به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از ستاد خبری چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی، نهمین قسمت از برنامه «همراه با خرد» با موضوع تعلیم و تربیت اسلامی با حضور محسن فرمهینی فراهانی، عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد و حجت الاسلام والمسلمین دکتر ولیالله نقیپورفر، عضو هیئت علمی دانشگاه قم از شبکه چهار سیما به روی آنتن رفت.
نقیپورفر در ابتدا در تعریف نظریه تعلیم و تربیت اسلامی گفت: در هر نظریه اسلامی باید به منابع معرفتی آن توجه شود. در اسلام چهار منبع معرفتی داریم که ارتباطات دو سویه با یکدیگر دارند. منبع اول نقلی و وحیانی، منبع دوم عقلی فلسفی، منبع سوم عقلی تجربی و منبع چهارم شهودی است. نظریه اسلامی باید مبتنی بر این چهار منبع باشد و نسبت منطقی و شرعی این منابع هم با هم درنظر گرفته شود.
وی افزود: منبع اساسی ما قرآن است. قرآن دارای محکمات و متشابهات است و محکمات قرآن پایه تفکر و عملکرد دینی است. محکمات سنت هم تراز با قرآن است. محکمات عقل هم که بدیهیات عقلی ماست و به اندازه آیات قرآن اعتبار شرعی دارد. قول و تفکر دارای ارزش است حتی اگر از مشرک و منافق ارائه شود. در نظریه پردازی و پژوهش و تحقیق، قول دارای ارزش است نه شخص اما در مقوله تعلیم و تربیت شخص هم دارای اهمیت است.
وی افزود: تمایز میان نظریه تعلیم و تربیت اسلامی از تعلیم و تربیت غیر اسلامی با محکمات قرآن و سنت و عقل و تجربه امکانپذیر است. هر کدام از محکمات نقدی بر اندیشه ای وارد کنند از نظر اسلام آن تفکر مردود است.
فرمهینی در ادامه درباره تعریف نظریه تعلیم و تربیت اسلامی گفت: نظریه تعلیم و تربیت اسلامی از چهار واژه تشکیل شده است که اگر تبیین نشوند در مفهوم سازی دچار مشکل می شویم. نظریه مجموعه ای از بیانیه ها و جمله هایی است که با یکدیگر مرتبط هستند و پدیده ها را توضیح و تبیین و پیش بینی می کنند. نظریه دارای انواع مختلفی است: نظریه های تبیینی چارچوب و شبکه های مفهومی می سازند و عمدتا تئوری هایی مانند نظریه پیاژه هستند. نظریه های کاربردی از نظریه های تبیینی در عرصه عمل استفاده می کند. نظریه های آموزه ای به شکل فرضیات فلسفی مطرح می شوند مثلا از فرضیات فلسفی دلالت های تعلیم و تربیت خارج می شود.
وی ادامه داد: نظریه های عمل که مبنای عمل متخصص است با نظریه های کاربردی متفاوت است. مثلا شخصی عملی انجام می دهد که الگو و اسوه می شود و این در تعلیم و تربیت مهم است. این چهار نظریه باید در مباحث تعلیم و تربیت لحاظ شوند.
وی در تعریف تعلیم و تربیت گفت: تعلیم و تربیت تعاریف مختلفی دارد و بر اساس سند تحول بنیادین ما باید زمینه را برای رشد و تعالی فرد برای رسیدن به حیات طیبه آماده کنیم. تعریف تعلیم و تربیت به تنهایی دارای اهمیت است. آیا تعلیم و تربیت را پیش زمینه برای رسیدن به ساحت ربوبی می دانیم یا صرفا بازسازی تجربه یا شکوفایی استعداد؟
فرمهینی اضافه کرد: در تعلیم و تربیت اسلامی ی مبانی فلسفی را در تعلیم و تربیت مبانی فلسفی اسلامی قرار می دهیم و هستی شناسی و معرفت شناسی و ارزش شناسی که سه پایه اصلی مباحث تعلیم و تربیت هستند ریشه در مبانی اسلامی داشته باشند.
نقیپورفر درباره وضعیت نظریه پردازی و تولید علم در پارادایم تعلیم و تربیت اسلامی گفت: در هر پژوهش بین رشته ای سه فاز مجزا تفکیک می شود. اول اینکه مولفه های اساسی مبانی استنباط اسلامی چیست؟ یک از خلاهای ما در نوشتن اسناد اکتفاکردن به مبانی استنباط به شکل عام است. ما باید ویژگی ها و خصوصیات مبانی استنباط را در سطح چارچوب ها و اصول اساسی و قواعد تبیین کنیم.
وی بیان کرد: هنوز حق مبانی استنباط در سطح حوزه های علمیه ادا نشده است و فرد باید بتواند از آنها دفاع کند. مثلا اینکه آیا قصص قرانی می توانند مبنای الزامات رفتاری باشند یا خیر؟ هنوز حوزه علمیه در این مورد تصمیم خود را نگرفته است در حالی که ما اعتقاد داریم در علوم اجتماعی قصص قرآن منبع ویژه ای محسوب می شود.
وی ادامه داد: هرکس ادعای ارائه نظریه جدیدی دارد باید ابتدا مبانی استنباط را تبیین کند و از آن دفاع کند. ما درباره ابدیت داشتن گزاره های قرآنی دچار بحران هستیم. اگر آیه ای بر اساس شرایط روز تحلیل شود ابدیت پیدا می کند اما در جایی که نتواند، قرآن را اقتضای زمان پیامبر می دانیم.
وی با اشاره به مبانی علم گفت: مبانی علم شامل مبانی عام و مبانی خاص و مبانی اخص می شود. باید مبانی خاص هر علم مشخص شود و اینکه چه مولفه های اساسی پایه های نظام تعلیم و تربیت را تشکیل می دهد. ما در تقسیم بندی هم دچار مشکل هستیم مانند تقسیم بندی معرفت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی. این تقسیم دارای اشکال است زیرا معرفت شناسی، انسان شناسی و هستی شناسی را دربرمی گیرد. ضمن اینکه معرفت شناسی، هستی شناسی و الزامات اسلامی ارزش محسوب می شوند. ما حق مبانی علم را ادا نکرده ایم اما نظریه در مسائل علمی مطرح می کنیم.
فرمهینی مباحث تربیت دینی و تعلیم و تربیت اسلامی را کلیدی و مهم دانست و گفت: عده ای به تعلیم و تربیت دینی معتقد نیستند زیرا تعلیم و تربیت را مقوله علمی و دین را گزاره های ارزشی می دانند. و علم و دین را در هم آمیخته تلقی می کنند. گاهی در مباحث مبانی اصلی علم زیرسوال می رود و نمی توان از تربیت دینی سخن گفت زیرا تعلیم و تربیت و دین دو واژه ناسازوار می دانند.
وی تصریح کرد: نوع تعریف از علم و دین بسیار مهم است. بعضی از فیلسوفان تحلیلی تعلیم و تربیت معتقدند تربیت دینی وجود ندارد. اگر تعریف درستی از علم وجود نداشته باشد و با داشتن نگاه پوزیتیویستی و یا نداشتن نگاه پوزیتیویستی، تعریف بسیار متفاوت خواهد بود.
فرمهینی اظهار کرد: نوع نگاه به دین هم بسیار مهم است. اگر معتقد باشیم دین در تعلیم و تربیت اسلامی برای رشد و تعالی فرد وجود دارد با زمانی که معتقد باشیم متون دینی صامت هستند و باید بر اساس اصول هرمنوتیک از آن خارج شویم، تفاوت زیادی وجود دارد. در تبیین مبانی نوع تلقی از دین و علم و ترکیب این دو دارای اهمیت است.
وی با اشاره به وضعیت نظریه پردازی و تولید علم در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی گفت: در چند سال اخیر در حوزه نظریه پردازی تعلیم و تربیت اسلامی اتفاقات خوبی افتاده است. ارائه نظریه در این حوزه کار آسانی نیست و کسی که ادعای ارائه نظریه می کند باید بتواند آن را توضیح و تبیین و پیش بینی کند. نظریه اسلامی تعلیم و تربیت مبتنی بر حکمت متعالیه بسیار ارزشمند است. حکمت متعالیه آمیزه ای از نگاه های فلسفی عرفانی اشراقی روایی و حدیثی است و از نظر روش و محتوا دارای ظرفیت برای نظریه سازی است البته شاید نقدهایی به نگاه ملاصدرا به تعلیم و تربیت اسلامی شود.
نقیپورفر در ادامه در پاسخ به این پرسش که در حوزه تولید علم و نظریه چه کارهایی باید انجام شود و در تکمیل جاری شدن نظریات تعلیم و تربیت در ساحت نظام سازی و برنامه ریزی تعلیم و تربیت چه کارهایی باید انجام شود؟ گفت: اسلام انسان را سازمان عظیمی می داند و در این نگاه خانواده سازمانی ویژه است. سازمانهای اجتماعی و نظام حاکم بر جامعه و نظام های بین المللی تا نظام هستی وجود دارد اما نسبت مساوی میان سازمان ها وجود ندارد و معتقدم شکاف در اینجاست.
وی ادامه داد: از منظر اسلام تنها سازمان اصیل خانواده است. اگر حوزه و دانشگاه و نظام ها را تعریف کرده ایم برای پاسخ دادن به اقتضائات اصیل خانواده در عرصه های تشکیل، تحکیم و تعالی و مصونیت از گسست بوده است. فرهنگ و اقتصاد و اخلاق و تربیت و سیاست بر محور خانواده و بستر رشد انسان است. انسان بدون خانواده را اسلام نمی پذیرد و این بحث مهمی است که در ذهن متفکران ما مفقود است. مبانی نظری در سند تحول بنیادین ادبیات خوبی دارد و به خانواده پرداخته اما نسبت آن کم است. اسلام می گوید نصف دین را خانواده سالم تشکیل می دهد.
وی بیان کرد: نظام تعلیم و تربیت باید با توجه به مراحل رشد اسلامی و نگاه جامعه به انسان و خانواده و دیگر نظام ها تعریف می شد. برای سند تحول زحمات زیادی کشیده شده است ولی جای تعجب دارد که برای مراحل رشد روانشناسی و علمای علوم تربیتی هنوز به تصمیم و نظر واحد نرسیده اند.
نقیپورفر تصریح کرد: ما چهار مقطع هفت ساله برای فرزندان داریم. مقطع اول سیادت فرماندهی یعنی با حفظ فرماندهی کودک، او را تربیت کنیم که سخت ترین دوره تربیت کودک است. باید اساتید مدعی تعلیم و تربیت هنر خود را در این دوره نشان دهند. مقطع دوم آموزش مستقیم و اصلی شروع می شود. اگر سیادت فرماندهی کودک حفظ شود ظرفیت آموزش پذیری در این دوره را دارد. اگر سیادت فرماندهی کودک با برخوردهای خشن لگدمال شود به دوره بعد می رود و کودک سرکش می شود. مقطع سوم دوره مسئولیت پذیری است و فرد باید مشارکت اجتماعی داشته باشد اما عصیان شخص آغاز می شود و تلافی دوره های قبل را در می آورد. مقطع سوم باید خانواده محور و شغل محور باشد.
وی ادامه داد: مقطع چهارم دوره تولید علم است و راهبرد باید علم محور باشد. نخبه ها را باید در این مقطع جذب کنیم. دانشگاه و سطوح عالی حوزه مربوط به این مقطع هستند. آموزش و پرورش از نظر اهداف مادی این طور القا می کنند که برای دیپلم شغلی وجود ندارد حتما باید مدرک دانشگاهی گرفته شود و همه باید وارد دانشگاه شوند.
فرمهینی با اشاره به ارتقای فرآیند تولید علم و نظریه پردازی در حوزه تعلیم و تربیت گفت: باید کرسی های نظریه پردازی و علمی ترویجی حمایت شود. این کرسی ها باید تخصصی محور شوند و متکی به یک نفر نباشند و تفکیک شوند. حوزه تعلیم و تربیت دارای شاخه های مختلفی است.
وی اظهار کرد: ما نمی توانیم کار را از صفر آغاز کنیم و بی توجه به دستاوردهای تحقیقات علمی باشیم بلکه باید نتایج تحقیقات علمی را داشته باشیم تا بتوانیم مساله یابی و حل مشکل کنیم. اگر دیدگاه رقیب را ندانیم نظریه پردازی خام می شود. ضمن اینکه تولید نظریه خلق الساعه نیست و امری درازمدت است. نگاه لیبرالی در نظام تعلیم و تربیت ما به یکباره وارد نشده و از زمان پهلوی اول آغاز شده و به اکنون رسیده است.
فرمهینی تغییر در فضای تعلیم و تربیت را آرام و با تامل و تحقیق دانست و گفت: ما در بحث تمدن نوین اسلامی جایگاه تعلیم و تربیت را در سطح بالایی می دانیم. هر اتفاقی در حوزه های مختلف رخ بدهد ابتدا باید در تعلیم و تربیت اتفاق بیوفتد. برای داشتن علوم انسانی اسلامی باید از حوزه تعلیم و تربیت آغاز کرد زیرا فرزندان در نظام آموزشی رشد می کنند. اگر این نظام اصلاح نشود و آموزه های دینی وجود نداشته باشد، دانش آموزی در این سطح و تراز نخواهیم داشت.
وی بیان کرد: در سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش مبانی نظری فوق العاده ای وجود دارد اما مشکل اینجاست که برای زیرنظام ها باید کار ویژه ای انجام شود. شش زیرنظام در سند تحول وجود دارد و قرار بود راهکارهای عملیاتی برای آن در نظر گرفته شود اما این اتفاق نیفتاد. سند تحول بنیادین در آموزش عالی هم باید وجود داشته باشد زیرا نظریه پردازی توسط قشر دانشجو و متخصص در فضای دانشگاهی می شود.
نقیپورفر در ادامه بیان کرد: ازعوامل تاثیرگذار در تعلیم و تربیت اسلامی، نظام رسمی تعلیم و تربیت تاثیر رسمی دارد اما خانواده تاثیرات بنیادین می گذارد.
وی اضافه کرد: نظام مدیران و حکومت بسیار تاثیرگذار هستند. من معتقدم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نظام آموزش و پرورش ما باید فراجناحی و فرادولتی باشند. هر دولت جدید سند و راهبرد مخصوص به خود را پیاده می کند و این شکاف ایجاد می کند. تفکر خلاق محور مبنای آموزش ماست اما در سند تحول بنیادین تصویب نشده و هنوز صد هزار معلم با استانداردهای سابق جذب می شود.
فرمهینی تصریح کرد: در تحول علوم انسانی نقش تعلیم و تربیت بسیار اهمیت دارد زیرا انسانها در نظام تعلیم و تربیت رشد می کنند و قرار است تمدن نوین اسلامی را شکل بدهند. در زیرنظام حوزه تعلیم و تربیت نیروی انسانی که شامل مدیر و معلم و معاون می شوند دارای اهمیت هستند و از این میان معلم نقش بیشتری دارد.
وی افزود: بین تعلیم و تربیت اسلامی و سکولار و لیبرال تفاوت زیادی وجود دارد. کتاب های درسی ما دارای فضای لیبرالی است و تغییرات یک روزه ایجاد نمی شود. ما در بحث محتوا و روشها با لیبرال و سکولار متفاوت هستیم و کتابها باید مورد بازبینی قرار بگیرند.
نقیپورفر در پایان گفت: در مبانی استنباط باید بتوانیم از مباحث مان دفاع کنیم. در علوم انسانی به ویژه تعلیم و تربیت اسلامی، مولفه های اساسی آن را بشناسیم و در تعلیم و تربیت نقش های خانواده، مراحل سه گانه در تعلیم و تربیت، معلم و سلسله مراتب مدیریت را شایسته سالاری کنیم. مدیر نالایق برای معلم خوب چالش ایجاد می کند. ما تلاش خود را صرف نوشتن سند تحول کردیم اما معلم مناسب را تربیت نکرده ایم و مدیران با استانداردهای ما انتخاب نمی شوند.
نظر شما