به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از هفته نامه اوگونیوک سال 2014 در تاریخ روسیه سال فراموش نشدنی باقی خواهد ماند. این واقعیت در ماه مارس روشن شد که کریمه به ترکیب فدراسیون روسیه پیوست. در ماه دسامبر بروز بحران گسترده از نظر اقتصادی و از نظر جهان بینی زیر عصر سابق خط کشید.
نگارنده این سطور در شماره اول مجله اوگونیوک سال 2014 درباره شعار اساسی و محتوای اساسی مرحله پیش روی ما فکر کردم و احتمال دادم که تعیین سرنوشت روسیه محتوای اساسی سال 2014 را تشکیل خواهد داد که اجرای طرح اتحادیه اقتصادی اورآسیایی بایستی وسیله دستیابی به این هدف شود. در آن زمان نوشته بودم:
- در روسیه، همگرایی اورآسیایی که از همان ابتدا محتوای سیاسی و اقتصادی داشت، به بخشی از گفتمان اساسی داخلی درباره هویت جدید روسیه تبدیل شده است. بیش از پیش روشن میشود که دستور روز سابق زندگی کشور که معجونی ناهمگون از عناصر شوروی، مابعد شوروی و غیر شوروی بود، ته کشیده است. ولی چارچوبهای جدید تازه ظاهر میشود و فعلاً مبنای آن روشن نیست.
در آن زمان به نظر می آمد که ابتکار همگرایانه و تشکیل اتحادیه گمرکی و ویراستهای بعدی آن به معنی احیای اتحاد شوروی نیست. در واقع، این طرح باید نشان دهد که آیا یک نوع اشتراک در فضای شوروی سابق امکان پذیر و لازم است یا خیر.
آن پیشبینی من درست تر از حد انتظار از آب در آمد. سقوط رژیم ویکتور یانوکویچ در کی یف نتیجه مبارزه بین روسیه و اتحادیه اروپا بر سر شرکت اوکراین در همگرایی آن ها (اتحادیه اروپا علیه اتحادیه اقتصادی اورآسیایی) بود و مسکو را به انجام کارهای خطرناک فی البداهه وادار کرد. ابعاد واکنش مسکو به موازات تشدید بحران در کشور همسایه و تشدید واکنش خارجی بدان گسترش می یافت. وقتی تصمیم درباره کریمه اتخاذ شد و اوضاع به گونه ای بود که این کار بایستی خیلی زود انجام شود، نمی شد همه عواقب این کار را درست سنجید و محاسبه کرد. ولی رئیس جمهور ناگزیر می فهمید که این یک اقدام حماسه ای است که مظهر امتناع از پیروی از پرداخت ها و احکامی است که در اروپا و غرب طی ده ها سال اخیر شکل گرفته اند. بعد از آن بازگشت به تجارت به روش عادی در روابط با مهم ترین شرکای خارجی غیر ممکن خواهد بود.
استدلال ها به نفع الحاق کریمه که در پیام فوق العاده ریاست جمهوری مورخ 18 ماه مارس بیان شد، اهمیت اصولی داشت. نه امنیت ملی (سرنوشت ناوگان دریای سیاه و گسترش ناتو) بلکه موضوع دنیای روسی و دفاع از هموطنانی که به حمایت روسیه احتیاج دارند، موضوع اساسی آن پیام بود. ولادیمیر پوتین که بر این استدلال تأکید کرد، در واقع زمینه را برای تحولات بعدی یعنی واکنش جامعه روسی (اوج گیری میهن دوستی)، واکنش هموطنان مقیم قسمت شرقی اوکراین (انتظار تکرار سناریوی کریمه) و جهان خارجی (ترس از توسعه طلبی به رنگ ملی گرایانه) را فراهم کرد.
در طول سال 2014 اغلب می گفتند که روسیه در صدد بازنگری در نظم جهانی بر آمده است که بعد از پایان جنگ سرد عمدتاً بدون شرکت روسیه و بر اساس الگوهای تعیین شده توسط پیروزمندان شکل گرفته بود. خود رئیس جمهور روسیه در حقیقت امر بر صحت این ادعا تأکید کرده و در ماه اکتبر سخنان خود در باشگاه والدای را به بازنگری در قواعد اختصاص داد.
ولی انگیزه های رفتار روسیه در کریمه و محور این تحولات، به سطح جهانی نمی رسد. بر عکس، توجه روسیه به موضوع محلی، موضوع ملی و تاریخی میخ کوب می شود. ریچارد هاس کارشناس آمریکایی امور بین الملل با لحن تندی این مطلب را چنین بیان کرد: روسیه بیش از این نمی تواند چیزی پیشنهاد کند که باب طبع کسی غیر از خود روس تبار ها باشد. و لذا نقش روسیه، نقش یک کشور حاشیه نشین است که نمی تواند به منشأ چالش های واقعی برای ایالات متحده تبدیل شود. اگر این پدیده با اصطلاحات و مفاهیم مثبت تر وصف شود، می توان گفت که برای مسکو یکپارچگی جامعه روسی و تعیین دائره نفوذ خود، از طرح ابتکارات مهم در بعد بین المللی اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
همسایگان روسیه اعم از کشورهای متحد بلاروس و قزاقستان تا کشورهای خصم بالتیک که در امتداد مرزهای روسیه واقع شده اند، حواس خود را جمع کردند زیرا نگران توسعه دنیای روسی به سرزمین خود هستند. غرب بر این نگرانی ها می افزاید. در داخل کشور امیدهای بسیاری از مردم به زندگی جدید در اندیشه روسیه جدید، این قلعه مقدم دنیای روسی در خارج از مرزهای فدراسیون روسیه (که بسیاری از شهروندان روسیه این مرزها را مصنوعی می دانند) تحقق یافته است. هر دو دیدگاه مذکور یک وجه اشتراک دارند و آن نگرانی/ انتظار (زیر پاسخ درست خط بکشید!) جهش قاطعانه روسیه به خارج از مرز هایی است که در نتیجه جنگ سرد تعیین شدند.
در عین حال ایوان کراستف پژوهشگر بلغاری مرحله انتقالی بعد از فروپاشی کمونیسم، در بهار امسال طی مصاحبه ای با رادیوی صدای آلمان تعبیر اصولاً متفاوت این حوادث را بیان کرد:
- اگر سیاست روسیه با یک کلمه تعبیر شود، واژه انزوا طلبی باید به کار گرفته شود. این انزوا طلبی ژئوپلتیکی نیست بلکه فرهنگی و روان شناختی است. فرق روسیه با اتحاد شوروی همین است. وقتی در آن زمان تصمیم گرفته بودند درهای خود را بر غرب ببندند، دیوار برلین را ساختند. و حالا روس ها وضعیتی را ایجاد کرده اند که دیگران می خواهند دور آنها دیوار بکشند.
این فرضیه که در شرایط غوغای غربی درباره توسعه طلبی روسیه تا اندازه ای عجیب و غریب به نظر می آید، در صورت بررسی مسأله کریمه و تبعات آن در راستای توسعه روسی طی سه سال اخیر موجه تر به نظر می رسد. مرحله ای که مد نظر است، از موقعی شروع می شود که آزمایش در زمینه به روز آوری روسیه در دوران مدودف (که همانطور که بعداً معلوم شد، چیزی جز یک جوک سیاسی نبود) با امتناع دمیتری مدودف از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری خاتمه یافت و ولادیمیر پوتین با درک این واقعیت که مدل توسعه سال های 2000 بیش از این کارگر نیست، به کرملین باز گشت.
اولین سند برنامه ساز وی دو ماه قبل از آغاز رسمی روند انتخابات سال 2012 منتشر شد که مقاله ای مندرج در روزنامه ایزوستیا درباره اتحادیه اورآسیایی بود که این اتحادیه به عنوان محیط مطلوب پیرامون روسیه توصیف شد. بعد از آن سلسله مطالب انتخاباتی دیگر منتشر شدند که در همه آنها دو اندیشه اساسی به چشم می خوردند یعنی ساخت هویت محکم و ویژه روسیه و هشدار از خطراتی که جهان هدایت ناپذیر و غیر قابل پیشبینی به بار می آورد که این جهان توسط برندگان جنگ سرد ساخته شد. سال های 2012 و 2013 شاهد تلاش های فعال تر نظری در جهت ایجاد نظریه کامل و غیر متضاد دنیای روسی در داخل جامعه روسیه شده بود. این بایستی دنیای داخلی پایداری باشد که بتواند از خود دربرابر جهان لجام گسیخته خارجی دفاع نماید.
در آن زمان بسیاری از ناظران به این واقعیت توجه کرده بودند که در سخنرانی های رئیس جمهور و سخنان رسمی دیگر اغلب استناد به دیدگاه های الکساندر سولژنیتسین مشاهده می شد: نه تنها در زمینه سنت گرایی و محافظه کاری بلکه از نظر حوزه فرهنگی و سیاسی پیرامون روسیه. اتحادیه اورآسیایی که از روسیه، بلاروس و قزاقستان تشکیل شده و هدف جلب اوکراین را دنبال می کرد (کشورهای دیگر هرگز اولویت نداشتند) به طور تحت اللفظی اندیشه سولژنیتسین را تکرار کرد که او در مقاله سال 1990 خود تحت عنوان روسیه را چگونه آباد کنیم؟ وصف کرده بود.
نظر شما