به گزارش خبرنگار شبستان، اکبر اکسیر شاعر طنزپرداز که خود از دبیران بازنشسته آموزش و پرورش است درباره معلمی و روز معلم با بیان این مطلب گفت: برای یک معلم نه بازنشستگی مفهومی دارد نه روزهای خاص، زیرا تمام روزها، روز معلم است. یک معلم تمام تلاش خود را برای رسیدن جوانان به آینده ای باشکوه به کار می گیرد و این نشاط بخش است.
اکسیر افزود: معلمی شغلی است که هر لحظه اش خاطره است، هر کسی حتی اگر 1 ساعت هم در کلاس بنشیند بی شک خاطره ای از همان یک ساعت خواهد داشت. در کل باید بگویم کلیه دفترچه های خاطرات جهان لبریز از حضور معلم و مدرسه است و بر کاکل معلم می چرخد.
وی بیان داشت: برای من که یک شاگرد بازیگوش و شلوغ چی کلاس بودم و در ادامه به شعر و شاعری روی آوردم، معلمی شغل خاصی محسوب می شود خصوصاً با شیطنت ها و طنزهایی که در هر جلسه کلاس درس رد و بدل می شد. برای من 30 سال معلمی 30 آلبوم قطور خاطرات سالهای دیر و دور است.
این شاعر طنزپرداز تصریح کرد: ما افتخار می کنیم در اوج فقر، سلطنت کردیم و هیچ وقت از فقر ننالیدم و شعارمان این شعر حافظ بود.
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو که روزی مقدر است
وی عنوان کرد: روز معلم روز تکریم عشق و عاطفه و احساس است، روز تجلیل از حس و عطری پدرانه که همواره برای ساختن فردایی آباد و آزاد کوشیده است. معلمی برای من مثل شعر، یک هنر بود اگر امروز بازنشسته ام و نمی توانم سر کلاس درس حاضر شوم، در عوض در کلاس شعر به تداوم آن اندیشه مشغولم چرا که معلمی یک رسالت است نه یک پست یا شغل پرسنلی.
اکسیر گفت: من افتخار دارم که در مدرسه حکیم نظامی آستارا هم درس خواندم و هم ادبیات تدریس کردم، مدرسه ای که 103 سال از تاسیس آن می گذرد . این مدرسه یکی از قدیمی ترین مدارس ایران به سبک نوین اما همه افتخارم فقط به اینجا ختم نمی شود چون در سالهای خیلی دور نیماخان یوشیج در این دبیرستان به تدریس ادبیات مشغول بود.
این شاعر آستارایی در ادامه گفت: بیشتر خاطره ای از دوران تدریس نیما را در این دبیرستان منتشر کرده ام که جا دارد در روز معلم دوباره آن را یاد کنم . داستان از این قرار بود وقتی در یکی از روزهای سرد زمستانی نیما وارد کلاس شد دید بچه ها از سرما می لرزند و شومینه کلاس از بی هیزمی سرد و خاموش است نیما نردبان مدرسه را می آورد و به جای هیزم به شومینه می اندازد که بعد منجر به دعوای رییس فرهنگ و اولیای مدرسه و نهایتاً به قهر نیما می شود.
وی افزود: عالیه خانم همسر نیما بعد از این ماجرا یک روز بالای پلکان مدرسه حکیم نظامی، یک سخنرانی شنیدنی ایراد می کند که این سخنرانی موجب اعتراض و اعتصاب دانش آموزان و در پایان دلجویی نیما و بازگشتن او به مدرسه می شود.
پایان پیام/
نظر شما