تفکر تکفیر خروجی انحطاط فقهی است/«عشق»؛ دستاورد اصلی اشراق

خبرگزاری شبستان: جامعه ای که فقه اش مبتنی بر دگماتیسم باشد نه اصول فقه عقلانی، دچار انحطاط فقهی می شود مثل سلفی های تکفیری یا برخی اخباری مسلک ها در تاریخ تشیع؛ اگر این وضع ادامه یابد ممکن است گروهک های داعش گونه دیگری با همین تفکر غلط پیدا شود.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: همایش بزرگداشت روز شیخ اشراق، نهم مرداد در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با حضور دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، آیت الله سید مصطفی محقق داماد، دکتر غلامرضا اعوانی، حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه و جمعی از پژوهشگران و علاقه مندان مباحث مربوط به فلسفه اسلامی و از جمله فلسفه اشراق برگزار شد.

 

در این همایش حجت الاسلام خسروپناه با موضوع «کاربست روش شناسی حکمت اشراق برای جلوگیری از انحطاط انسانی» سخنرانی کرد.

 

وی اظهار کرد: یکی از اقسام انحطاط انسانی، انحطاط اجتماعی است. در اینجا برای کاربست حکمت اشراق در انحطاط انسانی دو مقدمه را می گویم تا بعد از آن استنتاج دیدگاهم روشن شود.

 

رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران افزود: اگر خاطرتان باشد در یکی دیگر از جلساتی که برای بزرگداشت سهروردی برگزار شد در مورد روش شناسی حکمت اشراق بحث کردم اما امروز می خواهم بگویم این روش شناسی چه کاربستی می تواند در جلوگیری از انحطاط اجتماعی و انسانی داشته باشد.

 

خسروپناه با بیان اینکه مقدمه اول من در این بحث تبیینی از انحطاط است، ابراز کرد: انحطاط تنزل و پستی یک جامعه در برابر رشد و پیشرفت آن جامعه است که می تواند به چند صورت ظاهر شود.

 

وی گفت: گاهی انحطاط اخلاقی است، وقتی رذیلت های اخلاقی در انسان ها پدید آید می گوییم دچار انحطاط اخلاقی هستند مثل غرور و تکبر و غفلت و عُجب و سوءظن که نوعی انحطاط اخلاقی اند که منجر به انحطاط اجتماعی می شوند.

 

رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: به نظر من از مهمترین عوامل انحطاط اجتماعی، انحطاط اخلاقی است، انحطاط اجتماعی رذایل اجتماعی است مثل رقیب تراشی ها و رشوه خواری ها و حق گریی ها و بی عدالتی های اجتماعی که در جامعه هست و انحطاط اجتماعی است و مثلا در کار اداری تا رشوه ندهد مشکل او حل نمی شود یا تا سفارش نکنند، مشکل حل نمی شود.

 

خسروپناه تاکید کرد: معمولا اگر در جامعه ای کشتاری باشد، می گوییم رذیلت اجتماعی است ولی برخی رذایل ممکن است اصلا از سنخ کشتار نباشد بلکه از سنخ ضایع کردن حقوق دیگران باشد، گاهی انحطاط در جامعه فلسفی است، وقتی که عقلانیت از جامعه رخت بر بندد و تعصب جایگزین عقلانیت شود، من انحطاط فلسفی را به گونه ای دیگر تعریف کردم.

 

این محقق گفت: به نظر من هرچه قدر علت ها در اندیشه ها  تاثیر بگذارد و تاثیر علت ها در اندیشه ها بیش از تاثیر دلایل بر اندیشه ها باشد آن جامعه گرفتار انحطاط فلسفی است؛ چون فلسفه با دلیل سر و کار دارد، اگر اندیشه مردم زاییده دلایل باشد، جامع عقلانی است ولی اگر به جای دلایل گرفتار علت ها اعم از علت های روان شناختی و اجتماعی باشد شرایط به گونه ای دیگر است، مثلا شخصی می گوید: من فلان مقام معنوی را دارم. یک دفعه می بینیم هزاران نفر دور او جمع می شوند و وقتی از یکی از آنها می پرسیم چه چیزی از او دیدی؟ می گوید: او اهل کرامت است. اما تو از او چه چیزی دیدی؟ همین اتکاء یک غفلت است.

 

وی تصریح کرد: این همه فلاسفه که برای اثبات وجود خدا براهین ذکر کردند و عده ای با یک سری تمثیل می خواهند خدا را رد کنند. در حالی که این همه براهین مستحکم برای اثبات وجود خدا وجود دارد.

 

خسروپناه در ادامه تاکید کرد: اما گاهی در جامعه گرفتار انحطاط عرفانی هستیم. به نظر من حقیقت عرفان سلوک از کثرت به وحدت است، هرچه که انسان به لحاظ نگرش، کثرت اش تبدیل به وحدت شود این عرفان نظری است و هرچه قدر که انسان از نظر عملی و قلبی و سلوکی، کثرت اش به وحدت تبدیل شود این عرفان عملی است.

 

وی ادامه داد: اگر کسی دلش را در عالمِ پر از کثرت، به وحدت تبدیل کند. این عرفان عملی است اما یک وقت در جامعه برعکس است و خیلی گرفتار کثرت هستیم و وحدت را درک نمی کنیم و در این صورت جامعه گرفتار انحطاط عرفانی می شویم.

 

خسروپناه افزود: انحطاط دیگر انحطاط علمی یا طبیعت شناختی است، یعنی وقتی که به علوم طبیعی و پزشکی و علوم پایه بی مهری شود، این گونه برداشت می شود که ارزش ندارد. یعنی نگاه این باشد که هرچه قدر طبیعت شناسی کردیم گویا نمی شود که در کنار آن سلوک داشته باشیم و این دو با هم جمع شوند در حالی که در قرآن می فرماید: «فَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ».

 

رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد: با این حال این نگاه پیدا شده و در برخی مقاطع تاریخ نزد پاره ای از شخصیت ها وجود داشته است بر این مبنا که اگر انسان و جامعه بخواهد به کمالات برسد نباید چندان وقت اش را صرف طبیعت شناسی کند و لذا من می بینم برخی دانشجویانی که مثلا مهندسی می خوانند این سوال را مطرح می کنند که آیا می شود به کمالات برسیم؟ بله، چرا نشود، اگر رویکرد وحدت پیدا شود این عین خداشناسی است.

 

خسروپناه اظهار کرد: خیال نکنیم که چون مربوط به طبیعت است، پس بی ارزش است. اگر این طبیعت باعث غفلت شود، بی ارزش است ولی اگر باعث دوری از غفلت شود عین ارزش است. ما در بخشی از تاریخ شاهد چنین انحطاطی هستیم.

 

این محقق گفت: انحطاط دیگر فقهی است. جامعه ای که فقه اش مبتنی بر دگماتیسم باشد، مبتنی بر اصول فقه عقلانی نباشد دچار این انحطاط می شود. سلفی های تکفیری که راحت دیگران را تکفیر می کنند یا برخی اخباری مسلک ها که در تاریخ تشیع وجود داشته و وجود دارند، اگر کسی از فلسفه دفاع می کند سریع او را متهم می کنند و دشنام می دهند و من گاهی هراسناکم که اگر این وضع ادامه یابد ممکن است گروهک های داعش گونه دیگری با همین تفکر غلط پیدا شود و این انحطاط فقهی است.

 

وی با بیان اینکه اگر فقهی مملو از عقلانیت و استدلال و اصول باشد جامعه را به تکامل و بالندگی می رساند، تصریح کرد: در تاریخ انواع این انحطاطات را می بینیم. متکلمانی در طول تاریخ با فلاسفه درگیر بودند یا صوفیانی در دل تاریخ بوده اند که گرفتار انحطاط دینی می شدند.

 

خسروپناه تاکید کرد: تاریخ تمدن اسلامی را ببینید، چرا بزرگان می گویند اوج تمدنی ما از قرن سوم تا ششم است، در قرن ششم چه شد که افول تمدنی به لحاظ علوم ایجاد شد، البته اوج ادبیات عرفانی ما قرن ششم تا نهم است که مباحث عرفان نظری و عملی رشد کرده است اما علوم تنزل می یابد. ابوحامد غزالی چه کرد که هنوز که هنوز است با علمای اهل سنت جلسه داریم و اصلا مباحث فلسفی را دنبال نمی کنند.

 

وی ادامه داد: اما مقدمه دوم که بحثی است که در سال های گذشته گفتم، حکمت سهروردی نشان می دهد که شیخ اشراق از روش های مختلف عقلی، شهودی، نقلی، تجربی استفاده کرده است. شیخ شهید، این مرد، فقط یک فیلسوف به معنای متافیزیک دان بوده است، این عالِم و حکیم فیلسوف و عارف و مفسر قرآن، اصولی و فقیه بوده است، او کتاب اصول فقه دارد. سهروردی طبیعیات دارد. با طبیعی دانان و مشاییان درگیر شده است. او روش شهودی و رمزی و عقلی و تجربی دارد.

 

خسروپناه بیان کرد: شیخ اشراق این مرد حکیم، جوان سی و هشت ساله، انسانی در این سن این همه آثار دارد که جز از نبوغ و عنایت الهی امکانپذیر نیست. این طور نبوده است که سهروردی روش ها را پراکنده استفاده کرده باشد، خیر، این پروسه دارد. با یک روش شناسی عقلانی شروع می کند، اول نفی شکایکت مطلق می کند و بعد معرفت های حصولی و حضوری را می گوید و بعد وارد ابزارها و می شود و شهود را پیدا کرده و بعد با روش عقلی و نقلی آنها را تبیین می کند.

 

وی در ادامه گفت: حال سوال آن است که روش شناسی شیخ اشراق چگونه از انحطاطات انسانی جلوگیری می کند؟ پاسخ و سِر آن است که اصولا انحطاط فلسفی وقتی است که عقلانیت تعطیل شود، وقتی که نگاه کثرت به وحدت نفی شد انحطاط عرفانی پدید می آید و جناب سهروردی به ما یاد داده که ای متکلمی که روش ات نقلی است فقط این فقط بخشی از راه را به تو نشان می دهد. ای فیلسوفی که روش عقلی را گرفتی این فقط بخشی از راه را به تو نشان می دهد. با روش عقلی از انحطاط فلسفی، با روش شهودی از انحطاط عرفانی جلوگیری می شود.

 

خسروپناه با بیان اینکه روش های متنوع یادشده می تواند سیر تمدنی ما را تغییر دهد، خاطرنشان کرد: مهمترین دستاورد حکمت اشراق، نظریه عشق است. چون سهروردی معتقد است که «نورالانوار» زیباترین نور هستی است و می گوید عشق و جمال با یکدیگر آمیختگی دارند. این تعبیر را برداشت کردم، به خصوص وقتی می گوید عشق نورالانوار به خودش باعث می شود که انوار سافل عاشق نور عالی تر بشوند. اگر در جامعه عشق و محبت باشد، بسیاری از انحطاطات اخلاقی و اجتماعی از بین می رود.

کد خبر 645787

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha