امرالله شیخیانی، استاد جامعه شناسی و کنشگر علوم سیاسی و معارف قرآنی در گفتگو با خبرگزاري شبستان در بوشهر با بیان اینکه اصل دین «نماز، روزه، حج، سایر احکام و عبادات» نیست، بلکه اصل دین؛ فهم تمام کلیات عقلیه است که در ازمنه تمام انبیاء ساری و جاری بوده و نسخ بردار نیست و نبوده و نخواهد بود، اظهار داشت: در آیات نوزدهم و هشتاد و پنجم سوره آل عمران درباره اسلام است و بدین جهت است که برای دین معانی بسیاری است، در این آیات مقصود، سلوک و طریقی است که آدمی رابه سعادت می رساند و به وسیله آن، سرمایه نجاح و فلاح به دستش می آید و منظور از اسلام در آیات 19 سوره آل عمران «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» و 85 سوره آل عمران «وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ»، اسلام اصطلاحی که گفتن کلمهٔ شهادتین است نیست، بلکه مقصود از اسلام در این جا سنت اللَّهِ است که از اول خلقت، دین حق همان است، چه شریعت محمدی (ص) و چه چه سایر شرایع در زمان رسمیت آنها اسلام بوده است.
کنشگر علوم سیاسی و معارف قرآنی در ادامه به تفسیر آیه 67 سوره آل عمران «مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِين» پرداخت و افزود: تمام ادیان الهی اسلام است، و بر اساس این آیه یعنی یهود و نصرانی قبلاً نبود، اینها بعد از حضرت ابراهیم (ع) پیدا شده و آنها طریق حق را دارا نیستند و حتی حضرت یوسف (ع) مسئلت می دارد که خداوندا مرا مُسْلِم از دنیا ببر.
وی با بیان اینکه خزائن خداوند سبحان فانی شدنی نیست، اضافه کرد: اسلام اعم از دین اسلام و سایر شرایع الهی می باشد، ملّت یهود و نصارا مأمور به همین طریق بوده و هستند و مراد از اسلام در این آیات یک سلسله امورات و کلیّات عقلیّه است که عقل می فهمد و به طور واضح و روشن؛ اسلام یعنی توحید ذاتی و صفاتی و افعالی حق، و نبوّت و امامت عامّه و خاصّه و معاد و اخلاقیات که عقل همهٔ آنها را درک می کند.
استاد جامعه شناسی با اشاره به اینکه ایمان و تقوا الهی مراتب دارد، گفت: معنای سنت اللَّهِ این است که تبدیلی برای آن نیست و «لا تبدیل لسنت اللَّهِ» یعنی از بدو خلقت تا قیامت اینها قابل نسخ، تحویل و تبدیل نیستند و اگر گفته شده دین ادیان سایر ادیان را نسخ کرده و خاتم ادیان است مراد این نیست که اصول و کلیات عقلیه را نسخ کرده، بلکه مقصود این است که جزئیات احکام که عقل، کیفیّت و کمیّت آنها را نمی توان درک کند نسخ شده است؛ زیرا جزئیات از نظر زمان و مکان و جمعیّت به مناسب هر زمان فرق می کند،مثلا اصل کلی دربارهٔ دزدی این است که دزدی عقلاً قبیح است و این قبح از صدر خلقت بوده و حالا هم هست و در هیچ زمان و مکانی این قبح تبدیل و تغییر ندارد، امّا حدِّ شرعی آن، در زمانی یک طور و در زمان دیگر، جور دیگر است؛ زیرا این حدِّ قابل درک و فهم عقل نیست، این است را باید پیغمبر بگوید، لذا اسلام این نوع اعمال و احکام و حدود را نسخ کرده است.
وی، چرایی متفرق شدن و انحراف بشر به دستجات و احزاب و ادیان ساختگی را عدم فهم اصل دین عنوان کرد و بیان داشت: پروردگار که عالم به مقاصد و مصالح کلی عالَم ِ وجود است و منظور از اسلام یک سلسله کلیّات در تمام اعصار مورد نظر بوده و عقل در این امور حالت منتظره ندارد، اگر انبیاء در این باره چیزی گفته اند از نظر ارشاد و تأیید حکم عقل است و مراد از میزانِ دست انبیاء همین کلیّات است که باید تمام معارف و مطالب و اخلاق و اعمال با این میزان؛ وزن و آزمایش شود و اگر منطبق شد درست است وگرنه غلط است و روی این حساب است که ائمه ما فرمودند اگر از ما نقل کردند، آنها را با کلیات قرآن و سنت و عقل تطبیق کنید اگر مطابق بود مورد قبول است وگرنه جهت روشنگری عمومی به دیوار بزنید؛ چون ما آن را نگفته ایم، زیرا امام بر خلاف کلیّات عقل حرفی نمی زند.
شیخیانی با بیان اینکه خواندن قرآن موجب آرامش روح و جسم بشریت می شود، اظهار داشت: آل محمد (ص) مظاهر و اسمای حسنی حق هستند یعنی مظهریت تام، عقل امام است؛ لذا چطور ممکن است بر خلاف عقل حرف بزند؟ و همان طور که در مطالب پیش رو بیان شد اسلام یعنی درک کلیات و کبرویات عقلی؛ وقتی کبرویات، عقلاً درک شود، دیگر در صغرویات شبهه ای پیش نمی آید و تمام انحرافات از این است که کلیات و کبرویات را مورد مطالعه و دقّت عقل قرار نداده اند و آنها را آن گونه که هست درک نکرده اند.
عقل راه علمی یقین و فهم کلیات است
کنشگر علوم سیاسی و معارف قرآنی در ادامه با تصریح بر اینکه اسلام اصلی و واقعی یعنی درک کلیات که از صدر خلقت تا کنون جاری بوده است، گفت: وقتی انسان کلیّات اعتقادات یعنی توحید، نبوّت، امامت، معاد و سایر معارف را درک کرد، دیگر در مقابل ادّعای کسی فریب نمی خورد و بدین جهت است که راه علمی یقین، فهم کلیات از طریق عقل است، وقتی انسان از چنین راهی پیش رفت، می فهمد حق کدام است و چرا باطل، باطل است؛ زیرا فهم این دو ملازم هم هستند و باید به طور مساوی پیشرفت کند و کسی که یقین دارد، کلیّات را درک کرده است و این مشروط به شرط دیگری هم هست و آن طالب بودن است.
وي با بيان اينكه حرف «دال» در الصمد به دوام مُلک حق اشاره دارد، پروردگار بزرگ علاوه بر این که مالک حقیقی است، ملکش مداوم است، افزود: تمام موجودات و ممکنات محتاجند و به طور کلی «ممکن الوجود» محتاج است، یعنی نه مالک هستی خودش می باشد و نه مالک نیستی خود، بايد متوجه بود که تمام افلاک بر حسب ذات خود دوام ندارند، دوام آنها به ارادهٔ حق است.
استاد جامعه شناسی در پايان عنوان كرد: در مقابل دوام فنا است و فنا چند قِسم است؛ یک قِسم از آن، نیستی صِرف است و قِسم دیگر فضای شخصیت است. نیستی صِرف آن است که تمام ذرات فانی متفرق و به کلی نابود می شود و معنای دیگر فنا، تفرق اجزا است. مثل: متفرق شدن ذرّات بدن تا موقعی است که خداوند جمع شدن مجدد آنها را اراده فرماید، چون خداوند عالم است به این که تمام اجزا بدن کجاست، آنها را امر به جمع می فرماید.
نظر شما