بررسی روند بالندگی و پویایی فقه در حوزه‌های علمیه، از گذشته تا امروز

درحال حاضر بسیارند عالمانی که در کار تدریس، تالیف و روشنگری مسائل فقهی تلاش می ورزند. با ‌این همه، به نظر می‌رسد رشد کیفی فقه و فقاهت، به عبارت دیگر، بالندگی و پویایی فقه در حوزه‌های علمیه در حدّ انتظار نیست.

خبرگزاری شبستان: در حوزه‌های علمیه موجود، دانش فقه و اصول، محور و اساس آموزش‌ها را تشکیل می‌دهند و در مجموعه علوم و معارفی که از دیرباز در حوزه‌های علوم دینی رایج بوده است، از جایگاه و منزلت ویژه‌ای برخوردارند، به گونه‌ای که بیشترین وقت و بزرگ‌ترین سرمایه‌های مادی و معنوی صرف تحصیل و تحقیق آنها می‌شود.

فقه و اصول نیز از نظر اهمیت در یک رتبه مساوی نیستند. علم اصول، با همه بزرگی و جایگاهی که دارد، خود به منزله وسیله و ابزاری است در خدمت فقه. بنابراین، در علوم حوزوی، اصالت از آن فقه است و دیگر علوم، یا جنبه مقدمی و آلی را برای تحصیل فقه دارند و یا در حاشیه کار اصلی، که تحصیل فقه است، به آنها پرداخته می‌شود. در اصطلاح (فضل)‌اند.(1)


در حقیقت، فراگیری و آموختن آنها افزون بر هدف اصلی است و بر دانش و اطلاعات انسان می‌افزاید. البته در شمار آن دسته از علوم، که به عنوان مقدمه فقه باید فراگرفت و نیز در میزان مهارت و تسلط بر هر یک از آنها، نظر واحدی وجود ندارد (2)، ولی‌این نکته روشن است که تحصیل آنها در حوزه، هدف نیست؛ بلکه تنها در جهت تحقق هدف اصلی و فراهم آوردن زمینه لازم برای تحصیل فقه، مورد توجه قرار می‌گیرند.

با‌این حال، به نظر می‌رسد که دست کم، در سده اخیر، فقه رشد و تکامل شایسته‌ای نداشته است:
"همه رشته‌ها در فقاهت هضم شده و خود رشته فقه هم در مجرایی افتاده که از صد سال پیش به‌این طرف از تکامل باز‌ایستاده است." (3)

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی، در سفر پر برکت اخیرشان به قم و در دیدار با علمای حوزه، نگرانی خویش را از سستی و رکودی که بر علوم حوزوی، بویژه فقه حاکم است، ابراز داشتند و حوزویان را به تلاش بیشتر برای بالنده ساختن فقه و فقاهت به گونه‌ای که در حقیقت بتواند "تئوری اداره واقعی و کامل انسان و اجتماع از گهواره تا گور باشد" (4) و "نیازهای گونه گون اجتماعی و حکومتی و مسائل و موضوع‌های نو پیدا را پاسخ‌گو باشد"، فراخواندند. (5)

 

در‌این نوشتار، سعی شده است با مروری گذرا بر نقاط قوت و ضعف، انگیزه‌ها و بازدارنده‌های بالندگی فقه و فقاهت در سده اخیر نموده شود و راه‌های درمان ‌این درد مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. در همین راستا ناگزیر به سیر رشد و تکامل فقه در سده‌های گذشته، به گونه‌ای گذرا اشاره شده است.

 

نگاهی به پیشینه علم فقه
پیشینه علم فقه، به پیشینه اسلام بر می‌گردد. در زمان پیامبر(ص)، مأمورانی که برای تعلیم تازه مسلمانان، به مناطق دور دست، همچون حبشه و یمن و حضرموت رخ می‌کشیدند و یا از جانب آن حضرت که به مأموریت‌های نظامی و سیاسی گسیل می‌شدند، وظیفه داشتند در حوزه مأموریت خویش، احکام اسلام را برای مردم بیان کنند و مسائل و مشکلات آنان را با تکیه بر درک و فهم خویش از‌ آیات قرآن و سخنانی که از پیامبر(ص) فرا گرفته بودند و با آنچه از اعمال و رفتار پیامبر دیده بودند، حل کنند.(6)
 

روشن است که عمل‌ این اصحاب، به گونه‌ای، اجتهاد و استنباط احکام دین به شمار می‌آمد، هر چند اجتهاد و تفقّه آنان بسیار ساده و ابتدایی بود. بعدها در دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع) فهم و تبیین احکام دین و پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم، از جمله وظایف استانداران و کارگزارانی قرار گرفت که آن حضرت به مناطق گوناگون کشور اسلامی‌اعزام می‌کرد.(7)

در دوره‌های بعدی و در عصر امام باقر و امام صادق(ع) و غیره فقه و فقاهت در میان اصحاب، رشد چشم‌گیری یافت و برخی قواعد فقهی و اصول اجتهادی نیز، به کار گرفته شد. البته به گونه ساده که از فهم نصوص فراتر نمی‌رفت. بسیاری از ‌این فرع‌های فقهی که اکنون در کتاب‌های فقهی شاخ و برگ گسترده‌اند، در آن زمان نبودند. در آغاز عصر غیبت، که نخستین کتاب‌های فقهی استدلالی شیعه، توسط ابن ابی عقیل عمانی (م:350هـ.ق)، ابن جنید اسکافی (م:381هـ.ق)، شیخ مفید (413 ـ 336هـ.ق) و غیره نگاشته شدند، بسیار مختصر و کم حجم بودند. حتی در سده‌های بعد و تا زمان شیخ طوسی، کتاب‌های فقهی ما با‌ این که یک دوره کامل فقه را در بردارند، شمار صفحه‌های آنها از چند صد صفحه معمولی، فراتر نمی‌رود.

 

کم کم در سده‌های بعدی، دانش فقه نیز، پا به پای علوم دیگر، رشد یافت و فرع‌های بسیاری توسط فقهای بزرگ، چون: محقق، علامه، شهیدین و غیره بر آن افزوده شدند و مسائل جدیدی که برای مردم و جامعه در زوایای گوناگون زندگی پیش می‌آمد و مورد بحث و بررسی فقیهان قرار می‌گرفت، کم کم، وارد فقه شدند و تا حدود زیادی بر حجم و گسترده فقه افزوده شد.
خوشبختانه سیر حرکت تکاملی فقه در روزگاران گذشته، از شتاب مناسبی برخوردار بوده و دانش فقه را غنای فراوان بخشیده است. بررسی کتاب‌های فقهی در دوره‌های پیشین، نشان می‌دهد که به مرور زمان و برابر نیازهای مردم، مسائل جدیدی وارد فقه شده است و کم کم بر حجم و غنای فقه افزوده شده است. فقها در مقام پاسخ‌گویی به مسائل نوپیدا، که برای مسلمانان پیش می‌آمده و نیز پاسخ‌گویی به پرسش‌هایی که مطرح می‌شده است، دامنه استخراج فرع‌ها و مسئله‌ها را از اصل، تا حدود زیادی گسترش داده‌اند، به گونه‌ای که صاحب جواهر به زحمت توانست یک دوره فقه را با صرف تقریباً یک عمر طولانی در کتاب (جواهر) گردآورد.

 

افزون شدن و گسترش یافتن فروع فقهی، باز هم در سال‌های بعد و پس از فوت صاحب جواهر، ادامه یافت و شیخ انصاری و پس از‌ ایشان دیگران، تا به امروز، هر یک به سهم خود بر حجم و دامنه فقه افزوده‌اند. بنابراین، علم فقه همراه و بلکه پیشاپیش دیگر علوم اسلامی‌ مسیر رشد و کمال را پیموده است و اکنون به صورت گنجینه‌ای ارزشمند و پایان‌ناپذیر و دربردارنده انبوه پرشماری از مسائل و فروع فقهی، در دست حوزویان است.

 

رشد کیفی فقه
رشد و گسترش فقه، تنها به زیاد شدن حجم کتاب‌های فقهی و چندین برابر شدن باب‌ها و فرع‌های فقهی نبوده است، بلکه در برابر و همپای رشد کمی و زیاد شدن مسئله‌ها و فرع‌های آن، رشد کیفی نیز داشته است و شیوه‌های استدلال و اجتهاد و استخراج احکام از منابع در طول‌این مدت تکامل یافته‌اند.

هر چند در همه ادوار گذشته، رشد کیفی، سیر یکسانی نداشته است و در برخی برهه‌های تاریخی، دستخوش سستی نیز می‌شده است. در مجموع می‌توان گفت: رشد کیفی فقه پا به پای رشد کمی و بلکه پیش‌تر از آن پیش آمده و هیچ‌گاه از حرکت باز نایستاده است؛ زیرا فقهای شیعه همپای با زمان حرکت کرده‌اند و به موضوع‌های بسیار و پرسش‌هایی که برای امت اسلامی‌ پیش می‌آمده است، پاسخ می‌داده‌اند و راه حل‌های فقهی مناسب و راه‌گشایی ارائه می‌داده‌اند و هیچ مسئله‌ای را بی پاسخ نمی‌گذاشته‌اند. افزون بر‌این، بسیاری از موضوع‌ها و مسائلی که ذهن پویای آنان، پدید آمدن آنها را تصور می‌کرده‌اند نیز به بوته بحث و بررسی قرار می‌داده‌اند و حکم آنها را روشن می‌کرده اند و شیوه‌ها و راه‌های جدیدی در باب استنباط احکام می‌گشوده‌اند.

 

نوآوری شماری از فقیهان پیشین، تا آن پایه از اهمیت بوده که گاه، انقلابی در پاره‌ای از باب‌های فقه پدید می‌آورده است. مثل، وقتی که علامه حلّی، پس از چندین قرن که فقیهان شیعه، فتوا به نجس شدن آب چاه به صرف ملاقات با نجس می‌دادند، با مطالعه درباره موضوع، فتوا به نجس نبودن آن می‌دهد، یک تحول عظیمی‌در باب طهارت، پدید می‌آورد. این دیدگاه، چنان استوار عرضه می‌شود که فقیهان پس از وی، نسل پس از نسل آن را تأیید می‌کنند(8).

فقیهان نوآوری چون: ابن ادریس، شهید اول و دوّم، محقق کرکی، محقق اردبیلی، میرزای قمی، شیخ انصاری و غیره هر یک در عصر خویش شیوه‌های خاص خود را داشته‌اند و با ارائه روش‌های جدید، آثار ارزشمندی را پدید آورده‌اند و فقه را بالنده ساخته‌اند. برخی از ‌اینان، که به گونه‌ای با حکومت‌های روزگار خویش، در ارتباط بوده‌اند و به طور طبیعی با موضوع‌های نوپیدا در عرصه حکومت و اجتماع رو به رو بوده‌اند، مسائل اجتماعی و حکومتی را نیز به بهترین گونه پاسخ داده‌اند.

 

فقه در روزگار ما
اکنون فقه، موقعیت بالایی در حوزه‌ها دارد. بسیارند عالمانی که در کار تدریس، تالیف و روشنگری مسائل فقهی، روزان و شبان تلاش می ورزند. با ‌این همه، به نظر می‌رسد رشد کیفی فقه و فقاهت، به عبارت دیگر، بالندگی و پویایی فقه در حوزه‌های علمیه، در حدّ انتظار نیست و به گفته شهید مطهری: "رشته فقه هم، در مجرایی افتاده که از صد سال پیش به‌این طرف، از تکامل باز ‌ایستاده است.(9)
بله، فقیهان زمان ما، روی همان مسائل می‌اندیشند و کار می‌کنند که پیشینیان اندیشیده‌اند و کار کرده‌اند و در حقیقت، در چهارچوب مسائل گذشته محصور و محدود مانده‌اند. از مدتها پیش، بلکه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، فقیهان آگاه به‌این مشکل پی برده بودند و در صدد تحرک بخشیدن به سیر تکاملی فقه و فقاهت برآمده‌اند.

 

امام خمینی، بارها کوشید تا ‌این ‌ایستایی را در حوزه فقه و فقاهت، به پویش و تپش وادارد و فقیهان را به ارائه دیدگاه‌های فقهی خویش، در مسائل نوپیدای حکومتی ـ اجتماعی و حوادث و پدیده‌هایی که بیشتر معلول رشد پرشتاب علم و تکنولوژی در جهان امروز است، فراخواند و آنان را از پیامدهای ناگواری که امکان دارد در اثر بر کنار ماندن از مسائل سیاسی و اجتماعی و نادیده گرفتن واقعیت‌های زندگی امروز و نپرداختن به گشودن سریع و جدّی مشکلات مردم پدید آاید، برحذر داشت.

اکنون که به بالنده نبودن فقه در عصر حاضر اشاره شد، بهتر است ببینیم (بالندگی) به چه معناست؟ منظور از بالندگی و یا نابالندگی فقه چیست؟ در بخش دوم این مقاله به این موضوعات پرداخته می شود.

 

پی نوشت ها:
1. (طبقات اعلام الشیعه)، شیخ آقابزرگ تهرانی، قرن 7/12; (الذریعه)،آقابزرگ تهرانی، ج204/6.
2. (الرسائل)، امام خمینی، ج96/2 ـ 99،اسماعیلیان، قم.
3. (بحثی درباره مرجعیّت وروحانیت)، جمعی از دانشمندان 175/، شرکت سهامی‌انتشار، تهران.
4. (صحیفه نور)، رهنمودهای امام خمینی، ج98/21، وزارت ارشاد.
5. سخنرانی در مدرسه فیضیه، آذرماه 1374.
6. (سیره ابن هشام)، ج143/4، 237، 241، دار احیاط التراث العربی، بیروت; (تاریخ الاسلام)، حسن ابراهیم حسن، ج495/1، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
7. (نهج البلاغه)، صبحی صالح، نامه 67.
8. (قواعد الاحکام)، ج5/1; (تحریر الاحکام) 4/; (مختلف الشیعه)، ج25/1،مرکز تحقیقات دفتر تبلیغات اسلامی‌قم.
9. (بحثی درباره مرجعیّت و روحانیت) 175/.

برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای

 

پایان پیام/ 

کد خبر 66106

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha