قرائت شبه اصولگراییِ سیاست پیشگان حزبی از صحنه سیاسی ایران 89

حزبگرایی ازآنجا که افیون ملتهاست،امروز شده است خوره نظام اسلامی درپس زدن اقدامات اصلاحی مدیران انقلابی.چنان است که اصولگرایی یک سیره فکری وعملی است نه خطکشی جناحی پس اصولگرایان واقعی منشور اصولگرایی را دریابید.

«علی محقق مقدم»
وقتی محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران اسلامی شد خیلی از کهنه کاران سیاست پیشه سعی کردند زاویه ی خود با او، نوع مدیریتش و افکار سیاسی اش را همچنان نگاه دارند. این عزم راسخ دلیلی شد بر آنکه بعضی از شدّت عنادِ با خادمین مورد وثوق ولی فقیه مستحیل شوند. در این بازی سیاسی طیّ 4 سال دیوان سالاری انقلابیِ دولت نهم و یک سال و اَندی عمر سیاسی دولت دهم خیلی از آنان که یا ظاهراً اصولگرا بودند یا واقعاً در این حیطه ی عملی- فکری می گنجیدند؛ مرزهای خویش با مثلاً اصلاح طلبان را تدریجاً یکی کردند تا اینکه امروز از نظر امت تیزبین و کارشناسان سیاسی اگر دوم خردادی نوکیسه نباشند، حتماً مؤتلفین سیاسی آن ها هستند.
برای تأمل در این روند استحاله ی سیاسی و چرخش سیره عملی بعضی از این سیاستمداران که نتوانستند عطای دنیا را به لقایش ببخشند، مقتضی است کمی به تاریخ تحولات سیاسی جمهوری اسلامی ایران نگاه بیندازیم.
• چون او آید ما کجا باشیم؟
محمود احمدی نژاد به سال 1384 هجری- شمسی خود را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری نهم ایران معرفی می کند. همزمان با این اعلام، احزاب، کهنه کاران سیاست پیشه و تشکل ها موضع گیری هایی می نمایند که فقط از آن حیث که همگی غیر از یکی (آبادگران اسلامی) به این اعلام کاندیداتوری، «نَه» گفته اند؛ قابل تأمل است. از آن جهت قابل تأمل است که هر یک از نه گفتنشان نیّت متفاوتی را دنبال می کرده اند؛ اما همه یک اصل مشترک هم داشته اند: مخافت با ورود محمود احمدی نژاد به کسوت ریاست جمهوری بدلیل استقلال فکری و سیاسی از جناح ها و احزاب سیاسی.
این می شود که همگی دست به دست هم می دهند تا این مانعِ نوظهور سیاست بر سر راه خویش را بر طرف سازند. از تخریب قد و چهره ی استاد دانشگاه علم و صنعت گرفته تا بازار داغ شایعات بی اساس و تخریب بی امان عملکرد شهرداری تحت مدیریت محمود احمدی نژاد همه در این قائده تفسیر می شوند. اما علی رغم فشار بالای جنگ روانی و فعالیت های متنوع ستادهای انتخاباتی رقیبانِ فرزند ملت، مشیت حق تعالی و اراده ی ملت ایران بر این قرار می گیرد که 27 سال بعد از انقلاب دوباره رئیس جمهوری از جنس مردم و پیراسته از وابستگی های جناحی و حزبی بر سر امورِ اجرایی انقلاب آید. چنانچه تاریخ می خواند، وی حکم تنفیذ را از دستان امام امت دریافت می دارد سپس دست به اصلاحات مبنایی بسیاری در عرصه ی حکومتی و صحنه ی سیاسی ایران می زند.
• وقتی دشمنِ دشمن من، دوست من می شود!
هر چند به لحاظِ روان شناختی، این موجودات عجیب سیاسی دارای بهانه های مختلفی برای متسحیل شدن دارند لذا به صورت تیتروار بعضی از این بهانه ها عبارتند از: برخوردهای عدالتخواهانه ی رئیس جمهور نو که می تواند سدّی در مقابل رانت خواری بعضی شود، محبوبیت عدالتخواهِ جدید که می تواند باعث از چشم افتادن آنها شود که با یک چشم پادشه کوران بوده اند، عدم تبعیت محض فرزند ملت از احزاب بعضی آقایان بدلیل استقلال شخصیتی که می تواند باعث کاهش ضریب نفوذ برخی شود و ... . اما گذشته از چرایی این استحاله و چرخش اعتقادی و عملکردی باید به این روند استدراجی نگاهی انداخت.
در ابتدای دولت نهم و در اواسط آن بعضی از شبهِ اصولگرایان صرفاً در عملیات روانی دوم خردادی ها که توسط رسانه های انبوهشان پایه ریزی می شد؛ فقط نقش عَمله ی سیاسی را بازی می کنند. بدین شکل که در شطرنج طراحی شده توسط آنها بازی می کنند آن هم نه بصورت تمام وقت. در این حالت از بازی شبه اصولگرایان فقط در میانه و یا پایان عملیات روانی در مجلس یا احزابشان کمک می کردند.
بعدها از آنجا که مهره های دوم خردادی بدلیل کثرت اتهام به فرزند ملت رنگ خود را نزد ملت باختند، طراحی بازی از آنِ جناح چپ شد و صحنه گردانی و میان داری به دست همین شبح های اصولگرایی افتاد. در این مرحله شبه اصولگرایان با توجه به پشتیبانی های خاصّ رهبری از دولت نهم سعی کردند در لوای شعارِ: «خیرخواهی انتقاد است.»؛ در بازی سیاه نمایی دوم خردادی ها نقش مؤثر ایفاء کنند. برای مثال می توان به ماجرای گزارش دیوان محاسبات و قرائت غیر قانونی آن در صحن مجلس اشاره نمود.
• وقتی رهبرِ دوستان جدید، من هستم.
زمان گردونه را به همین منوال می چرخاند تا اینکه دولت نهم علی رغم مژدگانی بعضی از پیشکسوتانِ سیاست به شاه عربستان؛ ساقط نمی شود. دولت نهم ساقط نمی شود و رئیس آن با وجود فشارهای سنگین عصبی و روانی در جامعه علیه خود و سیاست هایش تصمیم می گیرد دوباره وارد کارزار انتخاباتی ایران اسلامی شود. او وارد انتخابات می شود و سه کاندیدای دیگر هم همراه او کاندیدای دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران در روز 20 خرداد 1388 می شوند.
در جریان روزهای داغ انتخاباتی سال 88 شبه اصولگراها سعی می کنند همچنان پشت پرده به کمک های مشاوره ای، رسانه ای و لُجستیک خود به اصلاح طلبان بپردازند و از این دست می توان به پخش گسترده CDِ 90 سیاسی اشاره نمود. اما وقتی به یکباره گردونه ی سیاست تغییر جهت می دهد این رفتار هم عکس می گردد. بعد از قضایای کودتای مخملین میرحسین موسوی و حذف بدنه ی اصلی دوم خردادی ها از صحنه ی افکار عمومی بوسیله ی اعمال خوداخواسته ی خودشان، جای کارگردان و بازی گردان سناریوی تخریب و ناکارآمدسازی دولت احمدی نژاد هم عوض می شود.
از این مرحله به بعد از آنجا که نقد اصلاح طلبان در حوزه ی افکار عمومی امت ایران محلّی از اِعراب ندارد، اینطوری است که شبه اصولگراها می شوند کارگردان پشت صحنه ی تخریب ژنرال اجرایی ولی امر مسلمین و اصلاح طلبان می شوند عمّال دست به سینه ی این سناریو. لذا است که ساده زیستی و عدم وابستگی جناحی و حزبی مدیران انقلابی در مناصب اجرایی، تقنینی و قضایی کشور را شاه کلید پیشرفت اسلامی- ایرانی در دهه ی پیشرفت و عدالت دانست. آیت الله العظمی مصباح یزدی چندی پیش حین سخنرانی برای دانشجویان و طلبه های جوان در قم در این رابطه ابراز داشتند باید الگوی صحیحی درباره ی مشارکت های اجتماعی جایگزین الگوی تحزب شود. اینجاست که باید پرسید آیا چنانچه رئیس جمهور در دوره ی نهم و اوایل دهم ریاست جمهوری خویش به خواسته های حزبی حزب گرایان پاسخ مثبت می داد؛ هنوز هم شاهد این استحاله ی سیاسی بودیم؟
چندی است آقای علی مطهری نماینده ی محترم مجلس دوره افتاده اند در مجلس برای اخذ امضاء از نمایندگان مبنی بر سئوال از رئیس جمهور. با چه استدلالی؟ با استدلال اینکه باید قبح این عمل در تاریخ انقلاب اسلامی شکسته شود. لذا بعد از آنکه این تاکتیک جواب نداد، علی مطهری سعی کرد با نمایندگان جناح چپ و اقلیت مجلس به ائتلاف بپردازد. در این میان هم البته انتخاب علی مطهری به عنوان نماینده مجلس در هیئت نظارت بر مطبوعات هدیه ی اقلیت مجلس بود به آقای اصولگرا. اخیراً هم اتفاقاتی بر صفحه مختصات سیاسی ایران حادث شده است که روزنامه های دوم خردادی علاقه ی عجیبی پیدا کرده اند به آقای محمدرضا باهنر. آقای محمدرضا باهنر که خود سال های دور در مجلس مرجع دفاع از حقوق امت حزب الله به شمار می رفت و نقطه امیدی بود برای متدینین جامعه در دفاع از ارزش های امام و رهبری به ناگهان در روزنامه ی شرق مصاحبه می کند، با این مضمون که: اشکالی ندارد اگر نمایندگان اقلیت سئوال از رئیس جمهور را پیگیری کنند. چرا که ما با توجه به جایگاه اصولگراییمان نمی توانیم.
البته خیلی هم نمی گذرد که خبر دعوت متخصص امور جنبش های نرم اجتماعی و مرد شماره یک کودتای مخملی در ایران یعنی کیان تاجبخش؛ به عنوان مدعوّ ویژه در جلسه ی حزب "جامعه اسلامی مهندسین" حضور می یابد و به سخنرانی مفصّلی می پردازد. از آنجا که بعد ها هم وجود چنین جلسه ای در آن حزب محترم توسط هیچ کس تکذیب نمی گردد؛ باید از کسانی که هنوز امت حزب الله خدماتشان را به انقلاب فراموش نکرده اند؛ پرسید: به کجا چنین شتابان؟ و آیا در کل می ارزد برای ساقط کردن یک دولت انقلابی تا سر حدّ ائتلاف با کیان تاجبخش پیشرفت؟
بهتر است شبهِ اصولگرایان امروز ایران حداقل برای حفظ آبرو هم که شده است شمشیر را از زیر ببندند تا شاید منافع دنیایشان چند صباحی بیشتر حفظ شود.

در کنار شبح های اصولگرایی که امروزه دیگر رو بازی می کنند باید به دیگر شبه اصولگراها هم اشاره کرد که هنوز بازی خودشان را رو نکرده اند چه در جناحی که خود را مخالف دولت می داند و چه آنانکه خود را دولت دهم تفسیر می نمایند.
• حرف آخر
حزبگرایی ازآنجا که افیون ملتهاست، امروز شده است خوره نظام اسلامی درپس زدن اقدامات اصلاحی مدیران انقلابی.چنان است که اصولگرایی یک سیره فکری وعملی است نه خطکشی جناحی پس اصولگرایان واقعی منشور اصولگرایی را دریابید.

 

کد خبر 3996

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha