فلسفه شمس‌الشموس بودن امام رضا(ع)

حجت‌الاسلام بهاری با اشاره‌به اوصاف و القابی که به امام‌رضا(ع) اختصاص دارد، گفت: پذیرش امامت حضرت رضا(ع) به معنای دوازده امامی بودن شیعیان است که فلسفه کاربرد تعبیرِ «شمس الشموس» برای ایشان را بهتر مشخص می‌کند.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: یازدهم ذی القعده مصادف با ولادت امام رضا(ع) هشتمین امام شیعیان است، امامی که ملجاء و پناه ایرانیان در طول تاریخ بوده و با صفاتی چون «شمس الشمموس»، «امام رئوف»، «غریب الغرباء» و ... از ایشان در فرهنگ ایرانیان یاد می شود.

از این رو در آستانه سالروز ولادت باسعادت حضرت ثامن الحجج(ع) گفت وگو با حجت الاسلام ابراهیم بهاری، استاد اخلاق را بازخوانی کرده ایم که حاصل آن به حضورتان تقدیم می شود:

Image result for ‫ابراهیم بهاری‬‎

 

 

 

با توجه به اینکه در آستانه ولادت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) قرار گرفته ایم، بفرمایید علت آنکه حضرت را «شمس الشموس» می دانند و از زندگی ایشان به خورشیدی نورانی تعبیر می شود چیست؟

 

اساسا در تعابیری که برای ائمه معصومین(ع) آمده است، برای هر یک از این بزرگواران(ع) عنوان و عبارت خاصی در زیارت نامه ها یا در تعابیر بزرگان وجود دارد.

 

در روایات و زیارات می خوانیم: «اللهم صلّ و سلّم و زد و بارک علی السید المعصوم و الأمام المظلوم و الشهید المسموم و الغریب المضموم و القتیل المحروم، العالم بالعلم المکتوم بدر النجوم شمس الشموس و أنیس النفوس المدفون بارض طوس...» .

 

برای وجود مبارک علی بن موسی الرضا(ع) چندین عبارت را به کار برده اند از جمله امام الرئوف، شمس الشموس، انیس النفوس؛ این تعابیر مواردی است که در میان ائمه(ع) اختصاصا برای حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) به کار رفته است، همچون امام علی(ع) که تعبیر «امیرالمومنین» مختص ایشان است.

 

هرکدام از این اسامی و تعابیر دلیلی داشته و پشت سر خود ماجرایی دارند. کلمه «شمس الشموس» که ترجمه لفظی آن «خورشیدِ خورشیدها» است. اما خود کلمه و خود این عبارت که در ادعیه و زیارت نامه ها از آن استفاده شده، علل مختلفی دارد از جمله روایتی از امام صادق(ع) که فرمودند: «به زودی از فرزندان ما در آنجا کسی دفن می شود که مانند خورشید در آن منظقه می درخشد.»، از اینجا بود که این عنوان استفاده شد و حضرت ثامن الحجج(ع) را «شمس الشموس» نامیدند.

 

علاوه بر این، پذیرش امامت حضرت رضا(ع) به معنای دوازده امامی بودن شیعیان است و این مهم در در پرتوی نورانیت ایشان رخ داده است که فلسفه کاربرد تعبیرِ «شمس الشموس» برای ایشان را بهتر مشخص می کند.

 

 

 

 

 

یکی از مسایلی که در مورد دوره امام رضا(ع) مطرح است، رشد علم و مواجه آزادمنشانه ایشان با فرقه ها و نحله های گوناگون بود، مامون با هدف تخریب حضرت(ع) مجالس متعدد علمی تشکیل می داد و هر بار ایشان پیروز از این مناظرات بیرون می آمد، لطفا در مورد این سیره و منش ایشان در برابر دیدگاه های مخالف توضیح دهید.

 

وجود مبارک امام رضا(ع) در دوره ای زندگی می کردند که جامعه آن روزگار مملو از مباحث متعدد اعم از علمی، دینی و ... بود. البته این وضعیت از دوره حضرت امام صادق(ع) آغاز شد و مباحث علمی که در مکتب امام صادق(ع) وسیع شد به حدی بود که از مجموعه ملل و توابع، علوم و بالاخص فلسفه یونان مطالبی گرد هم آمد. البته عباسیان مخصوصا به دنبال این مساله رفتند تا اختلافات را نسبت به اسلام بیشتر کنند و حتی تا جایی پیش رفتند که کتاب های یونانی را ترجمه می کردند و آن کتاب ها را در یک طرف طرف ترازو گذاشته و معادل وزن آن در طرف دیگر طلا می گذاشتند تا بتوانند از این طریق اسلام و مکتب اهل بیت(ع) را به حاشیه رانده و اختلاف ایجاد کنند.

 

این گونه بسیاری از مکاتب اعم از مادی، الهی و فرقه های انحرافی رشد پیدا کرد و در دوره امام رضا(ع) به اوج خود رسید. از سوی دیگر مامون هم تلاش می کرد با برگزاری انواع و اقسام جلسات علمی، با حضور امام رضا(ع) مباحث علمی را به راه بیندازند و به خیال خود، حضرت رضا(ع) را مقابل تعداد قابل توجهی از اندیشمندان قرار و شکست دهد.

 

اما مامون هرگز به نتیجه نرسید، امام رضا(ع) که مشهور به «عالم آل محمد(ص)» اند، به تمامی آنها با منطق و دیدگاهی که خودشان داشتند پاسخ گفتند، با اعتقادات آنها پاسخ را آغاز کرده و در مناظره با مسیحیان، یهودیان، صائبی ها و دیگران از استدلال های کتب خود آنان بهره گرفته و پاسخ گفتند.

 

نکته قابل توجه در این مناظرات در نوع مواجهه امام رضا(ع) بود که هرگز با عصبانیت با این افراد سخن نگفته و با کمال متانت مطالب آنان را شنیدند، هرگز میانه سخن آنان وارد بحث نشدند و صبر کردند تا نظریاتشان مطرح شود و سپس پاسخ آنها را دادند، این موارد از اهمیت والایی برخوردار است چراکه می تواند الگویی برای جامعه حوزوی و دانشگاهی امروز ما باشد.

 

از سوی دیگر توجه داشته باشیم که مامون عالم آل عباس و نابغه طایفه عباسیان بود. در طول ششصد سال حکومت عباسیان هیچ کسی به اندازه مامون در علوم استاد نبود، او که خود از نظر علمی جایگاه خاصی داشت تمام توان اش را به کار برد و از هیچ تلاشی فروگذار نکرد تا امام ر ضا(ع) را در مباحث علمی به زیر بکشاند و شکست دهد.

 

اما ... امام رضا(ع) در حضور مامون چنان پاسخ هایی به علمای ادیان و نحله ها می دادند که همه شگفت زده شدند و به حقانیت حضرت(ع) گواهی دادند؛ حضرت(ع) در تمامی حوزه های علمی و با زبان هر قوم با مهربانی و نرمی پاسخ می دادند.

 

 

 

 

آموزنده ترین و کاربردی ترین درس از سبک زندگی امام رضا(ع) که به کار امروز ما بیاید و گره از مشکلات ما باز کند، چیست؟

 

نوع مواجهه امام(ع) با افکار و آراء بسیار درس آموز است، مدارا با جماعتی که همه با دیدگاه مخالف یا بعضا منفی حضور می یابند، کار هر کسی نیست. ائمه(ع) همه این سیره و رویه را داشتند. به گونه ای برخورد می کردند که افراد از هر فرقه و مذهبی که بودند، جذب می شدند. امام رضا(ع) نیز چنین بودند و طبیعتا وقتی جماعتی علم پژوه چنین کرامتی را مشاهده کنند و از سوی دیگر تسلط همه جانبه ایشان علوم را شاهد باشند به حقانیت او گواهی می دهند.

 

حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در برخورد با گروه های سیاسی و افراطیون شیعه و کسانی که به مخالفت صریح با ایشان پرداخته و حضرت(ع) را نقد می کردند که چرا ولایتعهدی را پذیرفتی با نهایت گذشت رفتار کردند تا نهایتاً بر همگان سِر این مساله معلوم شد.

 

از سوی دیگر توجه داشته باشیم که بعد از امام رضا(ع) هر کسی که امامتِ حضرت رضا(ع) را قبول کرد تا امام دوازدهم(عج) را نیز پذیرفت و ما بعد از ثامن الائمه(ع)، هیچ فرقه ای نداریم. هفت امامی ها آخری هستند و بعد از آن همه شیع اثنی اشعری اند.

 

 

از صفاتی که امام رضا(ع) به آن شهره اند رافت و مهربانی است که به این دلیل ایشان را «امام رئوف» می خواندند، راز این شهرت چیست و چه مصادیق رفتاری در این باره در سیره رضوی وجود دارد؟

 

روایت های مختلفی در این مورد وجود دارد؛ سخا و جود امام رضا(ع) آن قدر زیاد بود که در برهه های مختلف زندگی بسیاری از مردم با این رفتار حضرت(ع) مواجه شدند. شاید معروف ترین داستان همان جریان صیاد و آهو باشد؛ جریان از این قرار بود که : «صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی می‌کند و آهو، شکارچی را مسافت قابل توجهی به دنبال خود می‌دواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا (ع) که اتفاقاً در آن حوالی حضور داشت می‌اندازد. صیاد که می‌رود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا (ع) مواجه می‌شود، ولی صیاد چون آهو را صید و حق شرعی خود می‌دانست، در مطالبه و استرداد آهو پافشاری می‌کند. امام(ع) حاضر می‌شود، مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمی‌پذیرد و به عرض می‌رساند: الا و بالله، من همین آهو را که حق خودم است، می‌خواهم و نه غیر آن را ... و آن وقت آهو به زبان می‌آید و سخن گفتن آغاز می‌کند و به عرض امام(ع) می‌رساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌راه‌اند که بروم شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این شکارچی بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچه هایم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم.

 

 

Related image

 

 

امام رضا(ع) هم ضمانت آهو را نزد شکارچی کرد و خود را به صورت گروگان در اختیار وی قرار داد. آهو رفت و به‌ سرعت بازگشت و خود را تسلیم شکارچی کرد. شکارچی که این وفای به عهد را می‌بیند، منقلب می‌گردد و آن گاه متوجه می‌شود که گروگان او، علی بن موسی الرضا(ع) است. بدیهی است فوراً آهو را آزاد می‌کند و خود را به دست و پای حضرت(ع) می‌اندازد و عذر می‌خواهد و پوزش می‌طلبد. حضرت(ع) نیز مبلغ قابل توجهی به او می دهد و تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش می‌کند و صیاد را خوشدل روانه می‌سازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت(ع) می‌داند، اجازه مرخصی می‌طلبد و به سراغ لانه و بچه های خود می‌ رود».

 

یا جریان نماز باران که عباسیان و مجموعه آنان به هم ریخت، مامون از منجمان خواست که مشخص کنند آیا در فلان روز باران می آید یا خیر و آنها گفتند بارانی در کار نیست. بعد گفت بروید به علی بن موسی الرضا(ع) بگویید. حضرت(ع) فرمودند: «سه روز مردم روزه بگیرند و روز چهارم برای خواندن نماز می رویم». حضرت(ع) فرمودند: به شیوه جدم می روم، با پای برهنه رفتند و سپاه هم مجبور شدند پای برهنه بروند، بعد از نماز و باریدن قطرات باران و شدت گرفتن آن همه تعجب کردند.

 

البته این تنها بخشی از کرامت حضرت(ع) و مسائلی است که در تاریخ بسیار از آن یاد می شود.

کد خبر 808278

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha