ازدواج برای حفظ اعتقادات/باید سهم مخصوص خودم  را به انقلاب ادا کنم

خبرگزاری شبستان: عباس و کرامت، فرزندان خانواده ای کشاورز در روستای بزنجان از توابع شهرستان بافت هستند؛ آنان حقیقتاً ثمره لقمه حلالی هستند که حاج باقر همه عمر را برای آن تلاش کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان، بنیاد شهید و امور ایثارگران استان که حمایت از چاپ دو مجموعه «سیوف الدین» و «لقمه حلال» پیرامون زندگی چند تن از شهدای استان را طی یکسال اخیر را انجام داده است؛ نسخه ای از هر یک جهت معرفی هرچه بیشتر به دفتر نمایندگی خبرگزاری شبستان در استان ارسال کرده است.

 

لقمه حلال، نوشته آذر همتی، حاوی خاطراتی از برادران شهید«کرامت و عباس رضایی» توسط مؤسسه انتشاراتی امام عصر(عجل الله تعالی) در دو هزار نسخه چاپ شده است. عباس و کرامت رضایی فرزندان خانواده ای کشاورز در روستای بزنجان از توابع شهرستان بافت هستند.کرامت متولد 1336 که در عملیات والفجر 8 سال 1364 و عباس متولد 1342 که در سال 1362 به مقام عظمای شهادت نائل آمد.

 

نویسنده که خود خواهر یکی از شهدای والامقام غرب کشور و از فعالان رسانه ای استان کرمان است و پیش از این نیز آثاری از وی در خصوص دفاع مقدس از جمله «خون والقلم» راجع به شهدای خبرنگار استان چاپ شده است؛ این کتاب را به مادر این دو شهید تقدیم کرده است.

 

لقمه حلال، خاطرات شهدای نامبرده را به نقل از خانواده و دوستان و همراهان ایشان بازگو می کند؛ پس از آن، وصایای این دو شهید و تصاویر و مستندات مربوطه آمده است؛ فهرست اسامی 29 شهید والامقام شهر بزنجان که کرامت و عباس جزو آنان هستند بخش پایانی این مجموعه است؛ بزنجان در 8 کیلومتری شمال غربی شهرستان بافت در استان کرمان واقع است.

 

در بخشی از این خاطرات به نقل از حاج باقر پدر شهیدان آمده است: عباس خیلی زود تصمیم گرفت ازدواج کند. هنوز 18 سال نداشت؛ به او گفتم حالا زود است؛ ولی خودش می گفت: برای حفظ دین و اعتقاداتم می خواهم ازدواج کنم.... خیلی مقید بود در مراسم ازدواج اسراف صورت نگیرد و حکمی از احکام الهی پایمال نشود. حتی حاضر نشد لباس دامادی بپوشد با همان لباس سربازی پای سفره عقد نشست.از عروسی تا شهادتش تنها 12 روز طول کشید.

 

حاج باقر پیش از این توضیح می دهد: من خیلی از جهت حلال و حرام بودن درآمد، رعایت می کردم. حاضر نشدم طبق قانون شاه، مین های اربابانی که خود حقیقتاً محتاج و خرده مالک بودند را بگیرم و چنین نانی را بر سفره زن و فرزندان خود وارد کنم.

 

آمدند و به زور بخشی از زمین های این اربابان را که بسیار هم مرغوب بود به من دادند و سند این زمین ها را هم از نام اربابان به نام بنده تغییر دادند و اصطلاحاً ما شدیم ارباب، آن هم از طریق اصلاحات ارضی. اما زهی خیال باطل که من خدا را شکر حتی یک شام شب هم از نان و درآمد اصلاحات ارضی به زن و بچه هایم ندادم و مالکین را جمع کردم و به آن ها گفتم بنده ملک شما را نمی خواهم.

 

مریم شیخ اسدی، همسر شهید کرامت رضایی می گوید: پدر و مادر ایشان در اصل برای حضور بچه ها در جبهه حرفی نداشتند اما به کرامت گفتند برادرت عباس تازه داماد بود به جبهه رفت و شهید شد ما دین خود را به این مملکت ادا کردیم و ایشان در پاسخ گفتند: عباس سهم خود را به انقلاب و امام ادا کرد من هم سهم خودم و دینی که دارم باید ادا کنم.

 

در وصیت نامه اش که با آیه 31 سوره مبارکه فصلت آغاز می شود چنین آمده است: ما هم در اوایل انقلاب با مشت های گره کرده و شعارهای گوناگون، امام را به وطن فرا خواندیم و قول دادیم تا پای جان با او باشیم. نکند خدای ناکرده سست شوید و دست از اهداف اصلی خود که همانا یاری اسلام و نبرد با دشمنان اسلام است؛ بردارید که خدا چنین قومی را دوست نمی دارد.

 

عباس هم که وصیت نامه خود را با حدیث قدسی معروف "من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی ...»آغاز می کند، در بخشی از آن می آورد: ای خدا بیش از این خجالتم مده که دیگر گوش هابم توانایی شنیدن این را ندارند که بشنوند یک پیرزن هشت عدد تخم مرغ خانگی را برای رزمندگان به جبهه فرستاده است.

 

 

کد خبر 517836

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha