روانشناسی اسلامی می خواهد مکمل  علوم انسانی باشد

خبرگزاری شبستان: روانشناسی اسلامی می خواهد در مجموعه «هندسه معرفتی اسلام» و «سیستم مفهومی جامع اسلام» کار کند و مکمل دیگر علوم انسانی باشد. روانشناسی نه تنها منافی با اخلاق اسلامی ندارد بلکه مکمل آن است.

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه: بسیاری مشکلات روحی و روانی انسان را، مهم‌ترین دغدغه علم روان‌شناسی دانسته‌اند. دیدگاه مادی روان‌شناسی غرب، ناکارآمدی این شاخه از علم را در از میان بردن مشکلات روحی انسان، به اثبات رسانده است. اما روانشناسی اسلامی با بهره گیری از منابع عمیق وحیانی می تواند عطش روح انسان را در درمان ناآرامی های روحی و روانی سیراب کند. اما این علم هنوز نتوانسته آنطور که شایسته است در جامعه بروز و ظهور داشته باشد. برای بحث درباره روانشناسی اسلامی گفتگویی را با حجت الاسلام محمد کاویانی عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و دانشیار گروه روانشناسی پژوهشگاه انجام داده ایم.

 

تعریف شما از روانشناسی اسلامی چیست؟

تعریف روانشناسی اسلامی همان تعریف روانشناسی متعارف است که در روانشناسی معاصر بیان می شود و علم بررسی رفتار و تجلیات روانی است. علم تجربی علم بررسی رفتار است که روانشناسان در دنیا مد نظر دارند و پارادایم جاری روانشناسی بر آن روال است. ما این تعریف را به کمال به کار می بریم با این تفاوت که می گوئیم «علم» اعم از تجربی و غیر تجربی است. روانشناسی اسلامی به خودی خود اقتضا می کند که تفاوت هایی با روانشناسی معاصر داشته باشد و دارای چند تعمیم می شود که در مقام عمل به آن کم توجهی شده است.

در تعمیم اول رفتار و تجلیات روانی در روانشناسی معاصر به تجلیات روانی و رفتار دنیوی لحاظ می شود. در روانشناسی اسلامی منظور دنیا به همراه آخرت است. آخرتی که به آن معتقد هستیم و در اعمال و زندگی ما حضور دارد و تحلیل روانشناختی ما باید آن را لحاظ کند.

در تعمیم دوم از مادیت صرف به مادیت و معنویت مبتنی بر مبدا و معاد رسیدن است. روانشناسی معاصر در جایی که بحث از معنویت می کند در قالب مادیت در تقسیم ما جای می گیرد. معنویتی که در غرب مطرح می شود منسوب به انسان و ظرفیت های درونی اوست مانند ریاضت کشیدن. ما معتقدیم معنویتی باید دیده شود که مبتنی بر مبدا و معاد است.

در تعمیم سوم در روانشناسی معاصر نگاه به مطالعه انسان نگاه برشی و مقطعی است. مفصل ترین و طولانی ترین مفهوم مورد بررسی، شخصیت است. شخصیت انسان از زمان تولد تا مرگ را شامل می شود. در روانشناسی اسلامی نگاه به انسان از آنچه که بیان شد فراتر است. نمی توانیم انسان را در چارچوب تولد تا مرگ منحصر کنیم. «شخصیت» در «روانشناسی اسلامی» به قبل از ولادت تا بعد از مرگ را هم شامل می شود و به هم پیوسته است.

روانشناسی اسلامی به تبع آن سه تعمیم، به لحاظ مسائل و روش ها نیز تعمیم پیدا می کند. بنابراین، علم تجربی بخشی از روانشناسی اسلامی است. ضمن اینکه روش های دیگر که اعتبار آن اثبات شده مورد استفاده قرار می گیرد.

 

روانشناسی اسلامی و روانشناسی معاصر دارای چه تفاوت ها و تشابهاتی هستند؟

روانشناسی اسلامی با روانشناسی معاصر تشابهات و تفاوت هایی دارند. تشابهات این دو، علم شامل تعریف و اهداف نظری یکسان و معتبر دانستن روش های تجربی است. هر دو از دستاوردهای قابل دفاع و پذیرفته شده در دنیا استفاده می کنند. دستاوردهای روانشناسی معاصر و اسلامی قابل نقد و بررسی است. در روانشناسی اسلامی اکتفا به روش تجربی نمی شود و روش اجتهادی وجود دارد که خطوط کلی و اصیلی دارد و قابلیت نقد را به صورت کامل ایجاد می کند. مشابهت دیگر اینکه حیطه های آموزشی و پژوهشی آنها کاملا مشترک است. هر مکتبی در دنیا در پیشینه روانشناسی مطرح شده و دارای پیش فرض هایی است که گاهی مکتوب یا شفاهی هستند و این ویژگی در روانشناسی اسلامی هم وجود دارد.

 

روانشناسی اسلامی دارای مفاهیم اساسی است، همانطور که این در روانشناسی معاصر هم وجود دارد. در هر جامعه ای روانشناسان می خواستند روانشناسی اجتماعی و کاربردی را زنده کنند به مسائل جامعه پرداختند و این مشابهت در روانشناسی اسلامی هم وجود دارد.

 

تفاوت های روانشناسی معاصر و روانشناسی اسلامی شامل این موارد می شوند. نگاه روانشناسی اسلامی به دنیا و آخرت و روانشناسی معاصر به دنیای فانی است. روانشناسی معاصر مادی و روانشناسی اسلامی مادی و معنوی است. شخصیت فرد در روانشناسی اسلامی همان شخصیتی است که از هنگام ولادت و قبل از ولادت شکل می گیرد و سهم وراثت و سپس سهم محیط را در آن می بینیم و آن شخصیت از مرز مرگ عبور می کند و به آخرت منتقل می شود. در مباحث انگیزشی روانشناسی اسلامی نمی توانیم از مفاهیم قرآنی مثل «شیطان» که در رفتارسازی ما تاثیرگذار است بگذریم. ما در بحث احساس و ادراک نمی توانیم از ادراک فراحسی که در قرآن مکرر آمده است، صرفنظر کنیم؛ باید به آنها هم پرداخته شود.

 

تفاوت جدی دیگر درباره حیطه های کاربردی است. روانشناسی اسلامی می خواهد در مجموعه «هندسه معرفتی اسلام» و «سیستم مفهومی جامع اسلام» کار کند و مکمل دیگر علوم انسانی باشد. روانشناسی نه تنها منافی با اخلاق اسلامی ندارد بلکه مکمل آن است و این در دیگر حوزه ها دیده می شود.  اما درروانشناسی معاصر جامعیتی بین علوم و جامعه های مختلف دیده نمی شود و به همین خاطر با علم دیگری در تضاد می شود. روانشناسی اسلامی در مبانی و هستی شناختی و ارزش شناختی با روانشناسی معاصر متفاوت است. روانشناسی معاصر بر مسائل بالینی تاکید جدی دارد اما باید نقطه عزیمت ما جامعه سازی اسلامی باشد. روانشناسی اسلامی از نظر روش تعمیم پیدا می کند و منحصر در روش تجربی نمی شود. روانشناسی اسلامی از رویکرد توصیفی صرف خارج می شود و دارای رویکرد توصیفی و تجویزی می شود.

 

آیا ماهیت روانشناسی اسلامی غیر از آن چیزی است که در دنیای امروز به نام روانشناسی مطرح می شود؟

علوم انسانی اسلامی مرحله واسطه ای برای «جامعه سازی اسلامی» است. ما نمی توانیم به دنبال «روانشناسی اسلامی» باشیم بدون آنکه نگاهی به جامعه سازی داشته باشیم. نقطه عزیمت ما در شکل دهی علوم انسانی اسلامی از جمله روانشناسی اسلامی باید جامعه سازی اسلامی باشد. در این صورت همه ابعاد روانشناسی که می تواند سهمی در جامعه سازی اسلامی داشته باشد باید لحاظ شود.  

 

روانشناسی اسلامی، در سه بُعد «مبانی»، «مفاهیم و نظریه ها» و «کاربردهای روانشناسی» باید مدنظر قرار بگیرند. کاربردهای روانشناسی در کشور ما مغفول مانده است. به لحاظ «بالینی» روانشناسی در جامعه رشد خوبی داشته است و در درمان بسیاری از مشکلات روانشناختی موفقیت نسبی را به دست آورده است؛ اما گویا روانشناسی منحصر به روانشناسی بالینی شده است. در تمام دنیا چنین نیست و در روانشناسی اسلامی هم نباید اینگونه باشد. در روانشناسی اسلامی، روانشناسی اجتماعی اسلامی و روانشناسی تربیتی اسلامی، روانشناسی کار و صنعت، روانشناسی تبلیغات، روانشناسی ورزش، و …، هم متصور است.

 

وقتی روانشناسی اسلامی را با این تعمیم ها داریم، قاعدتا ماهیت آن به لحاظ تعریفی که دادیم عوض نمی شود. روانشناسی همواره می خواهد رفتار و تجلیات روانی انسان را بررسی کند اما حیطه کاری و گستره آن و روش های آن بزرگ می شود. این تعمیم از لحاظ نظری و عملی برای عده ای ناآشناست و ممکن است تصور کنند که ماهیت متفاوت شده است اما ماهیت همان است ولی مصداق های «رفتار و تجلیات روانی» تعمیم پیدا می کند.

 

تعمیم ها و گستره هایی که در روانشناسی اسلامی گفته شد باید در روانشناسی معاصر که در جامعه ما حضور دارد حضور داشته باشد. در دنیای بین المللی روانشناسی به همه این موضوعات به تفصیل پرداخته می شود و کاربردهای آن متکثر و متعدد است اما در جامعه ما متنوع نیست. در روانشناسی اسلامی به «جامعه سازی اسلامی» توجه می کنیم و باید تلاش کنیم تا روانشناسی هم نقش خودش را ایفا کند؛ بنابراین کاربرد نقش قابل توجهی دارد. وقتی کاربردها عملیاتی شود، قوانین روانشناختی خود را نشان می دهد.

 

ارزیابی روانشناسی اسلامی به روح و روان انسان چگونه است؟

در «روانشناسی اسلامی» با معانی که گفته شد «روح»، همان کلیت انسان است. تمام رفتارها و تجلیات روانی، حتی«رفتارهای فیزیولوژیک» و «ادراکات حسی» نیز توسط روح انجام می شود. روانشناسی معاصر در تبیین در سطح فیزیولوژیک باقی می ماند و به جایی می رسد که دیگر پاسخی ندارد اما روانشناسی اسلامی پاسخ دارد و می تواند از آن به بعد را با رویکرد عقلی هم بررسی کند تا متوجه شود که ذهن و مغز انسان تحت تاثیر چه نیرویی است.

 

ما مفاهیم اساسی در همه مکاتب روانشناسی داریم؛ مثلا بعضی از مفاهیم اساسی مکتب فروید عبارتند از تداعی آزاد، هوشیار، نیمه هوشیار، تحلیل آموزشی و …هر کدام از این اصطلاحات که به کار برده شود، روانشناسان متوجه مکتب فروید می شوند. مفاهیم اساسی در روانشناسی دو ویژگی دارد. اول اینکه رکن هستند یعنی اگر آن مفاهیم را از آن مکتب بگیریم، دیگر آن مکتب نخواهد بود. مفاهیمی مانند نفس و روح و فطرت و شیطان و دوبعدی بودن انسان و خداباوری و … نیز جزو مفاهیم اساسی روانشناسی اسلامی هستند. هر کدام از این ارکان از روانشناسی اسلامی گرفته شود به موجودی ناقص و ناتوان تبدیل می شود.

 

عده ای تصور می کنند که در روانشناسی اسلامی قرار است «روح» به عنوان یک موجودِ جدای از رفتار و تجلیات روانی در انسان بررسی شود؛ اما اینگونه نیست، بلکه روح در ضمن حضور در رفتار و تجلیات روانی است که مورد توجه روانشناسی اسلامی قرار می گیرد. به عبارت دیگر «روح» در رفتار فیزیولوژیک و ادراک حسی هم که در «روانشناسی معاصر» بررسی می شود، حاضر است، اما روانشناسی معاصر آن را توجه نمی کند. روح انسان در همه جای وجود او حضور دارد و عضو جدایی نیست که در جای خاصی قرار گرفته باشد و بخواهیم آن را جداگانه بررسی کنیم.

 

گاهی روانشناسی کلاسیک معتقد است آموزه های دینی و اخلاقی اسلامی با روانشناسی در تضاد است. شما این عقیده را تایید می کنید؟

در روانشناسی معاصر گاهی جهت گیری هایی بوده که اعم از روشی یا اخلاقی و تبعیض نژادی و به شکل های مختلف بوده است. ما روانشناسی را متهم به بی اخلاقی نمی کنیم و کلیت آن ضد اخلاق نیست، اما نمونه هائی از سوگیری های اخلاقی و تبعیض نژادی و امثال اینها در آن وجود داشته و دارد؛ و این البته تحت تأثیر بعضی از روانشناسان است. اما روانشناسی اسلامی مجموعه مفاهیمی را به نام سیستم جامع مفهومی اسلامی ترسیم می کند. این سیستم از کلی ترین مفاهیم در راس مخروط شروع می شود تا کوچک ترین رفتارها را شامل می شود. از انتزاعی ترین مفاهیم تا عینی ترین رفتارها. در این سیستم مفهومی هماهنگی کامل وجود دارد، بنابر این اخلاق و تربیت و روانشناسی و خانواده و اقتصاد و ….، همه و همه در این سیستم مفهومی مکمل هم می شوند و تخالفی با هم نخواهند داشت.

 

روانشناسی اسلامی مجموعه درهم تنیده ای است که علوم مختلف با یکدیگر تعریف شده و ارتباطات طولی و عرضی دارند و تاثیر و تاثر مستقیم بر یکدیگر می گذارند. در چنین ساختاری روانشناسی اسلامی باید تحت تاثیر خداشناسی اسلامی، فقه اسلامی و کلام اسلامی و اخلاق اسلامی قرار بگیرد. روانشناسی اسلامی با توجه به جایگاهی که در هندسه معرفتی اسلام دارد هرگز حرفی خلاف اخلاق و کلام و فقه اسلامی نخواهد داشت.

 

روانشناسی اسلامی در فضای دانشگاهی ما مجال و فرصت مطرح شدن نداشته است. چگونه می توان در دانشگاه ها امکان ورود آن را باز کنیم تا بتواند نظرات خود را بیان کند؟

بسیاری از دغدغه مندان این مساله «جامعه سازی اسلامی» را که باید نقطه عزیمت ما باشد، مورد غفلت قرار داده اند و ما حرف های زیادی در اینجا داریم. بسیاری از کسانی که راجع به روانشناسی اسلامی مباحثه کرده اند، در گستره نظری و مفهومی بوده اند و معمولا در این مباحث نظری نتیجه نهایی حاصل نمی شود. کسی که به دنبال نهایی کردن کار است به خصوص در علمی مانند روانشناسی که «رفتار و تجلیات روانی» انسان را بررسی می کند باید نگاهش به رفتار و شکل دهید رفتار باشد، باید بتواند روانشناسی اش را در مقام عمل پاسخ گو بداند.

 

اگر دغدغه ما جامعه سازی اسلامی است، در گستره وسیع آن، «روانشناسی اسلامی» هم دارای جایگاه و نقشی است. باید آموزش ها و کاربردهای روانشناسی به این سو سوق پیدا کند. اگر چنین اتفاقی رخ ندهد، این یک «خطای راهبردی» است که باید اصلاح شود هر چقدر علم روانشناسی اسلامی را در حیطه مفاهیم و نظریات کار کنیم و از میدان زندگی مردم، غافل باشیم، راه به جایی نمی برد اما اگر تصمیم به داشتن زندگی اسلامی جامعه گرفته شد، جهت گیری ها تغییر می کنند. اینکه چه موضوعی فوریت دارد و چه کاربردی ضروری است و چه اقدام عملیاتی و پژوهش های میدانی و نظری و مفهومی در اولویت است، تحت تاثیر اسلامی سازی جامعه است. با اسلامی سازی جامعه در روانشناسی اسلامی دعواهای علمی، کاربردی می شوند.

کد خبر 676498

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha