خبرگزاری شبستان: اصول و ابزارهای جنگ نرم که امروزه جزء آخرین تاکتیکهای براندازی مورد استفاده از سوی دشمنان جمهوری اسلامی محسوب میشود، اختصاص به دنیای امروز ندارد. دشمنان این مزر و بوم در گذشته نیز برای مقابله با مطالبات و آرمانهای ملت ایران شگردهایی به کار میبردند که امروزه میتوان آنها را با مفهوم امروزی جنگ نرم سنجید.
از جمله مؤلفههایی که امروزه در ادبیات سیاسی کاربرد و استعمال فراوان یافته است و ملاک و معیار تحلیلهای بسیاری را در عرصهی مباحث سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به خود اختصاص داده، مفهوم جنگ نرم است. جنگ نرم امروز جزء آخرین ابزارهای براندازی مورد استفاده از سوی دشمنان جمهوری اسلامی محسوب میشود. اما به نظر میرسد این مفهوم و اصول و ایزارهای آن اختصاص به دنیای امروز ندارد و دشمنان این مزر و بوم در گذشته نیز برای مقابله با مطالبات و آرمانهای ملت ایران شگردهایی به کار میبردند که امروز می توان آنها را با مفهوم امروزی جنگ نرم سنجید.در این نوشتار سعی داریم به عنوان یک نمونهی تاریخی، به ارتباط میان انقلاب مشروطه و جنگ نرم بپردازیم؛ بدین صورت که چگونگی برقراری پیوند میان این دو مفهوم را مورد بررسی قرار دهیم.
بدیهی است که پرداختن به این موضوع در گرو پاسخ دادن به این سؤال مهم است که اساساً آیا میتوان مسایل و موضوعهایی را که در قرون گذشته به وقوع پیوستهاند، با معیارهای امروزی مورد بررسی قرار داد؟ آیا مفاهیم و مؤلفههای جدیدی همچون جنگ نرم، ظرفیت و استعداد آن را دارند که پدیدههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ماقبل خود را تبیین کنند یا نه؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که هر چند پیرامون مفهوم جنگ نرم، تعاریف متعدد و متنوعی ارایه شده است و به همین جهت نمیتوان به یک تعریف واحد دست پیدا کرد، ولی در عین حال میتوان از شاخصهایی یاد کرد که عناصر تشکیل دهندهی «جنگ نرم» هستند. عناصری همچون «انتقال»، «حمایت از وابستگان فکری»، «شایعه»، «مبالغه»، «مغالطه»، «ترور شخصیت» و ... بنابراین میتوان هرگونه اقدامی را که حاوی شیوههای جنگ روانی است و در آن از تبلیغات رسانهای به منظور تحت تأثیر قرار دادن جامعه و افکار جامعه استفاده میشود، مصداقی از جنگ نرم به حساب آورد. روشن است که این تعریف را نمیتوان به عصر خاصی اختصاص داد. هر چند این نوع جنگ بیشتر در سالهای پس از فروپاشی شوروی مطرح بوده و بر تهدیدهای نرم استوار بوده است، لکن همانطور که گذشت از آنجا که متشکل از عناصری است که این عناصر را میتوان در هر زمانی پیدا کرد، کاربرد و استعمال آن به عنوان یک قالب تحلیلی برای نظاره کردن تاریخ، کاملاً درست و منطقی میباشد.
انقلاب مشروطه
پیش درآمد انقلاب مشروطه، اعتراضهایی بود که به شیوههای گوناگون برضد مسؤولان گمرک، صدر اعظم، حاکمان محلی، شاه و بابیها ابراز میشد. این اعتراضها بیش از هر چیزی نشان از خواست عموم مردم برای تغییر بود؛ به عبارت دیگر پیش از آنکه بدنهی اجتماع بداند که چه میخواهد، به دنبال نفی نظام حاکم بود.
از آنجا که پیشتر، روحانیون بزرگ از معترضان پشتیبانی میکردند، برخوردهای خشن با مردم معترض به شیوهی گذشته ممکن نبود. در واقع، پس از نهضت تنباکو، حکومت هرگز نتوانست در برابر جنبشهای اجتماعی که عالمان دینی رهبری آن را بر عهده داشتند، مقاومت کند. تنها شایعهی تکفیر کافی بود تا حاکم و سیاستمداری برجسته را از میدان به در کند؛ همانگونه که در این دوره، «امین السلطان» به همین دلیل برکنار شد.
در مجموع، انقلاب مشروطه نوعی اعتراض عمومی و فراگیر برضد نظام حاکم بود که در وقوع آن، گروههای متعدد و متنوعی به رهبری روحانیت نقش داشتند. این گروهها در ابتدای راه و به جهت یک دشمن مشترک، در یک جبهه قرار داشتند و مقابل آن دشمن مشترک صف آرایی میکردند ولی به محض از بین رفتن و کم رنگ شدن دشمن مشترک، به جهت نداشتن اهداف مشترک، دچار تشتت و ا ختلاف آرای شدید شدند و انقلاب را به ورطهی انحراف و شکست کشاندند.
انگلیس و انقلاب مشروطه
از جمله علل و عوامل مهم در انحراف و شکست انقلاب مشروطه، میتوان به نقش مهم و تأثیرگذار عامل خارجی یعنی «انگلیس» اشاره کرد. این کشور، با اشکال و شیوههای مختلف در منحرف شدن جریان انقلاب به ایفای نقش میپرداخت. مشروطهای که در صورت تحقق میتوانست منجر به استقرار آزادی و دموکراسی در ایران شود، به طور قطع منافع بیگانگان را در کشور به خطر میانداخت؛ چرا که سلسلهی قاجار به بهترین شکل منافع آنان را تأمین میکرد، به همین جهت طبیعی بود که به مقابله با آن بپردازند.
همانگونه که مراجعه به اسناد گوناگون گواهی میدهد مهمترین علت انحراف و شکست مشروطه، توطئه و تلاشهای انگلیس و عوامل پیدا و پنهان آن در جریان نهضت مشروطه بوده است. انگلیس، جاسوسان و وابستگانش در دورهای که هنوز نهضت مشروطه تحکیم نیافته بود برنامهای را برای انحراف و شکست آن تدوین کردند. در زیر به جهت اختصار به سه مورد از مواردی که در قالب جنگ نرم میتوان به آنها پرداخت، اشاره میشود.
1. انتقال؛
یکی از عناصر و مؤلفههای اصلی جنگ نرم، راهکار انتقال است. انتقال یعنی اینکه اقتدار، حرمت و منزلت امری که مورد احترام است به چیزی دیگر سرایت داده شود. از جمله راهکارهای اساسی به کار گرفته شده توسط دولت انگلستان در ارتباط با جریان مشروطه، بهرهگیری از این روش بوده است. اهمیت و ارزش ایران برای انگلستان در آن دوره، به جهت قرار گرفتن میان روسیه (به عنوان دشمن اول انگلستان) و هندوستان بود. به همین جهت انگلستان همواره نگران پیوستن ایران به دامان روسیه بود.
انگلستان به منظور قطع دست روسها، از جنبش عدالتخانهی مردم ایران حمایت کرد. مردم عدالتخانه را به منظور مقابله و رهایی از چنگ استبداد میخواستند، اما آنچه در ادامه اتفاق افتاد این بود که انگلیسیها آن را به مجرای جدیدی هدایت کردند؛ بدین صورت که شعار «عدالتخانه خواهی» را به «مشروطه خواهی» بدل نمودند. انگلیسیها و وابستگان آنان برای اینکه به نهضت مردمی مشروطه ماهیت غربی بدهند، از کم اطلاعی و بیخبری جمعی از مردم استفاده کرده و آنان را به سفارت کشیدند و در آنجا شعارهایی را بر زبان مردم انداختند و اهدافی را به آنها القا کردند که به کل رنگ غربی داشت و با ذهنیت بومی و فرهنگ اسلامی ایرانیان سازگاری نداشت. در واقع انگلیسها با استفاده از مکانیزم انتقال ارزش، از مفاهیم با ارزش به نفع مفاهیم بی ارزش استفادهی کامل را بردند.
2. حمایت از وابستگان فکری؛
از دیگر شاخصههای جنگ نرم باید به گماردن و پروراندن نیروهایی در میان جامعهی هدف اشاره کرد. از جمله نیروها و اساساً طبقاتی که در جریان شکست مشروطه کمک شایانی به انگلیس کرد، گروه منور الفکرها یا همان روشن فکران بودند. یکی از مهمترین زمینههای رشد منورالفکری در ایران، تشکیلات فراماسونری است. تا قبل از تأسیس این محافل در ایران، ایرانیانی که به خارج میرفتند، تماسهایی با این محافل برقرار کرده و درس «آدمیت» میآموختند. این محافل با ترتیب دادن جلساتی اصول آدمیت را که برگردان «فرهنگ اومانیستی» بود، ترویج میکردند و در این راه به ظاهر هیچ برخوردی با مذهب نداشتند، حتی بسیاری از اوقات از برخی مفاهیم مذهبی برای تفهیم دیدگاههای خود بهره میگرفتند.
«میرزا ملکم خان»، بنیانگذار فراموشخانه در ایران تصریح دارد که بعد از آشنایی با فرهنگ غرب و نیز درک کیفیت ترتیب و تنظیم انجمنهای مخفی، سری و تشکیل محافل فراماسونی، به ایران آمده و برای ترویج آن افکار، آنها را در لفافهی دین که با روحیات مردم ایران سازگارتر بوده، برای بزرگان پایتخت و دوستان خود، مطرح کرده است.
گسترش این محافل در ایران که حول و حوش مشروطه رو به فزونی نهاده بود و حتی انسانهای پاک طینت به تقلید از آن محافل، خود انجمنهای مخفی ایجاد کرده بودند، باعث ایجاد گسترش افکار منور الفکری گردید. افکاری که اومانیسم را در برابر فکر دینی نهاده و تجربهی چند قرن جنگ برضد افکار دینی را در بعد فلسفی، علمی و اجتماعی پشت سر گذاشت.
تشخیص تفکرات منورالفکری و فراماسونی در ابتدا چندان آسان نبود، بلکه پس از سقوط استبداد کم کم خود را نشان داد؛ بدین صورت که پس از استبداد و هنگامی که در مجلس خواستند، قانون بنویسند، این اختلافات خود را نشان داد و درگیری آغاز شد. در آن زمان مشخص گردید که این افکار نوگرایی تنها چیزی نبوده که از لحاظ احساسی و عاطفی بخواهد برضد قاجار تحرکی به وجود آورد بلکه خود داعیهدار قانون و مبانی جدید قانونگذاری است. اوج این درگیری بر سر تساوی حقوق بود؛ یعنی تمام انسانها از حقوق مساوی برخوردارند، اعم از اینکه پیرو هر آیین، دین و مذهبی باشند. این مطلب آشکارا با مبانی و حقوقی که در اسلام وجود داشت، متباین مینمود.
3. ترور شخصیت؛
از دیگر مؤلفهها و شاخصهای اصلی جنگ نرم، ترور شخصیت میباشد. طراحان و برگزار کنندگان این قبیل جنگها، عمده توان خود را در وهلهی اول بر جذب نخبگان و افراد تأثیرگذار در جبههی مقابل میگذارند و در این راه از شیوههای مختلفی همچون تطمیع، تزویر، تهدید و ... استفاده میکنند. در صورتی که این اقدامات به انجام نرسید، به ترور شخصیت و در نهایت به ترور شخص اقدام خواهند کرد.
بدیهی است که ترور شخصیت در صورت موفقیت، اثراتی به مراتب بیشتر از ترور شخصی دارد، چرا که در اثر ترور شخص هر آن، امکان زنده ماندن راه، اهداف و آرمان آن شخص وجود دارد، ولی در ترور شخصیت، نه تنها چنین امکانی وجود ندارد بلکه حضور آن فرد، خود امتیازی برای ترور کنندگان به حساب میآید؛ چرا که خود گواهی زنده بر باطل بودن افکار و آرای اوست. اما در صورت عدم موفقیت راهکار ترور شخصیت، طبیعتاً باید سراغ ترور شخص رفت؛ چون زنده ماندن شخص مورد نظر هر آن امکان ترویج و نشر آرا و افکار او را بیشتر و بیشتر فراهم میسازد.
در مجموع، طراحان جنگ نرم در ابتدا به دنبال جذب نخبگان طرف مقابل خواهند رفت و در صورت عدم موفقیت، راهکار ترور شخصیت و در نهایت ترور شخص را دنبال خواهند کرد. از جمله شخصیتهای مطرح و تأثیرگذار در جریان مشروطه که به حق پیوند وثیقی با این جریان داشته، «شیخ فضل الله نوری» است. ایشان به جهت سوابق علمی و سیاسی که داشتند، نقطهی مقابل جریان استعماری در ایران شناخته میشدند؛ به خصوص با توجه به نقش ایشان در جنبش تنباکو.
از آنجا که سوابق ایشان از ابتدا گویای این امر بود که دشمنان نمیتوانند به دنبال جذب ایشان باشند، مستقیم به سراغ ترور شخصیت ایشان رفتند و از ایشان با عناوینی مذموم و ناشایست همچون «جیره خوار روسیه»، «ضد مشروطه»، «طرفدار استبداد» و ... یاد میکردند. میزان صلابت و استحکام عقاید شیخ فضل الله به اندازهای بود که نه تنها به لحاظ شخصیتی ترور نشد بلکه دشمن چاره را در ترور شخصی ایشان دانست. به همین منظور بود که با استفاده از ابزاری عوام فریبانه یعنی برچسب ضد مشروطه و ... ایشان را در دادگاهی فرمایشی به اعدام محکوم کردند.
منبع:درآمدی به تاریخ فراماسونری در ایران، ص 38، ابوالحسن توفیقیان؛ کارشناس ارشد علوم سیاسی
وبلاگ انرژی هسته ای
نظر شما