محمدجعفر جعفری، مسئول فرهنگی سازمان بسیج دانشجویی گیلان در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از ماسال اظهار کرد: کتاب "فرمانده لاله ها" زندگی نامه سردار شهید پرویز محبی روز چهارشنبه (9خرداد) ساعت 21:30 در گلزار شهدای ماسال با حضور جمعی از خانواده معظم شهدا، مسئولان و دانشجویان و عموم مردم رونمایی می شود.
وی با بیان اینکه کتاب فرمانده لاله ها به قلم جواد کلاته عربی و نشر ۲۷ بعثت آماده انتشار شده که پس از رونمایی در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت، افزود: پژوهشگر این اثر اینجانب بوده ام.
مسئول فرهنگی سازمان بسیج دانشجویی گیلان گفت: دانشجوی شهید، پرویز محبی، دانشجوی رشته مهندسی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، نماینده دانشجویان در انقلاب فرهنگی، موسس و اولین فرمانده سپاه ماسال، فرمانده سپاه چوکا و فرمانده مبارزه با منافقین در درگیری های جنگل در منطقه تالش بود.
جعفری تصریح کرد: این شهید در دامان خانواده ای متوسط و متدین در ماسال متولد شد و در مهر ماه سال ۶۰ در ماموریتی با هدف شناسایی و انهدام یکی از تیم های موثر منافقین در اتفاقات همان سال در مسیر تهران به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
وی با اشاره به فرازی از کتاب، خاطرنشان کرد: قطعه ای از بهشت:"روستاهای کوچک و بزرگ، به فاصله کمی از هم روی زمینهای همیشه سرسبز شالیزار چیده شدهاند؛ تا جایی که در افقی نه چندان دور، به کوههای در هم تنیدة تالش میرسند. وقتی از بالای کوه نگاه میکنی، آنقدر بین این روستاها، خانه و مزرعه است که خیال میکنی همهشان یکی هستند. اما محلیها، اول و آخر هر روستا را به خوبی میشناسند و خیلی دقیق میتوانند بگویند آن مرزعه و خانة وسطش که به ظاهر، پرت افتاده است، متعلق به کدام روستاست. فاصله میلهسرا و روستاهای اطرافش هم به همین اندازه نزدیک بود؛ جایی که محرمعلی و کاسخانم زندگی ساده خودشان را آنجا شروع کردند."
"شبها چند نفر باید در سپاه میماندند. اما امکانات مناسبی برای اسکان نداشتند. حتی گاهی برای خرید یک شام مختصر و پنیر صبحانه فردایشان با مشکل روبهرو بودند و جنس نسیه از مغازه میخریدند. یکروز بچهها سر سفره صبحانه نشسته بودند و صبحانه میخوردند. نانهای بیکیفیت و خمیر، نیمخورده شده بودند. پرویز سر رسید و نشیت کنار سفره. اما دید بعضی نانها وسطش استفاده شده اما دورش که بیاستفاده مانده. رفت یک چای برای خودش ریخت و آمد نانهای خمیر را برداشت و گفت: «بچهها! مبارزه با آمریکا!» و شروع کرد همان نانها را خورد. بعد از آن بچهها خجالت میکشیدند نانهای خمیر را دور بریزند. آنها هم میگفتند: «با آمریکا مبارزه میکنیم» و نانهای خمیر را میخوردند. پرویز همه جا سعی میکرد درست عمل کند. نه فقط به خاطر اینکه فرمانده است و باید الگوی بچهها باشد."
نظر شما