به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، رهبر انقلاب پیرامون تفسیر آیات الهی و حجت شرعی منافقان برای فرار از جنگ فرمودند: بعضی از منافقان کسانی هستند که به پیغمبر(صلّیاللهعلیهوآله) میگویند: «به ما اذن بده بمانیم و به میدان نرویم و ما را فریب مده». بنابراین شأن نزول نقل شده در برخی تفاسیر شیعه و اهلِ سنّت، «لا تَفْتِنِّی» یعنی مرا به فتنهی زیبارویان رومی نینداز و نگذار بیایم و چشمم به آن جمالهای دلپسند بیفتد و فریب بخورم.
پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) در مسائل کلّی که به سرنوشت مردم و جامعه مربوط بود، مسلمانان را به مشورت میگرفت؛ به همین جهت، زمانی جدّبن قیس را احضار کرد و فرمود: «نظرت دربارهی رفتن به جنگ چیست؟» او برای اینکه عذری بیاورد و به جنگ نرود، گفت: «ای پیامبر! من در میان قوم خود معروفم که زود فریفتهی زنان زیبا میشوم و این صفت در من هست، و این جنگ هم که با روم است و زنهای رومی هم که زیبارویند، میترسم اگر بیایم، چشمم به آن زنهای رومی بیفتد و مفتون شوم؛ بیا و بگذار ما بمانیم که دین ما از دست نرود!»
این قضیّه بیانگر روحیّهای بسیار عجیب است که در غالب زمانها در بسیاری از مسلمانان وجود داشته است و آن اینکه: به نام تَرک حرامی، حرام بزرگتری را مرتکب میشدند و به نام اتیان واجب، واجب بزرگتری را ترک میکردند. اسلام همیشه در تعالیم و آموزشهای خود به ما یاد میدهد که هرگاه دو واجبی که خدا از ما خواسته و راضی به ترک آن نیست، با یکدیگر تزاحم پیدا کردند، و ما دیدیم که یکی از آن دو، اهمّیّت بیشتری دارد، لازم است آن واجب کوچک را فدای واجب بزرگتر کنیم و به واجب بزرگتر بپردازیم. چنین قانون و قاعدهای در اسلام هست.
خلاصه آنکه، بعضی منافقان خدمت پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) میآمدند و از ایشان میخواستند که به ما اجازه بده تا به جهاد نرویم که مبادا چشم ما به نامحرم بیفتد. این روحیّه گرچه ظاهر خوبی دارد و بهظاهر موافق با قرآن است، ولی در واقع مخالف با قرآن است.
پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) در مسائل کلّی که به سرنوشت مردم و جامعه مربوط بود، مسلمانان را به مشورت میگرفت؛ به همین جهت، زمانی جدّبن قیس را احضار کرد و فرمود: «نظرت دربارهی رفتن به جنگ چیست؟» او برای اینکه عذری بیاورد و به جنگ نرود، گفت: «ای پیامبر! من در میان قوم خود معروفم که زود فریفتهی زنان زیبا میشوم و این صفت در من هست، و این جنگ هم که با روم است و زنهای رومی هم که زیبارویند، میترسم اگر بیایم، چشمم به آن زنهای رومی بیفتد و مفتون شوم؛ بیا و بگذار ما بمانیم که دین ما از دست نرود!»
این قضیّه بیانگر روحیّهای بسیار عجیب است که در غالب زمانها در بسیاری از مسلمانان وجود داشته است و آن اینکه: به نام تَرک حرامی، حرام بزرگتری را مرتکب میشدند و به نام اتیان واجب، واجب بزرگتری را ترک میکردند. اسلام همیشه در تعالیم و آموزشهای خود به ما یاد میدهد که هرگاه دو واجبی که خدا از ما خواسته و راضی به ترک آن نیست، با یکدیگر تزاحم پیدا کردند، و ما دیدیم که یکی از آن دو، اهمّیّت بیشتری دارد، لازم است آن واجب کوچک را فدای واجب بزرگتر کنیم و به واجب بزرگتر بپردازیم. چنین قانون و قاعدهای در اسلام هست.
خلاصه آنکه، بعضی منافقان خدمت پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) میآمدند و از ایشان میخواستند که به ما اجازه بده تا به جهاد نرویم که مبادا چشم ما به نامحرم بیفتد. این روحیّه گرچه ظاهر خوبی دارد و بهظاهر موافق با قرآن است، ولی در واقع مخالف با قرآن است.
نظر شما