به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان: مدتی است موضوع انیمیشن ها و فیلم های آخرالزمانی از دیدگاه های مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و گزاره های مختلف این مسئله را در از منظر کارشناسان و اندیشوران و صاحب نظران بررسی می شود. در ادامه این بررسی ها گفت و گویی داشته ایم با محمدسعید قشقایی؛ فیلمساز و فعال حوزه ادیان شرقی و سینما که آنچه در ادامه می خوانید بخش اول این گفت و گو است؛
آیا سینمای شرق نیز مانند سینمای غرب در زمینه آخرالزمان و مباحث آخرالزمانی ورود پیدا کرده است؟ اگر اینگونه است به شکل مصداقی آثاری در این زمینه را معرفی و تحلیل بفرمایید.
لازم می دانم ابتدا اشاره کنم که سینمای شرق، یعنی سینمای کجا؟ و آخرالزمان در سینما به چه معنا است؟ بطور عام هالیوود و کشورهای اروپایی، ترکیه، روسیه و استرالیا، سینمای غرب را تشکیل می دهند ؛فارق از این کشورها و به غیر از آفریقا و آمریکای جنوبی که سینمای مطرحی ندارند، چند کشور در آسیا، در مبحث سینما خود را به دنیا ثابت کرده اند بنابراین، بطور مشخص سینمای چین، کره جنوبی و ژاپن در ادبیات مرسوم اهالی سینما، به سینمای شرق معروف اند، گرچه سینمای سنگاپور و هنگ کنگ نیز زیرمجموعه این دسته بندی قرار می گیرد.
اما پیرامون بالیوود کارشناسان دو نظر دارند، عده ای سبک کار بالیوود را منحصربفرد می دانند و از سینمای شرق جدایش می کنند و عده ای نیز آن را زیرمجموعه سینمای شرق می دانند، ما در این مصاحبه سینمای هند را نیز شرقی بر می شماریم.
نکته دوم اینکه در سینمای این کشورها آئین های «بودیسم، تائوئیسم، کنفسیوسیسم و شینتوئیسم» وجود دارد. شاخه تبتی بودا و آئین تائو در این بین بیشتر به مباحث آخرالزمانی علاقمند هستند و ما بیشتر پیرامون سینمای پیرو بودیسم و پیرو لامائیسم به ایراد بحث خواهیم پرداخت.
اما جواب اصلی سوال: «دنیا در شرایطی بحرانی قرار دارد، همه چیز در حال تمام شدن است، ناگهان یک راهبر با یکسری راهبرد ظهور می کند و همه دنیا را نجات می دهد، عموما هم در هالیوود این شخص آمریکایی است» اگر این را سینمای آخرالزمانی غربی بدانیم، سینمای آخرالزمان شرق معتقد است در همین دنیا، باید بگونه ای رفتار کرد تا توازن خیر و شر (یانگ و یین) حفظ شود و طبیعت بر دنیا حکمفرما باشد.
در بودیسم[1] همه تفکر بر این است که انسان به جاودانگی برسد و اینجا است که چیزی شبیه به آخرالزمان و پیروزی خیر بر شر در سینمای شرق متولد می شود بنابراین، با قرائت غربی، در سینمای شرق، آخرالزمان نداریم ولی تلاش غربی ها برای گنجاندن مرام های شرقی در آخرالزمان بسیار دیده می شود که به نظر می رسد این امر بر مبنای طرفداران زیاد مرام تائو و بودیسم باشد. فیلم های 2012، فیلم بودای کوچک و انیمیشن هایی مانند پاندای کنگ فوکار و دوقلوهای افسانه ای از جمله مواردی هستند که می توان به آنها اشاره کرد.
سینمای شرق از چه مولفه ها و شاخصه هایی برای انتقال مفاهیم آخرالزمانی استفاده می کند؟
رها شدن از این زندگی، و رسیدن به جاودانگی یا همان مقام «بودای ستوه» که بودا پس از سالها تهجد (تحمل سختی) به آن رسید غایت معنوی در دو شاخه «تراوادا» و«مهایانه» بودیسم است، حال در شاخه تبتی بودا که بیش از پیش مورد توجه غربی ها مخصوصا آمریکا قرار گرفته رهایی از چرخه زندگی و پیوست به قدرت دارما است.
بر همین مبنا تبیین تغییر شخصیت خیر داستان، از صفر تا صد مهم ترین وظیفه ای است که سینمای شرق به بهترین شکل آن را انجام می دهد که این امر دو پله اساسی دارد اول .نقش راهنما و استاد بیرونی و دوم، تغییر در شخصیت منجی؛ به گونه ای که واقعا خودش خبر از نیروی درونش ندارد و با کمک استاد آن را کشف کرده و به ظهور می رساند.
تربیت اخلاقی و عرفانی شخصیت هایی که حتی خود آنها انتظارش را ندارند که «منجی جهان داستان» باشند، همان چیزی است که در انیمیشن پاندای کنگ فوکار استاد "اودی" پیرامون پاندا به ظهور رساند.
بنابراین نقش استاد پا «پیر» و «مراد» نیز در کشف استعداد منجی موثر است، گذشته از اینکه خود منجی ها معمولا در روایت های آخرالزمانی از ابتدای داستان از منجی بودن خود بی اطلاع اند و معمولا در گره گشایی اواخر داستان متوجه این امر می شوند.
آیا در سینمای شرق (فیلم و انیمیشن) هم مانند سینمای غرب موضوعی به نام « منجی سازی» وجود دارد؟
بله؛ در انیمیشن های ژاپنی با توجه به تاثیر زیاد داستان هایی که مبتنی بر خیر و شر در ادبیات ژاپن وجود دارد بیشتر از سایر کشورهای شرقی با مسئله منجی پروری مواجه هستیم.
در سایر انیمیشن های شرقی به واسطه دخالت «داستانی غرب» مانند دوقلوهای افسانه ای- که یک فرانسوی آن را نوشته است- نیروهای خیر و شر به مقابله با هم می پردازند و دست آخر راهبرانی که تحت سیطره و حمایت غربی ها هستند، موفق به نجات دنیا یا نجات در داستان می شوند.
برای مثال در انیمیشن پاندای کنگ فو کار، می بینیم که یک دست و پا چلفتی مانع از هم فروپاشی جنگل که مظهر وجود در این داستان است، می شود، داستانی که تا حدودی پیرامون «مولان» نیز در انیمیشن مولان اتفاق می افتد.
ادامه دارد...
نظر شما