خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم : جشنواره فیلم های مستند ایران(سینماحقیقت) همواره محل گردهمایی طیف متنوعی از فیلم ها و مستندسازان است؛ به گونه ای که با گذر بر موضوع آثار و دیدگاه های سازندگان آن ها مخاطب را با گستره ای جالب و دیدنی از مستند در ژانرهای مختلف روبرو می کند.
مستند حیات وحش یکی از ژانرهای مستند است که در کشور ماعلاقه مندان خاص خود را دارد. فیلم سازانی که علیرغم دشواری فعالیت در این عرصه و کمبود حمایت های مالی، طبیعت پر بار ایران را بستری برای فیلم سازی یافته اند. «دلاور دوستانیان» یکی از این مستندسازان است که در سال های گذشته، فعالیت خود را به ساخت آثاری درباره حیات وحش ایران معطوف کرده است. این سینماگر در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت با مستند «آهسته و آرام» حضور دارد؛ مستندی درباره زندگی حلزون ها در خطه سرسبز شمال. به همین بهانه با این مستندساز به گفتگو نشسته ایم:
چه شد که سراغ حلزون رفتید و آن را به عنوان سوژه مستند خود برگزیدید؟
یک روز هوا بارانی شد. وقتی بارندگی میشود، حلزونها میآیند بیرون. ایده همان جا به ذهنم رسید و کمکم در طول چند ماه قصه شکل گرفت.
آیا قصه را از قبل داشتید؟ یا این که درباره سوژه تان راش میگیرید و بعد قصه را میسازید؟
من کارم به این صورت است که فیلمها را میگیرم و شب تدوین میکنم. از خلال این کار متوجه میشوم چه چیزی کم و کسر دارد و فردا آن ها را فیلمبرداری تا در نهایت قصه کامل شود.
شما در «آهسته و آرام» می کوشید داستان زندگی حلزون ها را تنها با تصاویر روایت کنید اما به نظر می رسد تصاویر موجود برای بیان داستان کافی نیست.
من قبلا هم گفتهام، کار کردن با حیوانات مثل کار کردن با بازیگر نیست که قصه بنویسی و او مسئول اجرای آن باشد.
به همین خاطر قطعا همه چیز آن طور که می خواهید یا تصور می کنید، پیش نمی رود و همیشه خلاهایی باقی می ماند. مگر اینکه بخواهید با نریشن پیش بروید. طبیعی است که من هم میتوانستم جاهای خالی داستان را با نریشن پر کنم و قصه را تکمیل کنم، ولی این کار را نکردم.
چرا از نریشن استفاده نمی کنید؟ کاری که در مستندهای حیات وحش معمول است.
من نریشن دوست ندارم. کلا کارم همین است، فقط از تصویر استفاده می کنم. جالب است بدانید همه هشت فیلمی که تاکنون ساختهام همین گونه بوده اند.
خب، ممکن است مخاطب با فیلم به طور کامل ارتباط برقرار نکند.
بله، طبیعی است. بخشی از مخاطبان فیلم هایم آن چه در ذهن من بوده را به خوبی درک می کنند و با فیلم ارتباط برقرار می کنند اما بخش دیگر معمولا پس از تماشای فیلم پرسش هایی دارند و نکاتی را گوشزد می کنند.
می دانید! کلیت داستان مشخص است اما آیا بهتر نیست به جهت دشواری کار کردن با حیوانات، براساس راش های گرفته شده داستان را تعریف کنیم و بیش از آن انتظار نداشته باشیم؟
فکر می کنم اگر قرار بود این گونه باشد، تصاویر کم می آمد و فیلم خیلی کوتاه می شد. به طور کلی کار سختی است و من هم به چالش های آن واقفم.
نظر شما