به گزارش خبرگزاری شبستان:با در نظر گرفتن تاثیر مقوله افراط گرایی اسلامی بر اخبار و سیاست جهانی، این نکته حائز اهمیت است که جامعه جهانی چقدر از پشت صحنه این افراطیون آگاهی دارد؟چگونه افراد جذب اینگونه سیاست های رادیکال می شوند؟ چجور افرادی تبدیل به تروریست می شوند؟ چه چیزی نیروهای رادیکال را از سیاست روز دور کرده و به حاشیه خشن جامعه می کشاند؟
البته در این موارد نظریاتی مطرح شده است. آیا افراط گرایی ریشه در اسلام دارد؟ یا شاید از فقر گسترده، بی توجهی و تبعیضناشی می شود؟ یا شاید این بخشی از طبیعت انسان هاست که برخی برای سرنگون ساختن وضعیت حاکم تلاش می کنند. اما این حدسیات برای مبارزه با پدیده ی افراطی گری بی فایده است. برای تضعیف افراط گرایی بایدچگونگی و چرایی گرایش افراد به افراط گرایی بررسی شود.
آنلی بوتا، پژوهشگر ارشد تروریسم در موسسه مطالعات امنیتی، اعضای گروه های افراطی را بررسی کرد. وی پژوهش خود را بر گروه های افراطی کنیا و سومالی متمرکز کرد.نتایج تحقیقات او از سومالی به زودی منتشر خواهد شد و مقاله او در مورد گروه های رادیکال فعال در کنیا، به خصوص الشباب و شورای جمهوری خواه مومباسا(MRC)، اوایل همین ماه منتشر شد.
اگرچه الشباب در سومالی تاسیس شد اما طی چند سال گذشته در کنیا فعالیت داشته و مغز متفکر و رهبر عملیات تروریستی در این کشور از جمله حمله به مرکز تجاری وست گیت نایروبی در سپتامبر 2013 بوده است. این گروه افراط گرا قصد دارد تا یک دولت اسلامی در سومالی تاسیس کند و عملیات خود را به این کشور محدود نمی کند. این گروه در کنیا نیز اقدام به عضوگیری کرده و بعضی از آن ها را برای عملیات تروریستی به سومالی اعزام کرده و از برخی دیگر در کنیا استفاده می شود.
اگرچه MRC عمدتا با الشباب ارتباط دارد اما خود در عین حال سازمانی مستقل با بوده و دستور کار متفاوتی دارد. این گروه برای جدایی مناطق ساحلی این کشور تلاش می کند و عمدتا، نه منحصرا یک سازمان اسلامی محسوب می شود.
محققان از 95 نفر از افراد مرتبط با الشباب, 16 نفر از بستگان این افراد، 45 نفر از اعضای MRC و 5 تن از بستگان آن ها مصاحبه کردند . تمام این افراد از اتباع کنیا و یا سومالی تبارانی بودند که در کنیا بزرگ شده و در این کشور افراط گرا شده بودند. 96% از مصاحبه شوندگان را مرد ها تشکیل می دادند. نتایج این مصاحبه ها بوتا را قادر ساخت تا الگوی اموزش و پرورش، زمینه خانواده، مذهب و قومیت و همچنین انگیزه این افراد از پیوستن و ماندن با گروه های افراطی بررسی و مشاهده کند .
تقریبا تمام پاسخ دهندگان در خانواده های مرد سالار بزرگ شده بودند و حتی در صورت فوت پدر مرد دیگری نقش پدرسالارانه داشت. 70 درصد آن ها تنبیه بدنی را تجربه کرده بودند. جالب اینکه 60 درصد این افراد فرزندان وسط خانواده بودند. بوتا گفت:" گفته می شود کودکان میانی " عدم تعلق " را به شدت حس می کنند و این آن ها را مستعد پیوستن به گروه های افراط گرا می کند."
پاسخ دهندگان عمدتا به مدارس عمومی کنیا رفته بودند که این موضوع نیز در نوع خود جالب است، چرا که در این نوع مدارس دانش آموزان با دوستانی از دیگر گروه های قومی و مذهبی در ارتباط بودند. 67% از پاسخ دهندگان MRC تنها به مدرسه ابتدایی رفته بودند، در مقایسه 47% پاسخ دهندگان الشباب تحصیل کرده بودند اما سطح تحصیلی بالاتری داشتند. چند نفر از آن ها تحصیلات دبیرستانی ویکی از آن ها مدرک دانشگاهی در زمینه علوم پزشکی داشت.
این فقدان نسبی آموزش و پرورش خود را در بازار کار نشان می دهد. چنانکه حدود نیمی از پاسخ دهندگان در زمان پیوستن به این گروه ها یا بیکار بودند و یا مشاغل کم در آمدی چون کارمند پمپ بنزین، کارگری و یا ماهیگیر ی داشتند. بوتا در این باره می گوید:" مهم است به این نکته توجه کنیم که به جز چند نفر، اکثریت پاسخ دهندگان برای اشتغال در مشاغل بهتر اموزش کافی ندیده بودند.
نمی توان گفت که فقر یا کمبود درامد لزوما منجر به افراط گرایی می شود. چرا که در غیر این صورت چنین گروه های می بایست در تمام کشور های فقیر به وجود می آمدند. بوتا در این زمینه می گوید: " وقتی دسترسی به منابع عمومی بین دارا و فقیر بر مبنای تفاوت های قومی، فرهنگی و یا حتی مذهبی باشد، این شرایط اقتصادی می تواند به بی ثباتی و افراط گرایی بیانجامد." چنین نتیجه در مورد مصاحبه شوندگان MRC صادق بود.28% از آنها ترکیبی از عوامل قومی و اقتصادی و یا عوامل مذهبی و اقتصادی را از دلایل پیوستن خود به این سازمان دانسته اند.
این نتایج در مورد الشباب متفاوت است. مذهب انگیزه اصلی 87% پاسخ دهندگان برای پیوستن به این گروه بود و این نشان دهنده آن است که این الشباب یک سازمان کاملا مذهبی است.
اما حتی از نظر مصاحبه شوندگان الشباب نیز دین عامل اصلی محسوب نمی شود. بوتا در این باره می گوید: " وقنی از آن ها سوال شد که چه عاملی آن ها را به سمت گروه های رادیکال هدایت کرده هر دو گروه به بی عدالتی حاکم در دستگاه امنیتی کنیا و بالاخص " مجازات جمعی "اشاره کردند. مصاحبه شوندگان همگی از اینکه " نیروهای دولتی و امنیتی از اسلام متنفرند و با همه مسلمانان مانند تروریست رفتار می کنند." شکایت داشتند. برخی به نمونه های خاص تری از جمله ترور روحانیون مسلمان یا حوادثی چون حمله پلیس کنیا به گروهی از مسلمانان این کشور اشاره کردند.
اگر سیاستگذاران کنیا به دنبال جلوگیری از خطر افراط گرایی هستند لازم است استراتژی های ضد تروریسم اتخاذ کنند. دستگیری های گسترده ، تبعیض نژادی و کشتار بدون محاکمه باعث گرایش افراد به افراطی گری می شود. بوتا عقیده دارد:" موج جدید رادیکالیسم و اراده جمعی در میان اعضای این گروه ها نشان گر آن است که تهدید به خشونت و حبس بازدارنده به ندرت موثر واقع می شود."
تحقیق بوتا دیدگاه مناسبی از ریشه ها و انگیزه های فردی اعضای سازمان های افراطی کنیا را به دست می دهد.
نظر شما