به گزارش خبرنگار تئاتر شبستان، بازیگری یکی از جذاب ترین بخش های یک کار حرفه ای است که می تواند به موفقیت یا عدم توفیق یک اثر بیانجامد. مسئله ای که از شخصیت پردازی و شکل گیری کاراکتر در نمایشنامه، تا انتخاب بازیگر، طراحی و اجرا حائز اهمیت است.
در تئاتر امروز ایران که بیش از هر زمان به گیشه وابسته است، بازیگری و مسئله انتخاب بازیگر حساسیت های خاص خودش را دارد. از طرفی تیم اجرایی به بازیگری فکر می کنند که علاوه بر توانایی های لازم برای ایفای نقش، بتواند بخشی از بار هزینه های اجرا را به دوش بکشد و از طرفی هر انتخاب خاصی در این حوزه می تواند با حساسیت رسانه ای مواجه شود.
در نشست بررسی نمایش «ترور» درباره ی این موضوع با حمیدرضا نعیمی و یکتا ناصر بحث مفصلی کردیم که بخش دوم آن را با هم می خوانیم:
* خانم ناصر، شما بازیگری هستید که به لحظه ی بازی تان آگاه هستید یا اینکه تماشاگر و لحظه ی اجرا را نادیده می گیرید، گویی که اجرا در ناخودآگاه شما اتفاق میفتد؟
ناصر: من کاملاً به اتفاقی که در بازیگری ام میفتد، آگاه هستم. البته در تمرین خیلی حس نمی گذارم، چون قطع مکرر تمرین اذیتم می کند. فقط در حدی که تمرین نیاز داشته باشد، احساس خرج می کنم. ترجیح می دهم احساسم را جمع کنم تا در اجرا شبیه یک آتشفشان روی صحنه برون ریزی کنم. دوست دارم وقتی نمایش شروع می شود، همه ی جزییات را از حس، لحن و حرکات بدنی، دقیقاً اجرا کنم. در واقع کاملاً به کارم آگاهم و دوست دارم که اینطوری باشد چون به نظرم بازیگری که تسلطی به خودآگاه و ناخودآگاهش نداشته باشد، بازیگر موفقی نیست.
نعیمی: جالب است من با بازیگرانی مواجه بودم که نمی دانستند کی خوب بازی می کنند و کی بد. انگار هیچ چیزی در آنها وجود ندارد که ناخودآگاهشان را کنترل کند. اما زمانی خانم هما روستا گفت: در زمان تمرین تئاتر، کاملاً احساس صرف هستم چون در اون لحظه سعی می کنم همه چیز را فراموش کنم و فقط برون ریزی احساس داشته باشم تا کارگردان بهترین را انتخاب کند. وقتی کارگردان لحظه ای را انتخاب کرد، آن را فیکس می کنیم و در روز اجرا من می دانم چه چیزی را اجرا می کنم و حالا دیگر تکنیک صرف هستم. قبلاً ترس، تنفر و یا وحشت را اجرا می کردم و نمی دانستم بعد چه خواهد شد، اما الان می دانم که باید بازی کنم. این شیوه های مواجهه ی بازیگر با نقش برای من همیشه جذاب است.
* سیستم های مختلف بازیگری در کنترل این احساسات کمک می کنند؟ در واقع می شود با یک سیستم خاص با همه ی نقش ها مواجه شد و همیشه یک جور بود؟
نعیمی: هیچ بازیگری نمی تواند بگوید دو اجرای شبیه به هم داشته، چون ضربان قلبِ هیچ انسانی در دو روز مختلف شبیه هم نیست. تنش های شخصی، گرما و سرمای هوا همیشه روی کار بازیگر اثر می گذارد. تفاوتی هم ندارد که سبک کار بازیگر «استانیسلاوسکی» است یا «برشت» و یا هرچیز دیگری.
ناصر: من اعتقاد دارم که نمی شود گفت من فقط روش استانیسلاوسکی کار می کنم و لاغیر. باید بدانید یک جایی لازم است کار دیگری انجام دهید. مثلاً من در «مرده های بی کفن و دفن» شاید سیستم دیگری را در نظر گرفته بودم و کار دیگری انجام می دادم، چون بازی ام به شدت درونی بود.
نعیمی: مشخصاً می توانم بگویم آنجا دیوار چهارم را حفظ کرده بودید اما در «ترور» دیوار چهارم را شکستیم و مستقیم دارید با تماشاگر حرف می زنید. حتی نور عمومی هم روشن می شود و شما با تماشاگر یکی می شوید، گویی تماشاگر بخشی از میزانسن می شود.
ناصر: به نظرم بازیگر باید قابلیت و توانایی را داشته باشد که کارگردان، چیزی از او بخواهد نگوید نمی توانم یا با سیستم بازیگری ام جور نیست. یا نباید نقش را قبول کند و یا وقتی پذیرفت، دست کم باید به روش های مختلفی که می تواند روی خودش پیاده کند، آگاهی داشته باشد تا به اندیشه ی کارگردان نزدیک شود.
* ارتباط میان شما در جایگاه بازیگر و کارگردان چطور شکل گرفت؟ چگونه توانستید در زمان کم با هم ارتباط بگیرید؟
ناصر: وقتی من به ترور پیوستم بخش زیادی از کار شکل گرفته بود و من از بقیه عقب بودم و این وضع را با زمانی که شما همراه بقیه شروع به کار می کنید متفاوت کرده بود. اما راجع به نقش و ذهنیت خودم، اصولاً آدم حرافی نیستم و در هیچ مصاحبه ای هم درباره ی نقش حرف نمی زنم، چون دوست دارم چیزی که فکر می کنم را انجام دهم و در ذهن تماشاگر تصویر بسازم.
نعیمی: خانم ناصر جزو بازیگرانی بودند که با من بحث های معمولِ گاه بنیان برافکن نکردند. ایشان بازیگری بودند که بیشتر عمل می کند و کمتر حرف می زند. خب، این برای خودم جالب بود چون همیشه دوست دارم یک لایه هایی از ذهن بازیگر را نبینم. یعنی به من نگوید دقیقاً به چه فکر می کند. همانطور که یک جاهایی من همه ی آنچه را که فکر می کنم به بازیگرم توضیح نمی دهم. مثلاً در این نمایش خیلی به سینمای «دیوید لینچ» فکر می کردم اما هیچکس از من نشنید که کدام ویژگی های سینمای لینچ را در نظر گرفتم و آیا در اثر نهایی هست یا نه.
ناصر: آقای نعیمی در جلسات تمرین آنقدر دقیق بود که من متوجه شدم به پلک زدن بازیگر هم حواس شان هست. لزومی نداشت من از ایشان، چیزی بپرسم چون انگار وقتی چیزی نمی گویند یعنی بازی خوب بوده است.
نعیمی: برای من مهم است که بازیگر روی صحنه بسیار زیبا دیده باشد. این زیبایی به معنای زیبایی شاهزاده گونه نیست بلکه نقش را دقیق و تماشایی اجرا کند. وقتی شما وارد شدید زمان کم بود و من نگران بودم این کمبود وقت چیزهایی را هدر ندهد. برایم ارزشمند است در دو هفته برای کاراکتر حساسی مثل «قطام» اتفاقی افتاد که در کارهای دیگر با بازیگری بعد از پنجاه روز تمرین مداوم نمی افتاد.
* آیا بازیگری فقط توانایی های لازم فنی و بدنی است؟ یا رفتارهای خاص بازیگر و یا اخلاق او می تواند در روند کار تاثیر بگذارد؟
نعیمی: نه بازیگری فقط کار بدنی و حتی حسی نیست. این ها کلیدهای موفقیت یک بازیگر است اما شرط اول هنرمند بودن ارتباط است و هنرمند حتی با ماده هم ارتباط برقرار می کند و نه فقط همنوعان خودش. این ویژگی هنرمند است که حتی از فیزیک هم می تواند عبور کند. اما بله گاهی چیزهای دیگری هم در سرنوشت یک نمایش تاثیر می گذارد مثلاً من تئاتری دیدم که پنج بازیگر قسم به نابودی کارگردان خورده بودند. یعنی کارگردان هرشب آنها را به همه ی بلاهای آسمانی نفرین می کرد و بازیگران هرشب قسم می خوردند چکار کنند که کارگردان کمر راست نکند. من با خودم فکر می کردم که این بچه ها که دارند در سینما هم موفق می شوند چطور دارند مسیر را پیش می روند.
ناصر: در تئاتر چیزی که وجود دارد این است که شما مجبورید بازیگر مقابل تان را ببینید. نمی توانید بگویید من خوشم نمیاد و باید کسی دیگر اینجا بایستد. یکی از بازیگران سینما سر یک پلانی گفت بازیگر روبه رویش برگردد تا بی آنکه او را ببیند گریه کند. همین بازیگر در یک تئاتری همکار شدیم می گفت بازیگران پشت صحنه طوری قرار نگیرند که چشمم به آنها بخورد و هر صدایی ممکن بود بازی شان را به هم بریزد. اما وقتی شما تربیت تئاتری داشته باشید کمتر می توانید از این اداها دربیاورید. اگر بازیگر هستید باید بتوانید شرایط را مرور کنید وگرنه بهتر است، عنوان بازیگری را از خودتان بردارید.
نعیمی: من با بازیگری تجربه ی کار داشتم که یک ساعت تمام کنار صحنه، با چشمان بسته نشسته بود. من منتظر بودم وقتی بازیگر بعد از این تمرکز روی صحنه بیاید، چه طوفانی به پا خواهد شد؟ اما وقتی آمد، صدایی از پشت صحنه بلند شد و این آقا گفت من دیگر تمرکز ندارم و نمی توانم بازی کنم. این وضعیت برای من در عین خنده ناکی وحشتناک بود، مگر می شود با بازیگری که یکباره، همه چیز را به هم می زند، تئاترکار کرد؟
ناصر: در نمایش «مردگان بی کفن و دفن» یکی از زجرآورترین لحظات این بود که بعد از پایان اجرا باید روی صحنه عکس بگیرید. بعضی شب ها واقعاً حس می کردم دود از کله ام بلند می شود و دوست داشتم خودم را توی استخر مقابل تالار بیاندازم اما باید لبخند می زدم و عکس می گرفتم. بازیگر دکمه ندارد که در آنی خوشحال و یا ناراحت شود اما نمایش اینها به دیگران معنا ندارد. اگر من کارم را درست انجام داده باشم، مشخص می شود و لزومی ندارد پیامد آن را به همه نمایش بدهم. به نظرم بعضی بازیگرها زیادی خودشان را جدی می گیرند و فکر می کنند بازیگری سخت ترین شغل دنیاست.
نعیمی: نه سخت ترین کار دنیا نیست اما در اینکه بازیگری هنر سختی است، شکی وجود ندارد. دلیل این سختی هم فقط کار جسمی نیست و دلیل آن رنج روحی و روانی است که بازیگر تحمل می کند.
گفت و گو از علی یزدان دوست
ادامه دارد...
نظر شما