خبرگزاری شبستان // فارس
احترام به مردگان و قبور در همه جای دنیا رعایت می شود و حتی کشور های غربی در مورد بی احترامی به قبور سربازان و حتی مردم معمولی خود احکام قضایی سنگینی دارند و این در حالیست که اگر فردی به اسقف مسیحیان و یا خاخام یهودیان بی احترامی کند با سنگین ترین مجازات ها رو برو می شود، اما باید این نکته را از بشریت پرسید آیا بی احترامی به حقوق مسلمین و هتک حرمت به قبور پاک ترین انسان ها در بقیع نباید از طریق جوامع بین المللی مورد بازخواست قرار بگیرد؟
تا به حال نام یوم الهدم را شنیده اید؟ یوم الهدم یعنی روز ویران کردن ...
در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از اشغال مکه، وهابیان به سرکردگی عبدالعزیز بن سعود روی به مدینه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال کرده و مأموران عثمانی را بیرون کردند و پس از آن به تخریب قبور ائمه بقیع(ع) و دیگر قبور که شامل قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم(ص)، قبور زنان آن حضرت، قبر ام البنین مادر حضرت ابا الفضل العباس(ع) و قبر عبدالله پدر پیامبر(ص) و اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و بسیاری قبور دیگر پرداختند.
آنان به همین مقدار بسنده نکردند و ضریح فولادی ائمه بقیع را که در اصفهان ساخته شده بود و روی قبور حضرات معصومین امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) قرار داشت را از جا در آورده و با خود بردند.
حملات مکرر
این اولین حمله دشمنان و منافقین به مدینه نبود، آنان در سال 1221 هجری نیز یک بار دیگر به مدینه هجوم برده، پس از یک سال و نیم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصرف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشیای گرانب های حرم نبوی (ص) و تخریب و غارت قبرستان بقیع کرده بودند.
طبق نقل تاریخی، در این حمله چهار صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف های طلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت را به یغما بردند.
این نخستین حمله آنان به مقدسات اسلامی نبود، صلاح الدین مختار نویسنده و مورخ وهابی در کتاب "تاریخ مملکه العربیه السعودیه کما عرفت" بخشی از افتخارات وهابیت در حمله به کربلای معلی را چینن شرح می دهد: در سال 1216 امیر سعود در راس نیروهای بسیاری از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحی دیگر به قصد عراق حرکت کرد و در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آن را محاصره کرد، سپس سپاه مذکور دیوار شهر را خراب کرد و به زور وارد شهر شدند، بیشتر مردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانیدند و نزدیک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شده و در محلی به نام ابیض گرد آمدند و خمس اموال را خود سعود برداشت و بقیه را به هر پیاده یک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد.
عثمان بن بشر از دیگر مورخان وهابی درباره حمله به کربلا چنین می نویسد: "گنبد روی قبر (حرم مطهر امام حسین (ع)) را ویران ساختند و صندوق روی قبر را که زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن های نفیس و جز آنها یافتند، غارت کردند و نزدیک ظهر از شهر بیرون رفتند در حالی که قریب به 2 هزار تن از اهالی کربلا را کشته بودند."، جالب این جاست که مورخ مزبور نام کتاب خود را "عنوان المجد فی تاریخ نجد" گذاشته و از این وقایع به عنوان نشانههای مجد و شکوه و عظکت وهابیت یاد کرده است!
اما این فقط شیعیان و اماکن مقدسه آنها نبودند که وهابیان آثار مجد و شکوه خود را در آن به نمایش گذاشتهاند، مکه مکرمه و طائف نیز از حملات آنان در امان نماند، جمیل صدقی زهاوی در خصوص فتح طائف می نویسد: "طفل شیرخواره را بر روی سینه مادرش سر بریدند، جمعی را که مشغول فراگیری قرآن بودند کشتند، چون در خانهها کسی باقی نماند، به دکانها و مساجد رفتند و هر کس بود، حتی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتابها را که در میان آنها تعدادی مصحف شریف و نسخههایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب فقه و حدیث بود، در کوچه و بازار افکندند و آنها را پیمال کردند."
عقاید وهابیون
سرزدن این قبیل امور از پیروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نیست، تابعان کسی که همه مسلمانان را کافر و مشرک می دانست و مکه و مدینه را قبل از آنکه به دست وهابیان بیفتد، دارالحرب و دارالکفر می دانست، در کتاب "الدررالسنیه" می خوانیم: "وی محمد بن عبدالوهاب از صلوات بر پیامبر (ص) نهی میکرد و از شنیدن آن ناراحت میشد، صلوات فرستنده را اذیت و به سختترین وجه مجازات می کرد."
حتی در تاریخ وارد شده است، او دستور داد مرد نابینای متدینی را که موذن بود و صوت خوشی داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پیامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسیاری از کتب مربوط به صلوات بر پیامبر (ص) را به آتش کشید و به هریک از پیروانش اجازه می داد قرآن را مطابق فهم خود تفسیر کند.
محمد بن عبدالوهاب به نوبه خود در اعتقادات پیرو "ابن تیمیه حنبلی" است، که در قرن هشتم هجری میزیسته است، از ابن تیمیه عقاید جالبی نقل شده است. از جمله اینکه او خدا را جسم میدانست، برای ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود، ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه حود می گوید: "ابن تیمیه را بر منبر مسجد جامع دمشق دیدم که مردم را موعظه میکرد و میگفت: خداوند به آسمان دنیا میآید، همان گونه که من اکنون فرود میآیم! سپس یک پله از منبر پائین میآمد."، عقاید او آنچنان سخیف و بیمقدار بود که خود اهل سنت وی را به زندان افکندند و در رد او کتب متعددی را به رشته تحریر درآوردند.
این قطرهای کوچک از مرداب اعتقادات و عملکرد وهابیان در طول این سالیان است، در طول این دوران دانشمندان زیادی چه شیعه و چه سنی به نقد عقاید وهابیت دست زدهاند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ دادهاند.
شبهات وهابیت (ساختن بنا بر روی قبور)
یکی از شبهات آنان مسئله بنا بر قبور است، آنان ساختن بنا اعم از مسجد یا غیر آن را بر قبر حرام میدانند، این شبهه آنان را به صراحت آیهی 21 سوره کهف دفع می کند که در خصوص ماجرای اصحاب کهف از قول مومنانی که میخواستند یاد اصحاب کهف را گرامی دارند می فرماید: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا (بی تردید بر روی قبور آنان مسجدی بنا می کنیم).
هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامی بناهایی بر قبور انبیا گذشته وجود داشت، از جمله میتوان به قبر حضرت داوود (ع) و حضرت موسی در بیت المقدس اشاره کرد، جالب اینجاست که خلیفه دوم که طبق نظر این افراد از صحابه و معصوم است، خود برای انعقاد پیمان صلح به بیت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامی در راستای از بین بردن این قبور به عمل نیاورد.
اما به راستی قومی که در تاریخ نه چندان طولانی خود، چنان که از زبان مورخین خودشان شنیدیم قرآنها را در خیابانها لگد مال ساختند و در قتل عام پیروان علی (ع) و سایر خلفا فرقی نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو می کردند، شایستگی این را دارند که مخاطب یک استدلال قرآنی و یا حتی تاریخی قرار گیرند؟!
فضیلت بقیع
این قبرستان که مدفن برخى از معصومین (ع) و بسیارى از مقربان الهى و شهداى صدر اسلام است از قداست خاصى برخوردار است، طبق روایت رسول خدا (ص) فرمود: کسى که در مقبره ما (بقیع) مدفون شود از شفاعت من برخوردار خواهد شد و حضرت خود بر اهل بقیع سلام مى فرستاد و برایشان طلب مغفرت مى کرد و به زیارتشان مى رفت.
منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
پایان پیام/
نظر شما