خبرگزاری شبستان_ خرم آباد؛
در شب نهمین سالگرد مجروحیت سید نورخدا موسوی، شهید زنده لرستانی مهمان نورخدا شدیم.
نوری از انوار الهی در کنج خانه ای در شهر خرم آباد، منزل ساده سید گویی قسمتی از بهشت است، چرا که میزبان نور خداست، نوری که چهره زمینی همسر و فرزندان سید را فرا گرفته و از آنان نیز افرادی آسمانی، مهمان نواز، مهربان و دلسوزبا زبانی شیوا و دانشین ساخته است.
امشب پس از 9 سال سید نورخدا همچنان محو تماشای خداست و تنها به خدا می نگرد و در حال راز و نیاز با خدای خویش است.
سید نور خدا در سکوت تنها به خدا می نگرد، اما همسر وی اعتقاد دارد سکوت سید پر از حرف و پیام است به راستی که در چهره آسمانی سید نورخدا هزاران پیام نهفته است.
کبری حافظی، همسرشهید زنده سید نور خدا، مانند پروانه به دور سید می گردد و باهر نفس سید زندگی می کند، بانوی صبور و ایثارگر لرستان به حق و انصاف به وصیت شهدا و همسر خود عمل کرده است و زینب گونه زندگی می کند.
وی پیام رسان سید نورخدا است، در حد توان برای معرفی سید نور خدا تلاش کرده است و با کلام دلنشین خود نقش مهمی در معرفی سید نورخدا و راه وی دارد.
بانوی ایثارگر لرستان، خستگی ناپذیر است و گویا هر آن فرشته ها همراه گرداگرد سید می گردند و خداوند صبری مضاعف به وی عطا کرده است، مادری نمونه، همسری نمونه و کم نظیر که خود عنوان می کند، عشق به آقا سید باعث خستگی ناپذیری من شده است.
وی مدام ذکر الحمدالله را به زبان می آورد و از حال و روز خود شاکر خداوند متعال است، و متعقد است، وضعیت امروز سید خبری است که به دست پروردگار نقش بسته است.
کم یا زیاد حراجت و جانبازی قسمت الهی است
این بانوی ایثارگر لرستان افزود: به عنوان همسر شهید زنده، در حد توانم برای معرفی شهید زنده اطلاع رسانی کردم، به نظرم تمام جانبازان شهدای زنده هستند، چون جانبازی از 10 تا 100 درصد مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفته است، در معرض شهادت بوده است.
سید نورخدا از لحظه جراحت ارتباط خود را با دنیای ما قطع کرده است
وی با بیان اینکه کم و یا زیاد جراحت بستگی به قسمت الهی دارد، افزود: آقا سید تنها جانبازان انقلاب اسلامی است که بعد از مجروحیت حتی یک بار هم در حد یک کلمه صحبت نکرده است و با دنیای ما قطع رابطه کرده است.
سید نور خدا موسوی محو تماشای بهشت است
حافظی، ادامه داد: به تعبیر مقام معظم رهبری سید نورخدا و شهدای مثل او محو بهشت هستند.
وی به یاد روز مجروح شدن سید نور خدا افتاده و در حالی که قطره اشک گوشه چشمش را پاک می کند، ادامه داد: شب قبل از عملیات با من تماس گرفت، گویا در کنار همرزمان بود و با معذوریت صحبت می کرد.
حافظی، افزود: سید مانند همیشه احوال بچه ها را جویا شد و از خوابی که شب قبل دیده بود، حرف می زند، و گفت: خواب دیده ام، بسیار مواظب فرزندانمان و خودت باش، هرچه اصرار کردم که خوابت را تعریف کن، اما تنها بیان کرد: خیر است انشاء الله فقط مواظب بچه ها باش.
