خبرگزاری شبستان: داستانها و معجزات پیامبران و اولیا که در منابع اسلامی آمده بسیار زیاد است و خواندن آنها برای اهل مطالعه بسیار جذاب، شیرین و آمونده است. متن زیر گزیده ای از کتاب "داستان معجزات انبیا و اولیا با مختصری از زندگیشان" پیرامون معجزه حضرت ادریس (ع) است.
در تفسیر مجمعالبیان جلد 15 ص 181 آمده: ادریس جد پدری نوح است. نام او در تورات اخنوخ ضبط شده است. گویند علت اینکه ادریس نامیده شده این است که کتابها را زیاد میخوانده است. او اول کسی بود که خط نوشت و شغلاش خیاطی و اول خیاط بود. گویند خداوند نجوم و حساب و هیئت را به او آموخت و اینها معجزه او بودند. (دقت شود که معجزهبودن این علوم (نجوم، حساب و هیئت) به خاطر این است که خداوند اینها را بدون معلم و یک مرتبه به او الهام فرمود.)
و در تفسیر جامع جلد 4، ص 359 در تفسیر آیه مبارکه 85 سوره انبیاء آمده: ادریس در توریه نامیده شده به اخنوخ، نسب شریفاش بدینطریق به آدم میرسد، آن حضرت فرزند بارد بن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم است، اطراف جهان گردش میکرد و مردم را به 72 زبان دعوت مینمود و او را برای این جهت ادریس گفتهاند که حکمتها و سنتهای اسلام را بسیار درس میداد و حضرت صادق (ع) فرمود مسجد سهله خانه ادریس پیغمبر بود، در آنجا خیاطی میکرد و نماز میخواند و در آن مکان هر دعایی مینمود به اجابت میرسید و آن حضرت معاصر با پادشاه جباری بود. روزی پادشاه جبار به عزم گردش سیر میکرد، عبورش به زمین سبز و خرمی افتاد و مالک آن یکی از مؤمنان بود. پادشاه او را طلبید زمین را خواست، آن شخص گفت عیالات من به این زمین از شما محتاجترند. پادشاه گفت آن را به من بفروش! جواب داد نمیفروشم. پادشاه در غضب شد و حالش تغییر کرد و به فکر فرو رفت، به اهلاش بازگشت، عیالی داشت که در کارها با او مشورت مینمود، واقعه را به او گفت که تدبیر چیست و چگونه آن زمین را از دست شخص مؤمن بگیریم؟ آن زن گفت تدبیر آن است که دستور بدهی او را حاضر کنند و درباریان شهادت دهند که این مرد به دین پادشاه نیست و به پادشاه بدبین است، او را میکشی و زمیناش را ضبط مینمایی! پادشاه به دستور عیالاش رفتار نمود و آن مومن را به قتل رسانید! پروردگار بر آن پادشاه، به خاطر کشتن آن مؤمن غضب کرد و به ادریس وحی رسید برو نزد آن پادشاه ستمکار به او بگو بنده مرا بیگناه کشتی و زمین او را گرفتی، عیالاتاش را محتاج و گرسنه رها نمودی، به عزت و جلال خود سوگند در قیامت از تو انتقام بکشم و در دنیا پادشاهی را از تو بگیرم، مملکتات را خراب و ویران کنم و عزتات را مبدل به ذلت گردانم و گوشت عیالت را به خورد سگان بدهم. آیا مغرور کرده تو را حلم من؟ ادریس وارد بر پادشاه شد، اصحاباش در طراف او جمع شده بودند، وحی پروردگار را به او رسانید و گفت من رسول و پیغمبر خدایم. آن جبار به ادریس گفت از مجلس من بیرون رو که تو را خواهم کشت. سپس داستان رسالت ادریس را برای عیالاش بیان کرد، عیالاش گفت از ادریس و رسالت او نترس، من کسی را میفرستم تا او را به قتل برساند. ادریس هم رسالت پروردگار را برای پیروان خود ذکر کرد، ایشان ترسیدند!
در آن هنگام آن زن 40 نفر فرستاد تا ادریس را به قتل رسانند، او را نیافتند. وقت سحر آن حضرت مناجات کرد و گفت پروردگارا مرا فرستادی به سوی پادشاه جبار رسالت تو را به او رسانیدم، اکنون در مقام کشتن من برآمده، خطاب رسید ای ادریس با پیروانت از شهر خارج بشو و مرا با او واگذار که امر خود را جاری نمایم و گفته تو و رسالتات را در حق آن ستمکار راست گردانم! سپس پروردگار پادشاهی آن جبار را سلب کرد و هلاک نمود او را، شهرش خراب شد و گوشت عیالاش نصیب سگها گردید و چون به عمل نوبت دانست که در عصر نوح طوفان جهان را خراب و ویران میکند و اثری از علم و کتب باقی نخواهد گذاشت لذا دستور داد ساختمانی به نام هرمان بنا کنند مربع و مخروطیالشکل دارای چهار مثلث که هر ضلعی با ضلع دیگر آن چهارصد ذراع بعد داشته و ارتفاع آن نیز چهارصد ذراع باشد و علوم طب و ریاضی و نجوم را به سنگ حجاری کنند و آن را به طرف غربی هرمان گذراند تا از طغیان محفوظ بماند.
دوران همچنان سپری میشد و آثار علم پیغمبری دست به دست میگشت تا اینکه سرانجام حضرت نوح (ع) مبعوث شد.
چو شد تدریس ادریس آسمانی / به نوح افتاد دین را پاسبانی
اوصیا در وصیتنامه حضرت هبه الله نظری کردند و دیدند پدر ایشان حضرت آدم (ع) بشارت داده است به او، پس به او ایمان آوردند و او را تصدیق نموده و پیروی کردند و نوح را با آن علامات و علمی که نزد او بود، شناختند و لکن اکثر مردم ایمان نیاوردند، پس یکی از راههای شناخت پیامبر یا جانشین او این است که قبلا اسم و نشانههای او را پیامبر قبلی گفته باشد، در غیر این صورت هر کس مدعی شود که پیامبر یا جانشین پیامبر است، ادعایی بدون دلیل کرده و نباید از او پذیرفت و نشانه دیگری که پیامبر و جانشین او دارد، معجزه است که چنانچه مردم نتوانستند از روی نشانههایش او را بشناسند، او به اذن خداوند معجزهای میآورد تا مردم پی به حقیقت ببرند. همینطور برای آن گروه از مردم که اصلا خدا را نمیپرستیدند و معتقد به وجود خداوند نبودند آن کس که از طرف خداوند مبعوث میشد با آوردن معجزهای آنها را متوجه وجود خالق کل هستی میکرد. در این میان آنهایی که واقعا در پی کشف و دانستن حقیقت بودند، ایمان میآوردند و آنهایی که پیرو شیطان بودند با کشف حقیقت باز هم ایمان نمیآوردند!
بنابراین گزارش، کتاب "داستان معجزات انبیا و اولیا با مختصری از زندگیشان" به قلم حجت الله غفوری از سوی انتشارات لیالی روانه بازار نشر شده است.
پایان پیام/
نظر شما