به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان بعثت پیامبر اکرم (ص) و ظهور اسلام ناب، همراه با برکات و دستاوردهای شگفت انگیزی برای بشریت بوده است که از جمله می توان به ظهور و ساخت تمدن اسلامی در این باره اشاره کرد. بر همین اساس با مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی و مولف کتاب های «نظریه فرهنگی استاد مطهری»، «بنیادهای اجتماعی انقلاب اسلامی» و «رهیافت اسلامی در علم اجتماعی» درباره تمدن سازی در بستر اسلام به گفت و گو نشسته ایم که در ذیل از نظرتان می گذرد:
آنچه که تمدن اسلامی خوانده می شود، واقعیت تاریخی است و در نسبت با تعالیم اسلامی شکل گرفته یا درباره تمدن سازی اسلامی مستقل و مجزا از مبحث نظری می توان داوری کرد؟
بحث را از این واقعیت تاریخی آغاز می کنم که اسلام در مقام عمل توانست یک تمدن بسیار مقتدر و گسترده ای را پدید آورد، تمدنی که هم از لحاظ مضمونی و هم از لحاظ جغرافیایی بسیار شگفت آور بود البته این یک عقیده درون دینی نیست به این معنا که تنها مسلمان ها قادل به این باور هستند بلکه از مسلمات تاریخی بوده و غربی ها نیز به این امر معترف هستند و در آثار خود این موضوع را منعکس کرده و در باب آن سخن ها گفته اند که آنچه که مدتی بعد از بعثت رسول اکرم (ص) رخ داد هم تمدن بود و هم اسلامی.
تمدن اسلامی در حقیقت تمدن بود به این دلیل که قلمرو بسیار وسیعی را در بر می گرفت و نظامات اجتماعی را ایجاد کرد و اسلامی بود و به این دلیل که از متن اسلام برخواست و در تناسب با آنچه که رای الهی و گفتار نبوی ایجاب می کرد، شکل گرفت. لذا فارغ از هرگونه بحث و مناقشه و تامل نظری ما با یک واقعیت تاریخی و عینی به نام تمدن اسلامی روبه رو هستیم بنابراین در اینجا از یک ارتباط ذهنی و فرضی میان اسلام و تمدن سخن نمی گوییم بلکه آنچه که در عمل رخ داده را توصیف می کنیم. این موضوع وضعیت بحث را بسیار تسهیل کرده و پیش می برد.
در واقع تمدن اسلامی در طول پنج قرن دستاوردهای حیرت انگیزی به بشریت عرضه کرده و در شئونات مختلف زندگی کاملا پیش رفته و سرآمد جوامع بشری در آن دوره تاریخی خود بوده است اما متاسفانه ما از این واقعیت تاریخی درخشان غافل بوده یا آگاهی چندانی نداریم.
آیا تمدن اسلامی حقیقتا اسلامی بوده یا محصول وام گیری مسلمانان از سایر تمدن ها و جوامع است؟ آیا می توان نشان داد تعالیم و معارف و آموزه هایی که پیامبر (ص) برای انسان و بشریت آورد، مولد این تمدن یاد شده بوده است؟
برخی بزرگان امثال علامه جعفری و شهید مطهری در آثار خود تصریح کرده اند که باید قرآن کریم و تعالیم شخصی رسول اکرم (ص) را مبداء و خاستگاه تمدن اسلامی به شمار آوریم؛ تمدن اسلامی اگر حقیقتا اسلامی است این سخن صواب و صحیح است چرا که این تمدن نباید ریشه ای جز این داشته باشد.
به این ترتیب شهر مدینه هسته آغازین واقعیتی بود که بعدها شکل گرفت و تمدن اسلامی خوانده شد البته پیامبر اکرم (ص) در گام نخست جامعه و شهر اسلام را تشکیل داد و سپس اسلام را در شبه جزیره عربستان حاکم کرد اما تمدن اسلامی واقعیتی است که در دهه های بعد و شاید حتی یک سده پس از این ماجرا محقق شد و به وقوع پیوست. اما آنچه که مهم بوده آن است که این تمدن از متن اسلام برخاست و محصول معارف و قرآن و ارشادات پیامبر (ص) بود.
در واقع در اسلام ظرفیت ها و قابلیت های فراوان برای تمدن سازی وجود داشت: اولا اسلام یک دعوت عام و جهانی و انسانی است نه قومی و ملی و نژادی و ثانیا اسلام به جستجو و طلب حقیقت دعوت می کند و هرگز بر مبانی ای همچون اوهام و خیالات باطل و خرافات بنا نشده به طوری که برای اثبات خود برهان اقامه می کند و از طرف مقابل نیز برهان طلب می کند، از این رو امری بین الاذهانی است. ثالثا اسلام عقلانیت و عقل ورزی را معارض با ایمان و دیانت نمی شمارد و بشر را میان عقل و دین مخیر نمی کند تا یکی را برگزیند و دیگری را وا دهد. رابعا اسلام دنیای انسان را به حال خود رها نمی سازد چرا که اسلام یک معنویت محض فردی نیست بلکه دین جامعی است که در تمام عرصه ها و ساحت های متنوع زندگی انسان دخالت می کند.
بنابراین، طبیعی است هنگامی که اسلام واجد و حامل این قبیل ظرفیت ها و استعدادهای درونی است برای بیان علت شکل گیری تمدن اسلامی حاجت و نیازی نیست که به عوامل و زمینه های بیرونی رجوع کنیم بلکه قهرا انتظار می رود دینی چون اسلام، تمدن بیافریند و در عمل نیز شاهد هستیم که چنین شد و این دین توانست تمدن باشکوهی ایجاد کند.
اینکه قایل باشیم اسلام تمدن ساز است مبتنی بر چه پیش فرض های نظری است؟ آیا این ایده خاستگاه تئوریک نیز دارد و آن خاستگاه قابل اثبات است یا خیر؟
بله، یکی از سرچشمه های نظری تمدن سازی اسلامی نظریه جامعیت اسلام است که در نقطه مقابل نظریه دین حداقلی قرار دارد. این ادعا که اسلام قادر به تمدن سازی است ادعای بسیار فراخ و فربه ای است گاهی که گفته می شود اسلام به سیاست پیوند می خورد با انبوهی از پرسش ها و اشکالات روبرو می شویم چه برسد به آنکه از تمدن اسلامی سخن گفته شود.
تمدن، عالی ترین سطح از نظامات اجتماعی را در ابعاد بسیار وسیع و کلان شامل می شود اعم از نظامات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی؛ بنابراین وقتی گفته می شود که اسلام تمدن ساز است، یعنی اسلام قرار است نظامات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پدید آورد آن هم نظاماتی که خاص اسلام بوده و از سایر نظامات اجتماعی متمایز است. این نوع تلقی از دین در نقطه مقابل نظریه دین اقلّی قرار دارد. دین حداقلی اسلام را در محدوده حیات شخصی و معنوی انسان تعریف می کند و هرگز قائل به اسلام اجتماعی و جامعیت معارف آن نیست، بنابراین از نظریه اسلام حداقلی، تمدن اسلامی برنمی خیزد مگر اینکه گفته شود تمدن متدینان یعنی تمدنی که ذات و هویتش دینی نیست بلکه تنها در اختیار متدینان است یا زمام امور تمدن در دست آنهاست البته این مدعای ما را پوشش نمی دهد چرا که ما ادعا داریم اسلام از آن رو که آیینی جامع و فراگیر است تمدن ساز بوده و اسلامیت تمدن اسلامی به ابتناء این تمدن در اسلام بازمی گردد نه مسلمانان.
نظر شما