آیت الله قرهی:کد مهم ولایتی،تقدم تبری بر تولی است

مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) بیان کردند:اصلاً قاعده اوّلیه و کد مهم ولایتی که اولیاء الهی، خصّیصین حضرت حق، عرفای عظیم الشّان در باب تولّی و تبرّی بیان می کنند این است که تبرّی مقدم است بر تولّی.

به گزارش خبرگزاری شبستان استاد قرهی ریاست حوزه علمیه امام مهدی(عج) به مناسب ایام عاشورا سخنرانی کردند.

استاد قرهی گفت:اصلاً قاعده اوّلیه و کد مهم ولایتی که اولیاء الهی، خصّیصین حضرت حق، عرفای عظیم الشّان در باب تولّی و تبرّی بیان می¬کنند این است که تبرّی مقدم است بر تولّی.
آنجه در پی می آید گزارش سخنرانی شب پنجم محرم الحرام سال جاری است:

بسم الله الرحمن الرحیم
در باب اتّصال به پروردگار عالم،آنچه که عند العرفاء و اولیاءالهی ملاک است این است که باید تمام مراحل حرکت به سوی خدا تا نهایت فقط و فقط بوی الهی بدهد.
اگر کسی بخواهد به خدا برسد باید از یک طرف مطیع فرمان خدا و رسولش باشد و از طرف دیگر از هر کسی که مطیع خدا و رسول و اولیاء خدا نبود دور گردد ولو آن شخص، پدر، فرزند و خویشان انسان باشد.
قرآن کریم و مجید الهی راجع به این مسئله عالی می‌فرماید: «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» پروردگار عالم برای رسیدن به قرب الهی خطی را ترسیم کرده که بسیار زیبا است.
اوّلاً ایمان آن موقعی ایمان است که در قلب انسان حک شود. چون وقتی خدا می‌خواهد خطاب کند برای کسانی که با خدایند خطاب «آمَنُوا» و «آمِنُوا» می‌کند.
حتّی وقتی می‌خواهد بگوید کسانی در این دنیا به زیان دچار نمی‌شوند می‌گوید فقط اهل ایمان هستند «وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا» قرآن بشارت‌هایش را هم به اهل ایمان داده است.
در این آیه شریفه ذوالجلال و الاکرام می‌فرماید یکی از خصائص مؤمنین حقیقی که ایمان در قلبشان حک شده این است «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» آن‌هایی که ایمان به دنیا و روز آخرت دارند در وجودشان نمی‌بینید، «یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» که با دشمن خدا و دشمن رسول خدا دوستی بورزند.
دوستان خدا هرگز، با دشمنان خدا و رسول دوست نمی‌شوند، هرگز! مؤمنین حقیقی که ایمان در قلبشان حک شده این گونه هستند، که در آن‌ها «لا تَجِدُ» یعنی اصلاً در این گروه هرچه بگردی پیدا نمی کنی که «لا تَجِدُ قَوْماً یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ یوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» با دشمن خدا و دشمن رسول رفاقت و دوستی کند.
اصلاً قاعده اوّلیه و کد مهم ولایتی که اولیاء الهی، خصّیصین حضرت حق، عرفای عظیم الشّان در باب تولّی و تبرّی بیان می کنند این است که تبرّی مقدم است بر تولّی.
لذا ببینید اوّل می گویید «لا اله» یعنی اوّل نفی همه اله‌ها و بعد می گویید «إلا اللّه» الّای حصریه به قول ما طلبه‌ها موقعی محقق می شود که قبل از آن نفی همه عبودیّت ها باشد.
در همین زیارت عاشورا که مِن لسان الله تبارک و تعالی است، اوّل صد بار لعن می گویید « اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ ... » اوّل می‌گوید صد بار لعن بگو و بعد صد بار «السَّلَامُ عَلَیکَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ ... » اوّل تبرّی و اعلان بیزاری از دشمن خدا و رسول.
این که قرآن به صراحت بیان می فرماید: اصلاً مؤمنین حقیقی را غیر از این نمی یابی، «لا تَجِدُ» یک معنای دیگرش این است که مؤمنین حقیقی که ایمان به خدا و روز آخر دارند لحظه‌ای محبّت و دوستی دشمنان خدا و رسول را در قلوبشان نمی یابی.
«لا اله» اوّل نفی همه عبودیّت ها، هیچ الهی نیست، اوّل باید بیزاری بجویی و قلبت از همه بتان و از همه اله‌های دروغین پاک شود بعد با الّای حصریه بشود الله، نمی¬توانی بگویی من الله را دارم امّا قبل از آن در قلب، که حرم خداست دیگران هم جا داشته باشند. این محال است!
مؤمنین حقیقی این گونه هستند، ابداً با دشمن خدا و رسول ولو به لحظه‌ای محبّت و سازگاری ندارند «وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ» ولو پدرانشان باشند.
ببینید پیامبر عظیم‌الشّأن یک عمو دارد، حمزه سیدالشّهدا، آن مرد با عظمت که تا قبل از روز عاشورا او هنوز سیدالشّهدا بود، کسی که بی‌بی دو عالم از تربت او تسبیح درست کرد. یک عمو هم دارد که قرآن بالصراحه می فرماید «تَبَّتْ یدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ» تعارف نیست. هرکه می خواهد باشد، مقابل خدا و رسول باشد، انسان باید از او روی برگرداند «وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ» فرزندانش باشند باید از آنها روی برگرداند.
یک جعفر است، رئیس مذهب، حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق(‌صلوات اللّه و سلامه علیه)؛ یک جعفر هم هست، فرزند امام معصوم، برادر امام معصوم و عموی امام زمان(‌صلوات اللّه علیه و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) است، امّا از رده خارج می شود و می شود جعفر کذّاب.
ملاک عندالله تبارک و تعالی این است: انسان با دشمن خدا و آل الله رفاقت ولو به ذرّه ای نداشته باشد.
این روایت را بارها و بارها خود اهل جماعت در کتب ستّه خود دارند که پیامبر اکرم، خاتم رسل، حضرت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ» فاطمه پاره تن من است.
اصلاً از باب عصمت کنار برویم که او عصمت الله الکبری، حجتٌ علی حجج الله است. عنصر شجره طیبه خلقت است. آن بی بی دو عالمی که صلب ندیده است - آن روایتی که فاطمیه خواندیم - هیچ کس در عالم نیست که صلب ندیده باشد، فقط بی بی دو عالم است که صلب ندیده است.
او که خدا می فرماید: هبه کردم «إِنَّا أَعْطَیناکَ الْکَوْثَر» عطا یعنی این که حبیب من! این مزد رسالتت نیست، چون دوستت دارم، دلم خواست به تو هبه کنم. آن هم بهترین را؛آن نیّره ای که به تعبیر آسیّد ابوالحسن اصفهانی، آن مرجع عظیم الشّأن و یکّه‌تاز هیچ کس جز حضرت حجّت نمی فهمد معنی کنیزه الله یعنی چه.
مگر پروردگار عالم نعوذبالله و نستجیربالله جسم است؟! «لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَد وَ لَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَد» امّا چیست که بی بی دو عالم به عنوان کنیزه‌الله است؟ عالم، متحیّر است. آن زهره زهرائیه را خدا به او عطا کرده است.
این ها را کنار بگذاریم، حدّاقل دختر رسول الله(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هست یا نه؟ به قول پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) که اهل جماعت هم این روایت را به کرّات دارند، فرموده: فاطمه(صلوات اللّه و سلامه علیها) پاره تن من است، هر که او را اذیّت کند، من را اذیّت کرده، هر که من را اذیّت کند، خدا را اذیّت کرده است. آن وقت می شود کسی مؤمن بالله باشد، مؤمن به یوم القیامه باشد، بعد کسی را که رسول‌الله(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را اذیت کرده دوست داشته باشد؟! هیهات!
برای همین در زیارت عاشورا اول هم او لعن می شود: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» می رسد به جایی که بعد بیان می کند: «ثُمَّ الْعَنْ الثَّانِی وَ الثَّالِث وَ الرَّابِع» آن جا به واسطه مطالبی، اسامی گفته نمی شود، امّا بعد بیان می شود: «اللَّهُمَّ الْعَنْ یَزِیدَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَیدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ و ابنَ مَرجَانَةِ وَ عُمَرَ بْنُ سَعْدٍ و شِمراً» یکی یکی اسم برده می شود.
می شود کسی ولایت الله و محبّت الله در قلبش باشد، بعد با این ها سازگاری داشته باشد؟! هیهات، بلکه برعکس، بغض و کینه نسبت به این ها باید در دل بیشتر باشد.
جالب این است، هر که می‌خواهد باشد، «وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ» بستگان یا خانواده یا عشیره، هر که می‌خواهد باشد. می‌فرمایند: کسی که دوستی با دشمن خدا و رسول نمی کند او حقیقت ایمان به خدا و آخرت را دارد، این‌گونه می‌فرماید: «أُولئِکَ کَتَبَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ» به به! ایمان حقیقی در قلبشان کتابت شده است؛ یعنی نوشته شده، لوح حقیقی این است.
یک روایتی را وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل از پیامبر می‌فرمایند: پروردگار عالم می‌فرماید: من قلبی را که دوست داشته باشم کاری می‌کنم ایمان در آن قلب حک شود، طوری که اگر دنیا برگردد او بر نمی گردد، اگر دنیا به سمت او بیاید او خوشحال نمی شود، اگر دنیا، آن موقع له او بودند حال علیه او شوند باز بر نمی‌گردد، دلیل این است «أُولئِکَ کَتَبَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ»
این‌جا پروردگار عالم می‌فرماید: کسانی که با دشمن رسول‌الله دوست نمی شوند، از دشمن خدا بیزار هستند، این ها چه کسانی هستند؟ «أُولئِکَ کَتَبَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ» ایمان در قلوبشان گویی لوح است، انگار نوشته شده است. بعد خدا یک عنایاتی به آن ها می‌کند «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»
یک نکته ای بگویم: کنز خفیه الهی آیت‌الله مولوی قندهاری که عرض کردم علم غیب می‌دانست و بعضی از ماجراها از جمله فتنه ها را هم گفت، ایشان نکته خیلی زیبایی را بیان فرمودند اینکه آیت‌الله‌العظمی آسید ابوالحسن اصفهانی فرمودند: من مواقعی با گفتن بسم الله الرّحمن الرّحیم مِن ناحیة الله ملک مقرّب خدا بر گوشم می‌خواند و من می‌گفتم. این صراحت قرآن است!
آیت الله ‌العظمی ادیب را دیده بودیم، چیزهایی را در چند کلمه می فرمودند، بعد می‌دیدید مثل معدن، مثل یک هسته اتم استخراج می‌شود، این ها همه از ناحیه خداست، قرآن می‌فرماید «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» بعد ایشان می‌فرمود که این چیزی است شبیه وحی،ولی خدا لسان‌الله، اذن‌الله و عین‌الله می‌شود، نگاه او نافذ می‌شود عین الله ناظره همین است. چون قرآن می‌فرماید: «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»
پس اسّ و اساس بر این است که مؤمنین با دشمن خدا و رسول دوست نمی‌شوند. «لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏» یهود و نصاری را دوست نمی‌گیرند.
مع الاسف بعضی نمی‌فهمند، اگر بفهمند دیگر از قطع رابطه با انگلیس خبیث ناراحت نمی شوند. چرا ناراحت بشویم خدا تأیید می¬کند. «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» دیگر روایت هم نیست، آیه مستقیماً دارد بیان می فرماید: شما با دشمن خدا و دشمن رسول خدا دوستی نکنید از آن‌ها روی برگردانید ببینید خدا چطور تأییدتان می¬کند. به‌واسطه روح الأمین و ملائکه‌الله امور را می چرخاند.
بعضی می ترسند بعضی حتّی در گرفتن لانه جاسوسی آمریکا هم ترسیدند، وحشت کردند. دیروز هم وقتی دانشجوها وارد سفارت انگلیس شدند بعضی ترسیدند. عجبا که چقدر از معارف دوریم! چقدر از قرآن دوریم!
بعد در ادامه آیه می فرماید: «وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» می خواهد بگوید حتّی اگر شهید هم شدید این گونه است که «خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» به به! خدا از آن‌ها راضی است آن‌ها هم از خدا راضی هستند. یک رضایت دو طرفه، درحالی‌که اصلاً خدا باید از ما راضی شود چه لزومی دارد ما از خدا راضی شویم؟ ما باید مطیع باشیم امّا خدا می گوید یک کاری می کنم شما هم از من راضی می شوید.
اولیاء ما این‌طور هستند عالم در ید قدرت آن‌هاست چه می فهمیم امثال من؟! این‌ها را به عنوان یک داستان می شنویم چون به این مقام نرسیدیم. آن مقام کتابت ایمان در قلب «کَتَبَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ» تا این ایمان در قلب حک نشود عزیز دلم! ما این مطالب را نمی فهمیم، چون یک موقع هایی ایمان امثال من ایمان لق‌لقه زبان است.
بله می دانم خدا یاری می کند ولی، امّا ...، این امّا ها و ولی ها معلوم است ایمانمان ضعیف است. می گوید:آخر باید جامعه بین‌المللی را هم نگاه کنیم!این چه حرفی است شما می زنید ؟ مگر تا به حال چه کردند ؟ ببرند در سازمان ملل، ببرند شورای فلان، نترسید! گرچه بعضی‌ها حرف‌های ما را نمی شنوند.
این آیه شریفه تکمیل آن «لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ» است چرا؟ چون عرض کردیم این‌ها انسان را به لهو و لعب می گیرند، دین را به بازی می گیرند.
به عنوان مثال یهود سه نوع تلمود دارد: تلمود اورشلیمی ، تلمود فلسطینی و تلمود بابلی هر سه این تلمودها حرف‌هایی است مثل حدیث که معمولاً روحانیون کنیسه بیان کردند.این کتاب تلمود را هزار و سیصد سال بعد از رحلت حضرت موسی نوشتند. یکی از چیزهایی که در این تلمود هست به نام میلیشیا است و جالب است بدانید که منافقین هم گروه اولیّه خودش را هبود میلیشیا نام گذاشتند، ‌احمق‌ها نمی‌دانستند!
حالا ببینید میلیشیا‌ها چه می‌گویند، می‌گویند: عیسی اگر پسر خداست، چرا مادرش در فلان جا با بدکاره بودنش، نعوذبالله نعوذبالله، او را به وجود آورد؟! پس عُزیر پسر خداست.
این‌ها قدّیسه عالم را به لجن کشیدند و مسیحی‌ها هم سکوت کردند. به آن‌ها ‌گفتند شما مگر نمی‌دانید یهود در تلمود چه می‌گویند؟
کشیش هانو در کنفرانس مسیحیّت سال 2007 راجع به همین موضوع و این که ‌چرا این‌قدر یهود به مسیحیّت ظلم کرده و شما دفاع نمی‌کنید،می گوید: ‌نباید از حقیقت دور ماند که قوم برتر در عالم یهود است، ‌این نفوذی است که خود یهود در مسیحیّت کرده است. پس چگونه ما با این قوم برتر بجنگیم؟! عیسی مسیح خود ظهور خواهد کرد و انتقامش را به نحو احسن خواهد گرفت. (کسی نبود آنجا به او بگوید اگر قوم برترند، چرا تو مسیحی هستی؟ تو هم برو یهودی شو!) متأسّفانه مسیحیّت می‌داند که اساس اعتقاد یهود بر این است که ادیان الهی و بلکه انبیاء الهی را به طور کل قلع و قمع کنند.
یک روایت دیگر از تلمود برایتان بخوانم، ‌جالب است. موسی می‌گوید: هوشیار باشید، ‌زمانی خواهد آمد که – نستجیربالله، ‌نعوذبالله- کسی که ولد زنا هست ادّعای رسالت خواهد کرد و او جز افسون‌گری و جادو چیزی ندارد، دستش به ظاهر شفا می‌دهد- همان چیزی که عیسی‌بن‌مریم داشت و قرآن هم می‌فرماید، ‌مریض‌ها را شفا می‌داد - و او فرزند شیطان است. من نمی‌دانم چرا بعضی‌ها فکر می‌کنند خدا کسی را به عنوان مادر عیسی انتخاب کرد که در طفولیّت - نستجیربالله- باکریّت خود را از دست داده بود! و ... از این مزخرفات.
به عیسی مسیح، ‌به مریم قدّیسه عالم که قرآن یک سوره به نام ایشان دارد و آن‌طور از مریم قدّیسه صحبت می‌کند، ‌اهانت و جسارت می‌کنند. مسیحی‌ها هم سکوت کردند، می‌دانید چرا؟ حالا من سندهایی را دارم - انشاءالله در این جلسات عرض می‌کنم – که خود همین مسیحی‌هایی که الآن دارند تبلیغ می‌کنند، ‌آخرین پاپی که برای آن ها انتخاب شد ‌آلمانی است و خودشان اعلام کردند این آقا تمایل به جنس مرد دارد و جالب این هست که مادر این آقا – که پاپ است، یعنی اول کسی که در عالم مسیحیّت مرجع بزرگ و اکبر این‌هاست- یهودی است.
بعد از این که پاپ جان پل دوم از دنیا رفت، خیلی طول کشید و منتظر بودند، بعد که این شخص را انتخاب کردند اوّل مسیحیان در آمریکا متعجّب شده بودند. روزنامه نیویورک تایمز نوشت: تعجّب مسیحیان در آمریکا از انتخاب این شخص! یعنی الآن مسیحیّت در یهود است. ما چیزی به نام مسیحیّت نداریم. یهودی‌ها هستند که الآن حاکم بر مسیحیّت هستند.
می‌خواستند در نفوذ به دین اسلام هم همین کار را بکنند. عرض کردم کعب‌بن‌ابی‌الولا،بعد از ماجرای سقیفه سوار بر اسب می‌تازد، رو به کعبه می آید و می گوید: کعبه! منتظر باش. لات و عزی برمی‌گردد؛ یعنی ما یهودی‌ها بلد هستیم چه کنیم.
می‌دانید ابی‌عبدالله برای چه اهل و عیال را آورد؟ اگر ابی‌عبدالله این‌طور در معرکه نمی‌آمد، با همین کیّفیت، یعنی زن و بچّه را بیاورد، اسیر بشوند، در دستش علی‌اصغر، با آن وضعیّت اگر نمی‌آورد، اصلاً امروز چیزی به نام دین نبود. لذا فقط دو نفر این لقب محی‌الدّین را دارند یکی ابی‌عبدالله، یکی وجود مقدّس امام زمان،
همه حضرات محی‌الدّین هستند امّا در هر زمان متفاوت است. مثل رضا، همه حضرات رضا هستند امّا حضرت ثامن‌الحجج به واسطه این که حتّی علویّون گفتند برای چه رفتی؟ پدر شما در زندان هارون‌الرّشید بوده! به وجود مقدّس حضرت ثامن‌الحجج تهمت زدند که حبّ ریاست دارد اما حضرت راضی شد این حرف‌ها را بشنود اما دین تشیّع، دین ناب و اسلام ناب بالا باشد.
ابی‌عبدالله محی‌الدّین است، برای این که اگر ابی‌عبدالله نمی‌آمد، بدانید یزیدی که عرض کردیم مادرش میسونه بدکاره است، و خود او شرابخوار است، مشروبی که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) می‌فرماید: اگر فهمیدید کسی مشروب می‌خورد، جواب سلام او را نباید بدهید. در روایات بروید ببینید ام‌الخبائث نامیدند.
وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(صلوات اللّه و سلامه علیه) می‌فرمایند: اگر به مشروب‌خوار تبسّم کردی، با صورت تو را در آتش جهنّم می‌اندازند.
یزیدی که علناً مشروب می‌خورد، بوزینه‌باز است. ابی‌عبدالله می‌داند اگر این حاکم شود، مسیحیّت بر اسلام حاکم نمی‌شود، بلکه یهود بر اسلام حاکم می‌شود. لذا حضرت قیام کرد. با همین کیفیت هم باید جلو می‌آمد، یعنی با زن و بچّه، با اهل و عیال، با اسارت رفتن اهل و عیال! نتیجه‌اش چه می‌شود؟ دین، احیاء می‌شود.
آن ملعون، به زینب کبری(علیها الصّلاة و السّلام) گفت: چطور دیدی؟ آن عقیله‌ی بنی‌هاشم جواب داد: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» آقا! خون زیبایی دارد؟! معرکه‌ی جنگ زیبایی دارد؟! کشت و کشتار زیبایی دارد؟! یک عدّه را کشتند، به اسارت رفتن، آن هم آل‌الله، معجر از سر کشیدن این‌ها زیبایی دارد؟ امّا نتیجه اش زیبایی دارد. دین احیاء می‌شود.
حالا یزید کجاست؟ کاخ یزید کجاست؟ مسجد اموی هست امّا کاخ یزید کجاست؟ قبر یزید کجاست؟ بعضی‌ها می‌گویند یک جایی هست اما ببینید زینب کبری(علیها الصّلاة و السّلام) گنبد و بارگاه، حضرت رقیه(علیها الصّلاة و السّلام) در قلب شام همان‌جا که کاخ یزید بود، همان‌جا که قنوت می‌گرفتند به امیرالمؤمنین لعن و نفرین می‌کردند به امیرالمؤمنین سبّ می‌کردند گنبد و بارگاه دارد.
حضرت فرمودند: مثل منی با یزید بیعت کنم؟ ابداً! این یعنی سپردن امور به دست یهود، قرآن می‌فرماید: مؤمن حقیقی با آن کسی که «حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»، قلبش یکی نمی‌شود، حزب‌الله یعنی این که قرآن می‌گوید.
شما می‌دانید قرآن بین مسلمانان یکی است. وهابیّت ملعون همان قرآن را چاپ می‌کند که در ایران چاپ می‌شود «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» اتفاقاً قرآن راحت‌تر هم تحریف می‌شود، حرکت آن عوض شود تحریف شده. مثلاً مِن بشود مَن، کسره بشود فتحه، در عربی معنی خیلی راحت عوض می‌شود امّا اصلاً تحریف نشد همه جا یک قرآن است.
الآن مسیحیت هم جمع شده‌اند و اناجیل را به شکل یک انجیل نوشته‌اند و درست کرده‌اند. چقدر هم در ایران در حال تبلیغ هستند و این جوان‌هایی که جاهل هستند و نمی‌دانند و انسان دلش برای آن‌ها می‌سوزد!
تلویزیون باید مطالبی را بگوید که جوان‌ها بفهمند این‌ها اناجیل داشتند. منتها معمولاً کسی که در باغ سبز نشان می‌دهد جذّاب‌تر است. در باغ سبز آن‌ها چیست؟ شهوت! می‌گویند ببینید چقدر راحت است دین مسیح؟ با هر کس می خواهی باش همان کار‌هایی که شیطان می‌خواهد. قوای جهل! قوای جهل! در‌حالی‌که اصلاً مسیحیّت آن‌ها مسیحیّت نیست. کتابی که درست کردند بروید ببینید چقدر با تورات یهودی‌ها یکی است. نه آن تورات حقیقی همین تورات تحریف شده!
در قضیه‌ی دشمنی با دشمنان آل‌الله هم همین‌طور هست عزیزان! عرض کردم بحث اتّحاد بین شیعه و اهل جماعت جداست امّا هر وقت ولو به لحظه‌ای بغض این ملعون‌ها را در دلت کم کردی، بیچاره می‌شوی. چون قرآن می‌فرماید: مؤمن حقیقی اصلاً دوستی با این‌ها نمی‌کند؛ بغض و کینه‌ی این‌ها باید در سینه‌ات باشد. حالا اسم نمی‌توانی بیاوری عیب ندارد امّا این را باید نسل به نسل انتقال بدهی.
این زیارت عاشورا که حضرت حجت سه چیز را تاکید فرمود، نافله! نافله! نافله! جامعه! جامعه! جامعه! -منظور زیارت جامعه کبیره است- عاشورا! عاشورا! عاشورا! هر کدام را حضرت سه بار تکرار کرده اند.
آیت‌الله‌العظمی سلطان‌آبادی که به شیخ فضل‌الله نوری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در سن جوانی گفت: تو کسی هستی که در تهران به دارت می زنند. به آیت الله‌العظمی حائری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) گفت: تو مؤسّس حوزه علمیّه قم خواهی شد. نامه را داده بودند، آقا فرمود: می خواهید بگویم درون نامه چیست، چند جایش خط خورده، نامه بسته را هم می دانست.
گفتند: آقا! چه کار می کنید به این جا رسیدید؟ فرمود: یکی این که مدام با زیارت عاشورا در حشر و نشرم. یک بار صبح می خوانده، یک بار شب!
در این زیارت عاشورا بگردید ببینید لعن و نفرین زیاد است. اعلان برائت زیاد است. یک موقعی قضیه اتّحاد اشتباه نشود ، گاهی ما فکر می کنیم این برائت و تبرّی را که باید مقدّم شود بر تولّی، کم رنگ کنیم.اسم نیاور امّا در دلت اسم ببر، به قول ما طلبه ها ضمیر مرجع خودش را می شناسد، «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ» معلوم است دیگر ضمیر مرجع خودش را پیدا می کند. «ثُمَّ الْعَنْ الثَّانِی وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ» نمی دانیم چه کسانی هستند؟ معلوم است!
اگر این طور باشد که باید زیارت عاشورا را ببوسیم بگذاریم کنار! می گویند: آقا! دیگر زیارت عاشورا هم نخوانید! نه هدف حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) از بحث وحدت این بوده، نه هدف رهبر عزیز و عظیم-الشّأن ما، بلکه دشمنی با دشمنان آل الله باید اسّ و اساس باشد.
آن بنده خدا خوب متوجّه نشد بعد هم البته پشیمان شد، گفت: حدیث کساء چنین و چنان، در همین مجلس، در همین مهدیه، چند نفر از همین حدیث کساء شفا گرفتند!
 مولوی عبدالحمید، آن مردک وهّابی گفت: نگران نباشید، اینها تا چند وقت دیگر زیارت عاشورا را هم خودشان برمی¬دارند.
ما نباید اشتباه کنیم، باید هوشیار باشیم. باید بیدار باشیم، بحث وحدت یک بحث است، و این که   باید تبرّی داشته باشیم، یک بحث!
عزیز دلم! هوشیار! ببینیم قرآن به ما چه می گوید. همیشه به ما گفته¬اند: جاهایی که می مانید حتّی در روایت به قرآن رجوع کنید.ببینید کتاب الله چه می گوید؟
والسلام علی من اتبع الهدی
 

پایان پیام/
 

کد خبر 90719

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha