صلاح انسان در فراسوی ذائقه اوست

اگر انسان بخواهد صرفا ذائقه و خوش آیند و بدآیندی را که بر ذائقه و سلیقه نفسانی اش مترتب می شود ملاک گرویدن یا نگرویدن به یک کار قرار دهد در آن صورت راه ضلالت و گمراهی را در پیش خواهد گرفت.

خبرگزاری شبستان: قرآن حکیم در بخشی از آیه 21سوره بقره می فرماید: عَسىَ أَن تَکْرَهُواْ شَیًْا وَ هُوَ خَیرٌْ لَّکُمْ وَ عَسىَ أَن تُحِبُّوا شَیًْا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ / شاید چیزى را ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزى را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد. خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید: کلمات "عسى" و "لعل" و امثال آن در کلام خداى تعالى در همان معناى امیدوارى استعمال شده، لیکن لازم نیست که امید قائم به خود گوینده یعنى‏ خداى تعالى باشد، تا اشکال شود امید نسبت به جاهل از آینده است، و در خدا معنا ندارد، بلکه کافى است که قائم به مخاطب یا در مقام تخاطب باشد، پس اگر خداى سبحان هم مى‏فرماید "امید است چنین و چنان شود"، نه از این جهت است که خود او امید دارد، بلکه به این عنایت است که مخاطب یا شنونده امیدوار شود.


و تکرار کلمه "عسى" در آیه شریفه براى این است که مؤمنین از جنگ کراهت داشتند و علاقمند به صلح و سلم بودند، خداى سبحان خواست تا ارشادشان کند بر اینکه در هر دو جهت اشتباه مى‏کنند، توضیح اینکه اگر مى‏فرمود: "عسى ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم، او تحبوا شیئا و هو شر لکم" معنایش این مى‏شد که ملاک کار، کراهت و محبت شما نیست، چون بسا مى‏شود که این کراهت و محبت به چیزى تعلق مى‏گیرد که واقعیت ندارد، و این سخن را به کسى مى‏گویند که یک بار اشتباه کرده باشد مثلا تنها از دیدن زید کراهت داشته و اما کسى که دو بار خطا کرده یکى اینکه از دیدن اشخاص کراهت ورزیده، و یکى هم اینکه دوستدار گوشه‏گیرى و تنهایى شده، در برابر چنین کسى بلاغت در گفتار ایجاب مى‏کند به هر دو خطایش اشاره شود، و گفته شود تو نه در کراهتت از معاشرت راه درست را پیش گرفته‏اى، و نه در علاقه‏ات به گوشه‏گیرى زیرا "عسى ان تکره شیئا و هو خیر لک و عسى أن تحب شیئا و هو شر لک، چه بسا از چیزى بدت آید که برایت خوب باشد و چه بسا به چیزى علاقمند باشى و برایت بد باشد" براى اینکه تو جاهل هستى، و خودت به تنهایى نمى‏توانى به حقیقت امر برسى.


در آیه مورد بحث هم مؤمنین چنین وضعى داشتند، هم از قتال کراهت داشتند، و هم بطورى که جمله‏" أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ" نیز اشاره دارد، به سلم و صلح علاقمند بودند، لذا خداوند خواست ایشان را به هر دو اشتباهشان واقف سازد، با دو جمله مستقل یعنى" عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا ..." و" عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا ..." مطلب را بیان فرمود.
مفسر بزرگ معاصر ما در ادامه با اشاره به بخش پایانی این آیه - وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ- تصریح می کنند: این جمله بیان خطاى ایشان را تکمیل مى‏کند، چون خداى تعالى خواسته است در بیان این معنا راه تدریج را به کار ببندد تا ذهن مؤمنین یکه نخورد، لذا در بیان اول تنها احتمال خطا را در ذهنشان انداخت، و فرمود درباره هر چه کراهت دارید احتمال بدهید که خیر شما در آن باشد. و درباره هر چه علاقمندید احتمال بدهید که برایتان بد باشد، و بعد از آنکه ذهن مؤمنین از افراط دور شد، و حالت اعتدال به خود گرفته به شک افتاد، قهرا جهل مرکبى که داشت زایل شد، و در چنین حالتى دوباره روى سخن را متوجه آنان کرده فرمود: این حکم یعنى حکم قتال که شما از آن کراهت دارید حکمى است که خداى داناى به حقایق امور تشریع کرده، و آنچه شما آگهى دارید و مى‏بینید هر چه باشد مستند به نفس شما است، که بجز آنچه خدا تعلیمش داده علمى ندارد، و از حقایق بیشترى آگاه نیست. پس ناگزیر باید در برابر دستورش تسلیم شوید.


اما در تفسیر نمونه نیز با اشاره به این که پروردگار جهان با لحن قاطعی مى‏گوید افراد بشر نباید تشخیص خودشان را در مسائل مربوط به سرنوشتشان حاکم سازند چرا که علم آنها از هر نظر محدود و ناچیز است و معلوماتشان در برابر مجهولات، همچون قطره‏اى در برابر دریاست، می افزاید: همانگونه که در قوانین تکوینى خداوند از اسرار آفرینش همه اشیاء با خبر نیستند و گاه چیزى را بى خاصیت مى‏شمرند در حالى که پیشرفت علوم فواید مهم آن را آشکار مى‏سازد همچنین در قوانین تشریعى بسیارى از مصالح و مفاسد را نمى‏دانند لذا ممکن است چیزى را ناخوشایند دارند در حالى که سعادت آنها در آن است یا از چیزى خشنود باشند در حالى که بدبختى آنها در آن است.
آنها با توجه به علم محدود خود در برابر علم بى پایان خداوند نباید در برابر احکام الهى روى در هم کشند باید بطور قطع بدانند که خداوند رحمان و رحیم اگر جهاد و زکات و روزه و حج را تشریع کرده همه به سود آنهاست. توجه به این حقیقت روح انضباط و تسلیم در برابر قوانین الهى را در انسان پرورش مى‏دهد و درک و دید او را از محیطهاى محدود فراتر مى‏برد و به نامحدود یعنى علم بى پایان خدا پیوند مى‏دهد.


اما در ادامه این تفسیر یک شبهه پاسخ داده و به یک قانون کلی اشاره می شود. اما شبهه این که "اگر جهاد یا امور دیگرى همانند آن، فطرى است چگونه ممکن است براى طبع انسان ناخوشایند بوده باشد" در پاسخ این سؤال باید به این نکته توجه داشت که مسایل فطرى هنگامى در انسان تجلى مى‏کند که با شناخت، توأم باشد، مثلا انسان فطرتا طالب سود و مخالف زیان است و این در صورتى است که مصداق سود و زیان را بشناسد ولى اگر در تشخیص آن گرفتار اشتباه شد و موضوع سودمندى را زیان‏آور پنداشت، مسلما بر اثر این اشتباه، فطرت او گمراه خواهد شد و از آن امر مفید بیزار مى‏شود، عکس این مساله نیز صادق است.
در مورد جهاد افراد سطحى که تنها ضرب و جرح و مشکلات جهاد را مى‏نگرند ممکن است آن را ناخوش داشته باشند، ولى افراد دورنگر که مى‏دانند شرف و عظمت و افتخار و آزادى انسان در ایثار و جهاد است یقینا با آغوش باز از آن استقبال مى‏کنند، همان گونه که افراد ناآگاه از داروهاى تلخ و بد طعم بر اثر سطحى‏نگرى متنفرند، اما هنگامى که بیندیشند که سلامت و نجات آنها در آن است، آن را به جان و دل پذیرا مى‏شوند.
اما قانون کلی این است که آنچه در آیه بالا آمده، صرفا منحصر به مسأله جهاد و جنگ با دشمنان نیست، بلکه از روى یک قانون کلى و عمومى پرده بر مى‏دارد، و تمام مرارتها و سختیهاى اطاعت فرمان خدا را براى انسان سهل و گوارا مى‏سازد، زیرا به مقتضاى" وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏" مى‏داند که خداوند آگاه از همه چیز و رحمان و رحیم نسبت به بندگانش در هر یک از دستوراتش، مصالحى دیده است که مایه نجات و سعادت بندگان است، و به این ترتیب بندگان مؤمن همه این دستورات را مانند داروهاى شفابخش مى‏نگرند و با جان و دل آن را پذیرا مى‏باشند.

منبع: جامع التفاسیر
پایان پیام/
 

کد خبر 351599

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha