نقد تکنولوژیک محصول داده های هندسی هنرمند و اثر هنری است

مقصود من از نقد تکنولوژیک، بهره مندی گسترده تر از تکنولوژی برای دستیابی به نتایج تازه است. جالب است که تاکنون در دنیا هم درباره این رویکرد مطالعات اندکی صورت گرفته و این میزان داده مهم درباره آثار هنری مورد غفلت واقع شده است.

خبرگزاری شبستان،‌ سرویس فرهنگی- محمد پورعلم : نگاهی به وضعیت امروز جهان به خوبی نمایانگر حضور چمشمگیر تکنولوژی در زندگی بشر است. تحولی که همه شئون زندگی انسان را دربرگرفته و می رود به مهمترین و تاثیرگذارترین مولفه در آینده بشریت تبدیل شود. امروز کمتر پدیده انسانی است که تاثیر تکنولوژی بر آن نمودی نمایان نداشته باشد تا آن جا که حتی رشته های مرتبط با خلاقیت انسان نیز با تکنولوژی درگیر شده اند. هنر به عنوان یکی از مهمترین زمینه های بروز خلاقیت و احساسات بشری از این قاعده مستثنی نبوده و امروز حضور تکنولوژی را در کنار خود احساس می کند. اما همراهی تکنولوژی با هنر تنها معطوف به خلق هنری نیست بلکه شناخت آثار هنری و نقد هنری نیز می تواند از یافته های تکنولوزیک بهره ببرد. پیش از این در بخش نخست گفتگو با «فاروق مظلومی» نویسنده و منتقد هنری،‌ به سابقه تاریخی نقد هنر و شاخص ترین رویکردهای آن پرداختیم. بخش دوم این گفتگو به تاثیر تکنولوژی بر نقد امروزین هنر اختصاص دارد:

 

شما در سخنرانی های پیشین خود از امکان شکل گیری گونه ای تازه از نقد با عنوان نقد تکنولوژیک سخن گفته اید. این رویکرد چگونه تعریف می شود؟

در نقد تفسیری یا زیبایی شناسانه به طور کلی به داده های توصیفی اشاره می کنیم. در این جا داده های هندسی اثر مورد بی توجهی قرار می گیرد. برای مثال هیچ گاه به محل خلق اثر، زیست بوم هنرمند و سن و سال او توجه نمی شود. در حالی  که تمرکز بر این داده ها، تحلیل های قابل تاملی به دست می دهد. مثل این که هنر آذربایجان این ویژگی ها را دارد یا هنر اسکاندیناوی عموما چه مولفه هایی دارد.

 

در این جا مشخصا تکنولوژی چه نقشی بازی می کند؟

برای مثال، بافت تنها عنصر اثر هنری است که رو به مخاطب است. یک تابلو را در نظر بگیرید. طول و عرض آن به سوی افق و آسمان حرکت می کند اما بافت آن به سوی تماشاگر می آید و با چشم او درگیر می شود. به همین خاطر بافت می تواند یک داده هندسی باشد؛ دقیقا مثل زمین که می توان با نقشه برداری، نقشه توپوگرافی آن را تهیه کرد.  

 

مجموعه داده های هندسی می تواند به گونه ای تازه از نقد هنری با عنوان نقد تکنولویک منجر شود.

 

می توان درباره نتایج این رویکرد به نقد مثال زد؟

این گونه بررسی ها می تواند مشخص کند تاش قلم موی نقاشانی که ژن کوهستانی دارند با تاش قلم موی هنرمندان کویری چه تفاوت هایی دارد؟

 

تاکنون به صورت موردی برخی از این مولفه مورد بررسی قرار گرفته اما وقتی بتوان هزاران لایه اطلاعاتی را در کنار هم قرار دارد، طبیعتا نتایج گسترده ای به همراه خواهد داشت.

 

آیا می توان با این رویکرد در نقد، به نتایج کلی هم رسید؟

مثلا یکی از تفاسیری که در بررسی های موردی حاصل شده، این نکته است که تاش قلم مو از چپ به راست خانگی تر است. در این جا سمت راست تابلو را خانه در نظر می گیرند و سوی چپ را دور از خانه.  به همین خاطر تاشی که از چپ به راست حرکت می کند نماینده نزدیکی و صمیمیت خواهد بود. البته این موارد مطلق نیست اما کلی است.

 

از سویی دیگر هم می توان به ماجرا نگریست. برای مثال در مناطق سردسیر، به خاطر سردی هوا نقاشی ها بیشتر آتلیه ای است و هنرمندان کمتر به طبیعت رفته اند. حال پرسش این است که تاثیرات فعالیت در آتلیه کوچک چیست؟ آثار آن ها که در آتلیه های بزرگ کار کرده اند، چگونه است؟ تفاوت اثر هنرمندانی که روی زمین، دیوار یا سه پایه نقاشی می کشند، چگونه بروز می کند؟

 

مقصود من از نقد تکنولوژیک، بهره مندی گسترده تر از تکنولوژی برای دستیابی به نتایج تازه است. جالب است که تاکنون در دنیا هم درباره این رویکرد مطالعات اندکی صورت گرفته و این میزان داده مهم درباره آثار هنری مورد غفلت واقع شده است.

 

درباره آثار هنرمندان تاثیرگذار چه طور؟ فکر می کنید چه تاثیری در شناخت آثار آن ها خواهد داشت؟

امروزه جای خالی نقد تکنولوژیک به عنوان نقدی مبتنی بر ریاضیات و هندسه بسیار احساس می شود چرا که زمینه های شکل گیری یک اثر هنری از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

 

کاندینسکی و موندریان به هندسه توجه کرده اند، بنابراین آثار آن ها به نوعی مکان محور است. تاثیر جابجایی رنگ از یک مکان به مکان دیگر.

 

یا مثلا در سال های گذشته مشخص شده آثار جکسون پولاک واجد نظام فراکتالی است، به این معنا که فرم ها بر مبنای نظام فراکتالی تکثیر می شوند و کلیت نقاشی را می سازند. جالب این که این الگو به طور ناخودآگاه در این آثار بروز کرده و همین عامل یگانگی آثار او و ارزش فراوان آن هاست.

 

اگر نقد تکنولوژیک توسعه پیدا کند می توان انتظار داشت حقایق بسیاری درباره آثار هنری کشف می شود. البته امیدوارم این رویکرد، نقاشی انتزاعی را به سوی تکنیک سوق ندهد چراکه در این صورت یگانگی ذاتی نقاشی انتزاعی خدشه دار می شود.

 

 

غیر از آن چه گفته شد، چه نتایج دیگری را می توان از گسترش نقد تکنولوژیک متصور شد؟

اگر این شکل از نقد جای خود را پیدا کند، می توان تاثیر آن را در آموزش هم مشاهده کرد.

 

علاوه بر این، یکی از مهمترین فواید رویکرد تکنولوژیک، بستن راه تکرار و تقلید بر آثاری است که هر روز به بازار هنر وارد می شوند. به این معنا که ممکن است یک هنرمند مدعی نوآوری در نقاشی انتزاعی خود باشد اما بهره گیری از تکنولوژی در بررسی آثار او نکاتی تازه را برملا کند؛ این که تاش های او متاثر از تاش کدام هنرمندان است.

 

با گسترش این رویکرد، بعدها می توان سفر زمانی اثر هنری را نیز برای دستیابی به نتایج تازه پیگیری کرد؛ این که اثر در کدام گالری ها به نمایش درآمده، از سوی چه کسانی خریداری شده و به کدام سوی جهان منتقل شده است. مثل این که گفته می شود کشورهای آمریکای لاتین به رنگ های فوبیستی و دورگیری های ضخیم علاقه مند هستند.

 

کد خبر 866781

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha