انبیا و معصومین هر روز استغفار می کردند

آیت الله تهرانی با بیان این که انبیا و معصومین هر روز استغفار می کردند گفت: استغفار معصومین یا برای آموزش به شیعیان بوده یا برای التذاذ معنوی و یا استغفار از حجاب های نورانیه بوده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله مجتبی تهرانی در یازدهمین جلسه درس اخلاق خود در ماه مبارک رمضان با موضوع دعا به بررسی مسئله دعای معصومین پرداخت و عنوان کرد: معصومین نیز هر روز استغفار می کردند. آنچه می خوانید متن کامل سخنان ایشان است.

اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین
و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.

 

مروری بر مباحث گذشته
گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده و ماه راز و نیاز عبد با ربّ و اظهار تقاضای او از ربّ است، چه در قالب دعاهای مأثوره باشد و چه دعاهای غیر مأثوره. دعا از افضل اعمال در ماه مبارک رمضان است. بحث ما در مورد روش دعا کردن نسبت به دیگران بود و اقسامی را برای این روش تصویر کردیم و عرض کردیم که بهترین قسم، آن دعایی است که «خالصاً مخلصاً لوجه الله» برای غیر باشد؛ یعنی تقاضای او از من یا خدمتی که او به من یا وابستگان من و یا جامعه کرده، هیچ کدام مورد نظرم نباشد. البته همه اقسام دعا برای غیر خوب است، امّا بهترینش این قسم است.

 

دعا در مورد مؤمنین به‏طور کلّی در بیان انبیا
حالا می‎خواهیم وارد بحث مضامین دعاهای مأثوره و بعد هم انتخاب انسان در این مضامین شویم. در باب مضامین دعاهای مأثوره عرض کردم چه در قرآن و چه در روایات، اوّلین مضمون «غفران» است؛ آن‏هم به این صورت که داعی ابتدا برای خودش و بعد برای دیگران غفران بخواهد. در باب تقدیم و تأخیر که در گذشته مطرح کردم به یک جهتِ تقدیم خود در مسأله غفران اشاره کردم و دیگر آن را تکرار نمی‎کنم. در این جلسه می‎خواهم مطلبی را عنوان کنم که چه بسا در ذهن بعضی‎ها هم آمده باشد و آن مطلب این است که ما در باب روش دعا کردن از نظر مضمون، یک‏وقت نسبت به متوسطین از مؤمنین بحث می‎کنیم، یک‏وقت به طور کلّی در مورد انسان‎هایی که مؤمن بالله هستند، بحث می‎کنیم. بحث ما در مورد قسمت دوم است، یعنی گسترده است.
در آیاتی که قبلاً به آن‏ها اشاره کردیم و الآن آن‏ها را به عنوان یادآوری تکرار می‎کنم، تعبیرات پیامبران را می‎بینیم؛ مثلاً حضرت موسی(ع) پیغمبر مرسَلِ خدا می‎گوید: «رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِأَخی‏ وَ أَدْخِلْنا فی‏ رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمین».[1] در سوره ابراهیم دارد: « رَبَّنَا اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ».[2] یا از زبان حضرت نوح دارد: «رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِنات».[3] یا از پیغمبر اکرم‎(ص) این‎طور روایت شده است که فرمودند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ لِأُمَّتِی اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ لِأُمَّتِی أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِی وَ لَکُمْ».[4] این‏ها تعبیرات انبیای مرسَل است.

 

استغفار روزانه پیغمبر اکرم
حالا می‎خواهم اشکالی را مطرح می‎کنم؛ ما در روایات متعدّده تعبیر استغفار را در مورد پیغمبر اکرم داریم که من این‏ها را مطرح می‎کنم. در روایتی دارد: «کََانَ رَسُولُ‎اللهِ یَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً یَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ وَ کَذَلِکَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ صَالِحُ أَصْحَابِه».[5] هم پیغمبر اکرم، هم ائمه اطهار و هم صالحینِ اصحاب هر کدام روزی هفتاد بار استغفار می‎کردند.
در روایت دیگری هست که زید شحّام از امام صادق(ع) نقل می‎کند که حضرت می‎فرمود: «کَانَ رَسُولُ‎اللهِ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً»؛ یعنی پیغمبر اکرم، روزانه هفتاد مرتبه به سوی خدای متعال توبه می‏کردند. زید می‎گوید از امام صادق(ع) سؤال کردم: «أَ کَانَ یَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ قَالَ لَا وَ لَکِنْ کَانَ یَقُولُ أَتُوبُ إِلَى اللَّهِ».[6] البته من فعلاً به قالب‎ریزی دعای حضرت کاری ندارم.
در روایت دیگری هست که علی بن‏رئاب از امام صادق(ع) نقل می‎کند: «إنّ رَسُولَ‎اللهِ کَانَ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ یَسْتَغْفِرُهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَیْرِ ذَنْب».[7] در این روایت، تعبیر «مِنْ غَیْرِ ذَنْب» آمده بود. باز در روایت دیگری از امام صادق(ع) دارد که حضرت فرمود: «إنَّ رَسُولَ‎اللهِ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ».[8] این هم «مِنْ غَیْرِ ذَنْب» دارد.
باز روایت دیگری هست که عبدالله بن‏ بُکیر از امام صادق(ع) نقل می‎کند «إِنَّ رَسُولَ‎اللهِ کَانَ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ کُلَّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ غَیْرِ ذَنْبٍ».[9] در اینجا سه روایت بود که در هر سه تعبیر «مِنْ غَیْرِ ذَنْب» آمده بود. اگر ذنبی نباشد، استغفار نسبت به ذنب معنا ندارد؛ به قول ما طلبه‎ها «سالبه به انتفاء موضوع» است. کسی که گناهی نکرده است، از چه چیزی استغفار می‏کند؟ این اشکال و سؤالی است که با دیدن این روایات متعدّد به ذهن انسان می‎آید.

 

استغفار در ادعیه مأثوره
این‏ها روایاتی بود که در ارتباط با انبیای مرسل بود؛ حالا می‎رویم سراغ ادعیه مأثوره خودمان، یعنی دعاهایی که از ائمه اطهار(ع) وارد شده است. من نمی‎خواهم وارد همه دعاها شوم، چون خیلی مفصّل می‎شود. فقط یک اشاره می‎کنم تا آن‏هایی که اهلش هستند، به صحیفه سجادیه مراجعه کنند. در دعاهای زین‎العابدین(ع) مسأله تقاضای غفران از خدا زیاد مطرح شده است.
دعای دیگر که همگانی است و چه بسا همه آن را خوانده باشند، دعای کمیل است. آنجا هم امیرالمؤمنین(ع) می‏فرماید: «اللّهُمّ لَا أجِدُ لِذُنُوبِی غَافِراً وَ لَا لِقَبَائِحِی سَاتِراً وَ لَا لِشَی‏ءٍ مِن عَمَلِیَ القَبِیحِ بِالحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیرَکَ»؛ یا در همین دعا دارد: «الَّلهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهتِکُ العِصَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحبِسُ الدُّعَاءَ».[10] این‏ها همه عبارات دعای کمیل از علی(ع) است. این عبارات از معصوم است. در آن سه روایت درباره پیغمبر هم تعبیر «مِنْ غَیْرِ ذَنْب» داشت. این‏ها که معصوم هستند، چگونه از خداوند طلب غفران می‎کنند؟ این خودش بحثی است.

 

وجوه استغفار معصومین
دیدید که من اوّل سراغ قرآن رفتم، بعد روایات را مطرح کردم و بعد سراغ ادعیه آمدم؛ یعنی مرحله به مرحله پیش آمدم. در همه این شواهد هم دیدیم که انبیا و اولیای خدا که معصوم هم هستند، اوّل برای خودشان طلب مغفرت می‎کنند و «ربّ اغفِر لِی» می‏گویند. حالا ما چگونه این‏ها را با هم جمع کنیم؟ در اینجا وجوهی را برای پاسخ به این اشکال مطرح کرده‏اند که من به بعضی‎ از آن وجوه اشاره می‎کنم.

 

وجه اوّل: آموزش
وجه اوّل: گفته‏اند که این‏ها برای ما مُذنِبین، جنبه آموزشی داشته است. یعنی معصومین خواسته‏اند به گناه‎کاران بیاموزند که وقتی خواستی دعا کنی، اوّل از خدا بخواه که از سر تقصیراتت بگذرد‎، بعد بقیّه دعاهایت را مطرح کن. این وجه با آن مطالبی که در گذشته گفتیم هم تطبیق می‎کند؛ به خصوص با آن عبارتی که در دعای کمیل از علی(ع) بود که داشت: «اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحبِسُ الدُّعَاءَ». یعنی خدایا، آن گناه‎هایی که موجب حبس دعا می‎شود را ببخش!
ما سابقاً «موانع اجابت دعا» را بحث کردیم و گفتیم که اوّلین مانع، گناه است. گناه موجب می‎شود که دعا مستجاب نشود. دیدید که در دعای کمیل هم همین را داشت: «اللَّهُمَّ اغفِر لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحبِسُ الدُّعَاءَ». حبس دعا یعنی این که دعا از این دو لب‎ بالاتر نمی‎رود. اهل معرفت که این را در یک قالب معرفتی می‎ریزند، می‎گویند که این از حُجُب ظلمانی است. ما گفتیم «مانع»، آن‏ها می‎گویند «حجاب». گناه موجب می‎شود که دعا مستجاب نشود و مانع و حجاب است؛ حجابش هم حجاب ظلمانی است. این یک توجیه بود.

 

وجه دوم: التذاذ معنوی
وجه دوم: گفته‏اند جهت آموزشی مطرح نیست؛ یعنی حضرات معصومین نمی‏خواستند به گناه‎کاران دعا کردن را بیاموزند، بلکه خودِ کُرنش نسبت به معبود، خود این تضرّع و اظهار عجز کردن به معبود، لذّت‏بخش است و لذّت معنوی دارد. دعا اظهار کُرنش و عجز و تضرّع نسبت به معبود است. اولیای خدا دنبال التذاذات نفسانی که نیستند؛ این‏ها دنبال التذاذات معنوی بودند. لذا می‎خواستند از این لذت بی‎بهره نمانند و این لذت معنوی را هم بچشند.
لذا این‏ها در همین قوالب اظهار عجز، تضرّع، کُرنش، ضعف و نقص کرده‏اند. پس این دعاها و طلب غفران‏ها از طرف انبیا و اولیای معصوم الهی، صِرفاً به جهت تعلیم و آموزش گناه‎کاران نبوده است؛ بلکه خودشان هم می‎خواستند یک لذّت معنوی ببرند؛ می‎خواستند اظهار نقص و کمبود نسبت به معبود کنند و این یک لذّت معنوی دارد. این‏ها می‏خواستند از این لذّت معنوی بی‎بهره نمانند. این وجه دوم بود.

 

وجه سوم: رفع حجب نورانی
وجه سوم: توجّه اولیای خدا که دارای مقامات معنوی هستند به اعمال صالح و همان مقامات عالی معنوی مثل توکل، رضا و تسلیم، خودِ این توجه یک حجاب است؛ البته این حجاب، از حُجُب ظلمانیه نیست، بلکه از حُجُب نوریّه است. همین توجه برای اولیای خدا سیّئه محسوب می‏شود. لذا گاهی در این قالب می‎ریزند که: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِین».[11] حسنات ابرار، برای مقرّبین سیئه است. توجه به این حسنه، حجاب است. التفات مقربین، چه به اعمال صالح و چه به مقامات معنویه، برای آن‏ها سیئه است و استغفار آن‏ها به خاطر توجّهات آن‏ها به حُجُب نوریّه است. این وجه سوم بود. وجه چهارمی هم از استادم(رضوان‎الله‎تعالی‎علیه)[12] هست که جلسه آینده می‎گویم.

 

توسّل به باب‏الحوائج، حضرت عبّاس(ع)
شب، شب جمعه است و دومین شب جمعه ماه مبارک رمضان است. هم دومین شب جمعه ماه مبارک رمضان است و هم وارد دهه دوم شدیم. ده روز گذشت. چه به دست آوردیم؟! چه کردیم؟! به ذهنم آمد که توسّلم در این جلسه به کسی باشد که از زین‏العابدین(ع) روایت است که حضرت فرمود در روز قیامت جمیع شهدا به منزلت او نزد غبطه می‎خورند.
در بحار می‎نویسد: «لمّا رَأى العبّاسُ وَحدتَهُ أتَى أخَاهُ»؛ وقتی ابوالفضل تنهاییِ برادر را دید، خدمت برادر آمد. «وَ قَالَ یَا أخِی هَل مِن رُخصَةٍ»؛ به حسین(ع) گفت آیا حالا اجازه می‎دهی من به میدان بروم؟ «فَبَکَى الحُسَینُ بُکَاءً شَدِیداً»؛ حسین(ع) به شدّت گریه کرد. به او می‎فرماید: «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی»؛ تو علم‎دار من هستی... نقل کرده‏اند که حسین(ع) به او گفت: «فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ»؛ حالا اگر می‎خواهی کاری کنی، برو قدری آب برای این بچه‎ها تهیه کن.
ابوالفضل آمد، وارد شریعه فرات شد. دست‎هایش را زیر آب برد و به سمت دهانش آورد، «فَذَکَرَ عَطَشَ الحُسَینِ»؛ به یاد تشنگیِ برادر افتاد، آب را نیاشامید. آب روی آب ریخت، مشک را پر از آب کرد، حرکت کرد. در بین راه کاری کردند که ابوالفضل بند مشک را از شانه راست به شانه چپ انداخت؛ می‎گفت: «وَ اللهِ إن قَطَعتُمُوا یَمِینِی إنِّی أُحَامِی أبَداً عَن دِینِی». با عجله می‎آمد؛ تمام همّ و غمّش این بود که این مشک آب را به خیمه‎ها برساند. امّا یک وقت کاری کردند که دیدند ابوالفضل بند مشک را به دندان گرفت...
تمام همّ و غمّ عبّاس رساندن آب بود؛ امّا «فَجَاءَهُ سَهمٌ فَأصَابَ القِربَة». تیری آمد و به مشک آب خورد و آب سرازیر شد... می‎نویسند: «فَوَقَفَ العَبَّاسُ». دیگر اینجا از حرکت ایستاد.... اینجا بود که عمودی از آهن به فرق ابوالفضل وارد شد... از مرکب به زمین آمد... صدای ابوالفضل بلند شد: «یَا أخَا أدرِک أخَاک»؛ برادر، برادرت را دریاب... حسین(ع) با عجله خودش را رساند؛ آن وضع را که دید گفت: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی».[13] حالا کمرم شکست. ابوالفضل به برادر گفت: «یَا أخَا مَا تُریدُ»؛ حالا می‎خواهی چه کار کنی؟ حسین(ع) گفت می‎خواهم تو را به خیمه‎ها ببرم. ابوالفضل گفت من را به خیمه‎ها نبر....


________________________________________
[1]. سوره الاعراف، آیه 151
[2]. سوره ابراهیم، آیه 41
[3]. سوره نوح، آیه 28
[4]. بحارالأنوار، ج21، ص210
[5]. وسائل‏الشیعة، ج16، ص81
[6]. الکافی، ج2، ص438
[7]. بحارالأنوار، ج44، ص276
[8]. بحارالأنوار، ج16، ص283
[9]. بحارالأنوار، ج44، ص275
[10]. إقبال‏الأعمال، ص706
[11]. بحارالأنوار، ج25، ص205
[12]. امام خمینی (رحمةالله‏علیه)
[13]. بحارالأنوار، ج45، ص41 و 42
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله تهرانی
پایان پیام/
 

کد خبر 58901

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha