نیما شاعر نبود نیچه ایران بود/ خبری از پز روشنفکری در شعر امروز  نیست

اکبر اکسیر معتقد است، شاعر امروز دیگر در شبانه‌هایش سوت نمی‌زند، دستش را در باغچه نمی‌کارد با شقایق‌اش زندگی نمی‌کند و با زبان قرن چهارم با مردم قرن بیستم حرف نمی‌زند.

اکبر اکسیر، شاعر طنزپرداز، به مناسبت انتشار چهارمین مجموعه شعر از مجموعه‌های شعر فرانو تحت عنوان "ملخ‌های حاصلخیز "به خبرنگار شبستان گفت: در شعر امروز یک لحن وحشی نسبت به دیگر لحن‌های رایج وجود دارد که به نوعی بیانگر روحیات شعر دهه هشتاد و رابطه آن با مخاطب است.

 

اکسیر افزود: امروز دیگر کمتر مخاطبی با واژگان فاخر رابطه برقرار می‌کند زیرا مسیری را که شعر معیار دنبال می‌کند دیگر جوابگوی نیازهای مخاطب نیست و کمتر می‌شود در این مسیر منجمد رابطه‌ای برقرار کرد.

 

وی تصریح کرد: شعر فرانو می‌خواهد با یک نوع شکل‌شکنی و روال‌شکنی خاص روح زمانه را انعکاس دهد و از عناصری استفاده می‌کند که به هیچ‌وجه الگوهای دیروزی را برنمی‌تابد و نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که شعرهای "بفرمایید بنشینید صندلی عزیز"، "زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند"، "پسته لال سکوت دندان‌شکن است" و "ملخ‌های حاصلخیز" حتی ادامه شعر دهه 60 نیستند بلکه برآمده از گرد و خاک‌های شعر و جریان‌های شعری دهه هفتاد هستند.

 

اکسیر اذعان داشت: شعر امروز برعکس تفکر و شعر روشنفکران دیروزی از برج عاج شعر و تظاهر به شعر فاخر فاصله گرفته است و دیگر خبری از پز روشنفکری در آن نیست. در گذشته بسیاری از شاعران با پیچیده کردن زبان مخاطبان را نیز گیج می‌کردند و در نهایت با توهین به نفهمیدن سعی می‌کردند از مخاطبان فاصله بگیرند.

 

این شاعر نوپرداز گفت: بنا به تعریف سنتی شعر، شعر امروز و شعر این مجموعه‌ها به هیچ‌وجه از زبان شاعرانه بهره نمی‌برد بلکه آنچه کاربرد دارد واژه‌ها و اتفاقاتی است که در روزنامه‌ها و اخبار و دیگر جراید به ساده‌ترین زبان مطرح می‌شود

 

وی گفت: فرانو گاهی از شعر فراتر می‌رود و فراشعر می‌شود و از رسم معقول شعرنویسی خارج می‌شود و گاه خود را به دیالوگ‌نویسی نمایش نزدیک می‌کند و گاه به جای خیال‌پروری به شرح و بیان دردهای اجتماعی و توصیف دنیای امروز، دنیای دیوانه‌ دیوانه دیوانه می‌پردازد.

 

شاعر مجموعه زنبورهای عسل دیابت گرفته‌اند، ادامه داد: ما در بسیاری از تولیدات شعر امروز شاهد خروج از شیوه‌های سنتی که با رودربایستی با عوامل و پدیده‌های مختلف مواجه می‌شدند، فاصله گرفته و بدون ریاکاری آنچه را که می‌خواهد، می‌نویسد.

 

اکسیر گفت: شاعر امروز دیگر مانند شاملو در شبانه‌هایش سوت نمی‌زند، مثل فروغ، دست‌هایش را در باغچه نمی‌کارد، مثل سهراب با شقایق‌هایش زندگی نمی‌کند و یا مثل اخوان ثالث با زبان قرن چهارم با مردم قرن بیستم حرف نمی‌زند.

 

وی در ادامه تصریح کرد: من نیما یوشیج را شاعر نمی‌دانم بلکه او را فیلسوفی می‌دانم که بخشی جزیی از مجموعه تفکرات و نوشته‌هایش شعر و درباره شعر بود، نیما به گمانم نیچه ایران است، فیلسوفی پنهان در لابلای شعر و اگر دوستان بهتر از آب روانش کمی بیشتر نیما را به مردم نشان دادند بی‌شک ما امروز شاهد تحولات بسیار زیادی در حوزه شعر و ادبیات معاصر بودیم، نمی‌توان با این جملات رمانتیک‌وار او را خلاصه کرد.

 

اکسیر افزود: من به عنوان یک شاعر گیلانی درد امروز را بنا به نوع نگاهم می‌بینم ما باید نیما را بیش از اینها می‌شناختیم و سعی می‌کردیم که به دیگر مخاطبان بهتر او را بشناسانیمش اما چه اتفاق افتاد، بی‌آنکه درکی مناسب و درخور از کارش داشته باشیم یک لقب دهن پرکن پدر شعر نو به او دادیم تا کمتر به فلسفه این فیلسوف بزرگ توجه کنیم بعد هم عده‌ای برای منافع شخصی آمدند استخوان‌هایش را از گورش درآوردند و به گور دیگر بردند.

 

وی ادامه داد: شعر امروز دیگر نمی‌تواند با روغن‌‌مالی احساسی نزد مخاطب جایگاهی پیدا کند زیرا شعر به مثابه آنچه که نیما می‌گفت باید برآمده دردهای پیدا و پنهان مردم باشد، شعر دیگر جعبه آرایش وصف معشوق نیست، اینجا به عنوان یک وظیفه پرسنلی عمل می‌کند تا شاعرش از محیطی که زندگی می‌کند و با خطرات عدیده‌ روبروست و تا آنچه که در زمان و مکان‌های دیگر زندگی‌اش را تهدید می‌کند، بنویسد.

پایان پیام/

 


 

کد خبر 6535

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha