«مهدی هنری»
هفته آخر خرداد ماه سال 1390 آبستنی شد برای آنکه یکبار دیگر نظام سلطه و در رأس آن ایالات متحده آمریکا بهانه ای بیابند برای مانور روی پرونده ی مجازیِ «نقض سازمان یافته حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران»! مهندس «عزت الله سحابی»، سه شنبه مورخ 10/ خرداد در بیمارستان شهید آیت الله «مدرس» به مرگ طبیعی از دنیا رفت و فردای آن روز نیز دخترش «هاله سحابی» حین تشییع جنازه پدر درگذشت. مقارن شدن مرگ «هاله سحابی» دختر یکی از اصلی ترین فعالان نهضت آزادی و ملی- مذهبی ها با حضور نیروهای امنیتی در محل برگزاری مراسم تدفین باعث گردید تا رسانه های غوغا سالار جبهه استکبار جهانی و اذانب داخلیشان در ایران اسلامی مستمسکی یابند برای پرداختن به مسئله نخ نمای وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی.
«هاله سحابی» از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی دوم خرداد بشمار می آید که در جریان اغتشاشات انتخاباتی دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران بعد از حضورهای مکرر در این دست فعالیت ها بالاخره در میدان بهارستان و طیّ یکی از تجمعات غیر قانونی بازداشت و سپس با حُکم دادسرای ویژه انقلاب اسلامی تهران به دو سال حبس تعزیری محکوم شد. البته در روز تدفین جسد سحابیِ پدر نیز از زندان مرخصی گرفته بود. با این وجود از ابتدا معلوم بود مراسم خاکسپاری کسی چون «عزت الله سحابی» که دارای کارنامه ای سیاه علیه نظام اسلامی بود و صد البته که از یاران و همپیمانان قدیم منافقین خلق و دوم خردادی ها بحساب می آمد با توجه به رصد فتنه گران سال 88 برای کسب کوچکترین فرصتی بمنظور اعلام موجودیت دوباره؛ به یک تنش امنیتی- سیاسی تبدیل شود. از این گذشته مشخص است علیرغم غیر قانونی و شرعی بودن فعالیت های نهضت آزادی، این گروهک سیاسی بصورت زیر زمینی و در محافل نخبگی مانند دانشگاه ها در حال جذب نیروهای جوان است. از این مناظر بعید نبود که برای مراسم تدفین مهندس سحابی باید تمهیداتی امنیتی در نظر گرفته می شد. لذا از این جهت واضح و منطقی است که در صورت احتمال عُسر و حرج برای منافع عمومی و مصالح مملکتی باید رویه های پیشگیری و مانع افزایش ضرر توسط حکومت در نظر گرفته شود.
با این حال و علیرغم اینکه فرزند «هاله سحابی» طیّ مصاحبه ای با رسانه های اپوزیسیون اعلام کرده بود که مرگ مادرش در روز تشییع جنازه بدلیل سکته قلبی و بر اثر استرس و ناراحتی حاصل از مرگ پدر بوده اما مدعیان حقوق بشر "پایشان را در کفش کردند" که هاله حین درگیری با نیروهای امنیت و با ضرب و شتم مأمورین کشته شده است. رسانه های اپوزیسیون در داخل و خارج کشور با بارگزاری برنامه های متنوع سعی کردند اینطور القاء کنند که مأمورین امنیتی عامل مرگ «هاله سحابی» بوده اند. و خوب البته این اول ماجرا نبود و دولت های ایالات متحده آمریکا و بریتانیا رسماً خواستا پاسخگویی مقامات جمهوری اسلامی در اینباره شدند. در همین راستا «مارک تونر»، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا گفت: «اگر این خبر که خانم سحابی در اثر اقدامات نیروهای امنیتی فوت کرده صحت داشته باشد، این امر بیانگر بی اعتنایی شدید مقامهای ایرانی به شان و مقام انسان هاست.». البته طبق روال معمول اذانب داخلی لیبرال مسلک و فتنه گران سال 88 از خانواده کروبی گرفته تا «شورای هماهنگی راه سبز» و برخی سیاسیون معلوم الحال دیگر بیانیه و مصاحبه در محکومیت این ماجرا ابراز داشتند و البته هنوز هم ابراز می دارند تا جایی که «فائزه هاشمی» فرزند جناب هاشمی رفسنجانی طیّ اظهاراتی عجیب و سخیف مرگ وی را با بانوی دو عالم، حضرت صدیّقه کبری (س) مقایسه کرد! (نعوذ بالله)
با وجود این سرعت عمل مقامات ورسانه های غرب در برخورد با چنین پدیده ای یک نکته اساسی قابل اقامه است. اصولاً در اینکه رسانه های غربی و دنباله های داخلیشان عادت دارند به دروغگویی و وارونه نمودن واقعیت ها شکّ و شبهه ای باقی نمانده چه آنکه مثال بارزش را درباره ماجرای ادعایی "72 شهیدسازی" ستاد فتنه موسوی و وقاحت کروبی در اتهام نظام اسلامی به تجاوز به دختر جوان طیّ اغتشاشات سال 88 دیده شد و مضاف بر این دو مثال واضح، مصادیق دیگری چون دروغ وجود تسلیحات هسته ای در عراق و ماجرای 11 سپتامبر و ... را می توان برشمرد. لذا دست مردم جهان و ایران از اینکه غرب و بنگاه های خبریش تا چه اندازه در انحراف افکار عمومی مسبوق به سابقه اند، خالی نیست. اما برای آنکه خیال همه را راحت تر کرد با اغماض قابل توجه و بالایی تا حدّ حماقت فرض می شود ادعای رسانه های اپوزیسون جمهوری اسلامی درباره مرگ «هاله سحابی» صحّت داشته باشد. حتی با این وجود نیز دو سئوال اساسی قابل ایراد است:
اول آنکه چنانچه این غوغا سالاری رسانه های غرب و نظام سرمایه سالار درست است باز جای سئوال این است که آیا بهتر نیست بجای حمله به کشورهای دیگر و فرافکنی به جنایات هر روزه خود در زندانی چون «گوانتانامو»، نسل کُشی فرقه «داوودیه» توسط دولت آمریکا، هولوکاستِ «فلسطینیان» توسط رژیم غاصب قدس، حمله و اقدامات وحشیانه در «ویتنام»، فروش تسلیحات شیمیایی به صدّام علیه مردم ایران و عراق، جنایات «هیروشیما» و «ناکازاکی» و هزاران مثال دیگر پاسخ دهید. براستی وزن مرگ اتفاقی یک پیر زن مهمتر است یا مرگ به ناحق هزاران کودک و جوان غیر نظامی در فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و ... ؟ پس باز هم معلوم می شود دست ملت ها جلوتر از مُشتی سیاستمدار دنیازده است.
دوم آنکه بگذارید خیلی هم در تاریخ سفر نکرد. همین امروز در بحرین یک نسل کُشی واقعی در حال وقوع است. نظام سیاسی بحرین با حمایت «آل سعود» با جاهلی ترین روش های ممکن علیه یک ملّت به مقابله نظامی و امنیتی پرداخته اند. هر روز و هر شب بدون هیچ دلیلی درب خانه های مردم را می شکنند و داخل خانه ها می شوند و ضمن دستگیری مردان و جوانان به زانان و کودکان تعرّض می کنند. به شاعره ای جوان با آن حالت فجیع تجاوز می کنند و سپس جنازه پاکش را در بیابان و خیابان رها می کنند. هر روز پزشکان را به بهانه مداوای مجروحان از کار برکنار کرده و تحت شدیدترین بازجویی ها قرار می دهند. خیل عظیمی از اخراج شدگان از کار را به راه می اندازند و سپس با قُلدری به مساجد و هویت های دینی یک ملت هجوم می برند. دست آخر هم یک دادگاه بین المللی با دیدن عکس های گوشه ای از این جنایات می گوید: «گویا واقعاً در کشور بحرین یک خبرهایی وجود دارد»! براستی حتی اگر مدّعای شما درباره مرگ پیرزنی صحّت داشته باشد؛ کدامیک الویت بیشتری برای بازخواست دارد: نسل کُشی یک ملت مقاوم در بحرین یا یک پیرزنی که از قضاء بخاطر عملکردش منفور و مبغوض بسیاری از هموطنانش بوده است؟ در نتیجه به فرض که ملل دنیا "قسم حضرت عباستان" را باور کنند پس حالا با "دُم خروستان" که از پشتِ مبارکتان بیرون زده چه باید بکنند؟
با تمام این تفاسیر باید گفت اگر هم کسی قرار است در مجامع بشری بین المللی حق ضایع شده کسانی را مطالبه کند، قطعاً غرب و شبکه استکبار جهانی آن گزینه محتمل نخواهد بود و از این بیشتر که اگر تفکر و مدلی قرار است به سنجش وضعیت حقوق بشر در جهان بپردازد، مدل پیشنهادی تمدن سرمایه سالار و اومانیست غرب نیست. چرا که سال ها حکمرانی این مدل بر سازمان ملل بر همه دنیا اثبات کرده است که سازمان مللی به تیپِ شورای مثلاً امنیت ضامن توحّش است نه تمدن. لذا مطالبه مردم جمهوری اسلامی ایران از مسئولین خارجی این نظام مترقی این است که در برابر این دوگانه های حقوق بشری غرب هر چه زودتر مدل اسلامی از حقوق بشر را به دنیا عرضه کنید و آن را به آراء ملل و دولشان بگذارید. امروز مطالبه جوانان مسلمان این مرز و بوم این است که تا کی باید اجازه داد دشمن در زمین ما به قواعد خودش به مردم ما هزینه تحمیل کند؟ آیا براستی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی و خمینی و خامنه ای همین معناییست که دیپلمات های امروز ما دنبال آن هستند؟
پایان پیام/
نظر شما