روزهای اول با ترس از رفتن سید پرستاری می کردم
این بانوی صبور و پرستار مهربان، عنوان می کند: روز های اول پرستاری از آقا سید پر از اضطراب از رفتن سید بود، و به نوعی این پرستاری از سر عاطفه و احساس بود به عنوان اینکه همسرم و پدر فرزندانم و نباید برود است.
وی تصریح کرد: در آن روزها هر لحظه با خودم فکر می کردم که برای فرزندانم زود است که در این سن یتیم شوند، از ترس رفتن آقا سید به سرعت از او مراقبت و پرستاری می کردم و آن روز ها پرستاری از آقا سید برای خودم بود.
با چشم عقل از سید پرستاری می کنم
حافظی، افزود: اما امروز اگر بیشتر به سید خدمت و رسیدگی می کنم وبیشتر به سید دلبسته شده ام وهزاران برابر سید نورخدای سابق به وی دلبسته ام، اما دیگر ترسی از رفتن ندارم و یا ترسی از عاطفه نیست، بلکه با چشم عقل و با جان و دل از سید پرستاری می کنم.
همسر سید نور خدا موسوی، ابراز کرد: امروز سید را پل ارتباطی با خدا می دانم، در راز و نیاز با خدا می گویم سید پل رسیدن به توست نگذار دستم از این پل رها شود و سقوط کنم.
وی خاطرنشان کرد: یک لحظه خطا در مراقبت از آقا سید و یا ریا یا تذویر در این امر، موجب سقوط در دره خواهد شد، همیشه دعا می کنم که خدایا خودت کمک کن راهی را که به آسانی پیدا کرده ام، گم نکنم.
حافظی، با بیان اینکه شب ها تا صبح بیدار می مانم، افزود: در شب ها آقا سید مراقب بیشتری نیاز دارد، و از یازده شب تا 7صبح هر نیم ساعت نیاز به اکسیژن دارد چون نفس کم می آرود.
وی در حالی که بیان می کند شب ها حال سید در بد، لبانش سیاه و دچار کمی تنفس می شود، ادامه می دهد: پرستاری در شب بسیار زیبا و دلنشین است.
بانوی خرم آبادی در حالی لبخندی از یادآوری شب های پرستاری بر لبانش نقش بسته است، افزود: در حالی که همه انسان ها جز پرستاران در شب در حال آرامش و استراحت هستند، این بیداری و پرستاری از نور خدا برایم آرامش بخش و شیرین و خستگی ناپذیر شده است.
وی با بیان اینکه لذت پرستاری از شهید زنده دنیای دیگری دارد، افزود: این شرینی پرستاری باعث شده است که شب را با آقا سید بیشتر دوست داشته باشم، چون شب ها احساس می کنم بیشتر به خداوند نزدیک هستم و خدای متعال راهر لحظه پشتوانه خود می بینیم.
حافظی، که خود را مسجدی معرفی می کند، افزود: از سوم ابتدایی با شروع سن تکلیف با مسجد رابطه خوبی داشتم و آرامش را در دل مسجد پیدا می کرد.
انتخاب فرزند شهید زنده به عنوان چهره ملی کشور
وی با بیان اینکه شهدا نظارت می کنند، افزود: فرزند دخترم سیده زهرا در هفته های گذشته به عنوان چهره ملی کشور معرفی و جایزه دریافت کرد.
بانوی صبور لرستانی از این مراسم خاطره ای شیرین در دل دارد و با لبخند ادامه می دهد، هر موفقیت خود و فرزندانم را مدیون شهدا می دانم چرا که خداوند متعال به واسته دلبستگی من به سید نورخداست که لطف خداوند را در هرگوشه زندگی می بینم.
وی با بیان اینکه در هر لحظه آقا سید به عنوان کسی که به او دل بسته ام کمکم می کند، بیان کرد: در مراسم انتخاب چهره ملی کشور در هر لحظه این مراسم سایه آقا سید را در کنارم احساس می کرد.
حافظی، افزود: در لحظه آخر که سوار ماشین شدیم که به دیار خود بازگردیم شخصی صدا زدن ماشین سیده زهرا موسوی بایستد.
وی ادامه داد: در دل گفتم، خدایا خیرباشد، دلم هزار راه رفت که شخصی به طرفمان آمد و گفت شما تقاضای دیدار با مقام معظم رهبری را داشته اید، در حالی که ما تقاضا نداده بودیم دو دل مانده بودم آرزوی دیدار با رهبر انقلاب داشتم و بارها همچنین تقاضایی را نوشته بودیم، اما امروز تقاضای نبود، که آن شخص با لبخدی گفت: خانم بمانید، این طلبیده شدن بسیار دلم را آرام کرد.
بانوی لرستانی ادامه داد: شاید معطلی ما تا دیدار با رهبری و دیدار خصوصی یک ساعت و نیم طول کشید، با هر قدم به سوی این دیدار شوقم بیشتر و اشکم جاری تر می شود.
وی که دیگر اشک امانش نمی دهد، افزود: با اینکه دو بار دیگر به دیدار رهبری رفته بودم و در این دیدار ها به خوبی و بدون استرس صحبت کرده بودم، این بار چون دعوتی خود رهبر بودم، فکر می کردم خواب دیده ام، سراسر وجوم می لرزید، بسیار رهبری را دوست دارم اما مظلومیت رهبری اشکم را جاری می کرد.
حافظی، ادامه داد: به سیده زهرا نگاه می کنم، دختر نوجوانم هم حال هوای عجیبی دارد، دخترم رهبری را پدرخود و دختران شهدا می داند، دستش را می گیریم، گویا هر دوی ما از شوق دیدار یخ زده ایم.
بانو حافظی افزود: دیدار شروع می شود، لبخند مهربان رهبری وجد ما را بیشتر می کند برای بیان سلام و احوالپرسی گویا زبانم به لکنت افتاده است و حال و هوای عجیب و دوست داشتنی را تجربه می کنم.
وی که به عنوان بانوی ایثارگر استان لرستان هم معرفی شده است، افزود: قبل از این عنوان در فراخوان کشوری که ایده آن از رهبر معظم انقلاب بود، با عنوان اسوه صبر و مقاومت کشوری، شرکت کردم.
نمونه بانوی ایثارگر امروز در خرم آباد لرستان است
بانو حافظی با بیان اینکه در این مراسم هفت نفر از کل کشور انتخاب شدند و دو همسر شهید، ادامه داد: در این مراسم نماینده رهبر معظم انقلاب در حال سخنرای عنوان کرد درحالی که بانونی چون حضرت مریم، حضرت زینب (س) را مثال می زد، و طبق گفته وی که بعد از جلسه بیان کرد، نمی دانست که من هم در جلسه هستم عنوان کرد نمونه امروز ایثار در خرم آباد لرستان است.
این بانوی صبور و ایثارگر لرستانی، اذعان داشت: با این عنوان تنم لرزید و خجالت کشیدم، من خود را کنیز حضرت زینب می دانم و در این جلسه این مقایسه حالم را دگرون و وظیفه ام را دو چندان کرد.
وی خاطرنشان کرد: هرزمانی که مردم قدر دانی کردند من بیشتر به خودم آمدم و احساس مسئولیت بیشتری کردم.
حافظی افزود: اگر از من بپرسید سید نور خدای الان را دوست داری یا سید نورخدای سر سفره عقد که سالم، زیبا، رشید وهمسری نمونه بود که تکاور بود، جوابم این است که الان اصلا نمی توانم مقایسه کنیم.
سید نور خدا متعلق به امت اسلام است
و اگر عنوان شود می خواهیم سید نور خدا را به مانند روزی که با توعقد کرد برگردانیم، فکر می کنم که این سید را به 9 سال پیش عوض نکنم، چون آن سید نور خدا متعلق به من و فرزندانم بود و این سید متعلق به امت اسلام و ملت قدر دان کشورم است.
وی با بیان اینکه نور خدا هم سید، هم مظلوم و هم مجروح است، گفت: خاطرات خانواده های شهدا از روزهای سلامت شهداست در حالی که خانواده های جانبازان و شهیدان زنده ای چون نورخدا، هر لحظه شاهد قطره قطره ذوب شدن عزیزانشان هستند.
وی با بیان اینکه همیشه آرزو داشتم سید نور خدا را بسیجی معرفی کنم، افزود: روزی یکی از پسر دایی های آقا سید با تلگرام تصویری از کارت بسیجی سید را برایمان فرستاد و با باز کردن تصور کارت شناسایی اعضای فعال بسیج آقا سید را دیدم به وجد آمدم و گفته بود که در خانه تکانی این کارت را از وسایل پدرم پیدا کرده ام.
شهادت همرزم شهید به جای سید نور خدا
همسر سید نورخدا موسوی، با بیان اینکه سید نور خدا در عملیات مرصاد در سال 65 مشارکت داشته است، بیان کرد: سید در این عملیات تا مرز شهادت رفته بود اما همرزمش به جای وی شهید شده بود.
وی بیان کرد: سید نورخدا در نقل خاطره ای عنوان کرده بود که چون هنوز آموزش نظامی ندیده بودم، مسئولیت آوردن آب را داشتم که چند بار برای آب آوردن رفتم و چون مسیر طولانی بود برای چهارمین بار خسته شدم و به فرمانده گفتم یک نفر به جای من برود تا استراحت کنم، بار پنجم نیر خودم می روم.
وی افزود: سید نورخدا نقل می کرد که همرزم 200 متر از ما دور نشده بود که مورد اصابت گلوله قرار گرفت و شهید شد.
دیگر 17 اسفندها نمی خندم
محمد پسر سید نورخدا می گوید هر سال17اسفند روز تلخی در زندگی ماست و امسال تصمیم گرفته ام دیگر 17 اسفندها نخندم و دست به گوشی و تلویزیون نزنم چون پدرم مجروح شده است درسته که بایا پیش ماست ولی این روزها غمم سنگین تر می شود.
مادر محمد نقل می کند که امسال روز 17 اسفند محمد ساعت 12 و 30 دقیقه از مدرسه به منزل برگشت و زهرا نیز ساعت 14و 30 دقیقه، و محمد تا برگشتن زهرا کنج خانه عزادار نشسته بود و همین که صدای در را شنید، به سرعت بلند شد و در را باز کرد و کیف زهرا را برداشت، دیدم محمد احساس مسئولیت می کند و تلاش می کند با خواهرش همدردی کند.
وی افزود: محمد سر خواهرش را بوسید و با هرنگاه به پسرم می بینم که این روزها بیشتر احساس مسئولیت و غم خاموشی پدر روی شانه اش سنگینی می کند و با هر رفتاری تلاش می کند از غم من و خواهرش کمتر کند.
سید نور خدا موسوی مفرد؛ در اول ۱ شهریور ۱۳۴۹، در خرم آباد دیده به جهان گشود.
وی تکاور نیروی انتظامی و فرمانده یگان تکاوری زاهدان بود که در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۸۷ هنگام درگیری با گروه جند الله به رهبری عبدالمالک ریگی بر اثر اصابت یک گلوله دو زمانه به سرش در منطقه پل شکسته لار شدیداً مجروح شد.
همرزمانش پیکر وی را به بیمارستان زاهدان منتقل میکنند ولی بعد از عمل در وضعیت درمان وی بهبودی حاصل نشد و او با عنوان جانباز ۱۰۰ درصد بدون هیچ حرکت فیزیکی با زندگی نباتی 9 سال را تاکنون در کما میگذراند.
خبرنگار: مهنوش ملکی
نظر شما