به گزارش خبرنگار شبستان، دومین کنگره ملی علوم انسانی، در حالی به کار خویش پایان داد که بیش از صد و بیست مقاله در کمیسیون های تخصصی این کنگره ارائه گردید. متن بیانیه دومین کنگره ملی علوم انسانی به این شرح است:
بی شک توسعه پایدار و پیشرفت متوازن و ارزش مدار بدون محوریت علم و دانائی و معنویت ممکن نیست و در این میان، رشته های گوناگون علوم انسانی از جایگاه ویژهای برخوردارند. این علوم انسانی است که پایه گذار مفاهیم و آموزه های راهبری و ادارة جامعه در عرصه های گوناگون تربیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره است.
از آنجا که علوم انسانی پایه شکلدهی به تمدن، مبنای پیشرفت، هویت ساز و تاثیر گذار در ارزش های معنوی جامعه و تغذیه کننده ابزارهای انتقال فرهنگ و تکمیل کننده نواقص علوم فنی است، می¬توان آن را علومی بنیادی و راهبردی نامید.
حال برای بالندگی علوم انسانی در کشور در بستر رشد فرهنگ ایرانی اسلامی چه مشکلاتی پیش روست و چه آسیب هایی متوجه واقعیت های موجود در این بخش عظیم از علوم در کشور وجود دارد و چه راهکارهایی برای بالندگی باید پیش نهاد، مسائلی است که در پاسخ به آن باید تمام ظرفیت علمی و فکری کشور را بکار آورد تا با مشارکت همه جانبه دلسوزان، به رشد و ارزش مداری آن شتاب بخشید. هدف اصلی از برگزاری کنگره علوم انسانی نیز چنین بوده است. اکنون مایه مسرت است که ظرفیت بالایی از اندیشه ورزی جامعه با ارائه تیز بینی هایشان در مقالات کنگره، به هم افزایی تلاش دست اندرکاران علمی کشور انجامیده است. لذا بیانیه پایانی این کنگره، ارائه مجموعه دیدگاههای بدیع ارائه شده در مقالات است. امید است این مجموعه بتواند در تحقق خود در برنامه های اجرایی کشور قدم بزرگی برای رشد و تعالی این بخش عظیم و مبنایی علمی از پیشرفت کشور را فراهم آورد.
1. علوم انسانی بر مبنای نوع نگاه به حقیقت انسان و موقعیت وی در واقعیت و حقیقت ، توصیف، تبیین و تحلیل و حتی نقد صورت می پذیرد. این امر، با تلاش گروهی از محققان، در گذر زمان تحقق می یابد و در این زمینه، ماهیت تاریخی، خطاپذیر و تغییرپذیر بودن دانش بشری و پیوند آن با زمان و مکان را در حوزه علوم انسانی به عنوان یک اصل باید در نظر گرفت.
2. موضوع اصلی رشته های علوم انسانی، انسان و اجتماع انسانی است و این رشته ها در تعامل با نیازهای جامعه انسانی هستند. تنوع نیازها و عوامل مختلف تأثیر گذار بر مسائل و امور جامعه انسانی باعث پیچیدگی بررسی علمی آن شده است بنابراین بر مبنای این رویکرد، برای این امور پیچیده، راه حل قطعی و واحدی وجود ندارد و راه حل آنها را نمی توان صرفا در قالب "پارادایم" یک رشته علمی خاص جستجو کرد، بلکه باید به ابعاد مسائل از زوایای "پارادایم" های رشته های مختلف توجه کرد.
3. علوم انسانی در شمار "علوم" قرار می گیرد چونکه جهانشمول است و در شمول "انسانی" قرار می گیرد ، چونکه انسان، محلی و وابسته به محیط است و انسان ناوابسته به محیط فرهنگی،اجتماعی، تاریخی مد نظر آن نیست.
4. " اشتغال به علوم انسانی" به معنای درگیر شدن یا مواجه شدن مستقیم با مسائل علوم انسانی به عنوانی هدفی مهم برای اصحاب علوم انسانی زمانی تحقق مطلوب می پذیرد که 1. به فلسفه علوم انسانی توجه بنیادی شود ، 2. به فلسفه یا ماهیت آموزش به نحوی مداوم ارجاع داده شود و 3. روشی از آموزش علوم انسانی به کار گرفته شود که شرایط امکان اشتغال به آن و یا درگیر شدن با موضوعات آن را فراهم سازد و در این میان مسئله "اشتغال در علوم انسانی" (ارتزاق از طریق علوم انسانی) را به عنوان یکی از مشکلات علوم انسانی، بدون ارجاع به مسئله "اشتغال به علوم انسانی" نمی توان حل کرد.
5. توسعه ی جوامع و علوم بدون راهبری علوم انسانی میسر و ممکن نیست. منظور از «راهبری» نقشی است که علوم انسانی برای فرایند رشد و توسعه ایفا می نماید که می توان به دو نقش ویژه آن یعنی تحول فلسفه علم و قرار دادن آن در چارچوب گفتمان های رایج و مشخص کردن چشم انداز سایر علوم وجامعه انسانی اشاره نمود.
6. علوم انسانی اگرچه دارای ارزش بنیادی و راهبردی است اما امکان رشد و توسعه آن بدون توجه به مسئله تربیت و آموزش مقدور و ممکن نیست لذا در این زمینه اقداماتی چون آموزش ضمن خدمت اساتید- اشاعه فرهنگ محقق محوری در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی-تربیت نیروی فکری و علمی مبتنی بر فرهنگ توحیدی در حوزه علوم انسانی-تربیت محققان متعدد در حوزه علوم انسانی-انجام کار گروهی و فرایندی از استلزامات آن است.
7. علوم انسانی در هر جامعه¬ای در عین اینکه از میراث¬های مشترک علوم انسانی سایر جوامع استفاده می¬کند باید به خاص و ویژه بودن مسایل و مشکلات و ویژگی¬های آن جامعه توجه داشته باشد و برای تولید علم، مسایل خاص آن جامعه را به عنوان موضوع تولید علم مد نظر خود قرار دهد.
8. بومی سازی علوم انسانی در حقیقت بیان نسبتی خاص بین علم و فرهنگ است که چگونگی این نسبت و میزان تأثیرگذاری هریک از این دو مقوله در دیگری اهمیت دارد. بومی سازی علم در برابر جریان جهانی بودن مفاهیم علوم اجتماعی قرار دارد و معتقد است که فرهنگ غرب در حوزه های مختلف از جمله در انتخاب مسأله، انتخاب روش های تحقیق، ارائه راه حل ها و سیاست ها، ارائه فرضیات و مبانی معرفت شناسی علوم انسانی موجود اثرو ظهور دارد. لذا بومی سازی علوم انسانی نگرشی است که مبتنی بر دستگاه معرفتی تولید اندیشه در زمان و مکان است. بنابراین دانش بومی، دانشی است که با فرهنگ و نیازهای جامعه سازگار باشد.
9. علوم انسانی بومی مبتنی بر مبانی است که از جمله آنها توصیف و تحلیل انسانی است که دارای دین خاص، گذشته ی تاریخی خاص، مکان و جغرافیای خاص و عناصر فرهنگی و اجتماعی خاص است لذا طراحی مبانی نظری آن بر اساس4 پارامتر: 1-پیش فرضهای معرفتی بومی در مقابل پیش فرضهای معرفتی جهان شمول2-پیش فرضهای هستی شناختی منحصر به فرد در مقابل پیش فرضهای هستی شناختی همگانی 3-انتخاب موضوع مبتنی بر پارامترهای بومی در مقابل انتخاب موضوع مبتنی بر پارامترهای جهانی4- روش تفهمی در مقابل روش تبیینی، صورت می پذیرد.
10. تریبون فرهنگ اسلامی در ارتباط با علوم انسانی به لحاظ وجههی جهانی و بینالمللی آن، تبیین علمی و کارشناسانه را میطلبد. بر این اساس، برای معرفی فرهنگ اسلامی از طریق علوم انسانی باید در کسوت علم حرکت نمود در این رابطه ضرورت وجود دانشگاه اسلامی، ضرورتی ملّی و جهانی است. لذا نهادینه نمودن فرهنگ و برخورد سیستمی با فرهنگ مقابل، نیاز به نگاه جمعی نخبگان با دید جهانی نسبت به مسأله دارد.
11. برخی از چالش های پیش رو برای راهبری مدیریت های پژوهش در علوم انسانی عبارت است از: بی توجهی به سرعت عمل در تمهید مقدمات فرادستی برای فعالیت مدیران پژوهش، تاکید بر حمایت های اولیه برای طرح ها بجای حمایت از محصولهای طرح، ارزیابی های صفرو یک از مدیریت های پژوهش بجای گماردن مشاوره های تصحیح کننده و رشد دهنده به مدیریت، ضعف سامانه های شبکه ای عرضی بین مدیران پژوهش و انواع پژوهش، فقدان سامانه هایی برای ایجاد شبکه طولی مدیریتی بین پژوهش و محصول های نهایی، همسان انگاری پژوهش های علوم انسانی و علوم فنی و پزشکی (معیارها، ارزیابی ها، کمی گرایی، توقع محصول های ملموس و کوتاه مدت، ضعف شبکه ارتباطی بین علوم انسانی و سایر علوم، ساده انگاری علوم انسانی، جزئی نگری).
12. مبانی پیشرفت و ارتقاء هر کشوری در نظام آموزشی آن نهفته است و به اعتقاد فعالان عرصه علم و فرهنگ، علوم انسانی در شکل دهی به این نظام نقش محوری دارد. بنابراین تقویت این علوم و ارتقا جایگاه آن می تواند نقش بسیار اساسی در رشد و نمو نظام آموزشی داشته باشد و رسیدن به این هدف غایی مستلزم آن است که در درجه اول مسئولان ارشد آموزش (مدرسه و دانشگاه) وجهه همت خود را در افزایش سواد عمیق از این رویکرد و شناخت بنیادهای فلسفی و روان شناختی، پایه های نظری و تجارب عملی و همچنین بسترهای فرهنگی مورد نیاز آن قرار دهند و بر مبنای این آگاهی همه جانبه، اقدام به تصمیم گیری و عمل فکورانه کنند و با دخالت دادن برنامه ریزان، مولفان، مدیران و سایر افراد دخیل در فرایند آموزش در این تصمیم گیری به ایجاد مسئولیتی مشترک جهت عملیاتی کردن این تصمیمات بپردازند.
13. توسعه و تکامل جوامع بدون شک مرتبط با نهادینه شدن نظام آموزش و میزان درک و پذیرش متقابل نظام سیاسی و اجتماعی از آن با بازنگری رسالت، اهداف و راهکارها درنظام آموزشی از سویی و از سوی دیگر نهادینه کردن ارزش آموزش و جایگاه نظام آموزش است.
14. روش سنتی حافظه پروری وفقدان روحیه پرسشگری و پژوهش در دانشجویان که به راهبرد های یاددهی و یادگیری مربوط می شود اهمیت و ضرورت یادگیری مناسب، یادگیری مسئله محور و پژوهش گرا برای پرورش روحیه تحقیق و تتبع در دانشجویان، مستلزم توجه به حل مساله، تفکر، کارهای گروهی، ارتباطات، فراگیری اطلاعات و سهیم شدن با دیگران در اطلاعات را ایجاب می کند.
15. با توجه به اهمیت و ضرورت بازنگری و باز اندیشی در برنامههای درسی، این باز اندیشی باید در عناصر چهارگانه (اهداف و سرفصل، محتواها، روشهای تدریس و ارزشیابی) صورت بگیرد. در بعد اهداف توجه به هدفهای عقلانی و شناختی و غیر قالبی، در بعد محتوا عدم به کار گیری محتواهای سنگین و از پیش تعیین شده، در بعد تدریس، به کار گیری روشهای فعال و در نهایت در بعد ارزشیابی، روشهای باز پاسخ و خود ارزشیابی، قابل تأمل است.
16. با توجه به ضرورت فعالیت مثبت و فعالانه ذهنی افراد در علوم انسانی، کشاندن افراد تیز هوش به این عرصه از مقطع دبیرستان، ایجاد فضای بحث و گفتگو، انتقاد، روحیه پرسش گری و تحقیق می تواند از جمله کارها باشد.
17. استفاده از روش های مکمل در آموزش و پژوهش در کنار روش های سنتی مثل بهره گیری از تصویر و صدا در آموزش و استفاده از روش های کیفی و کمی در کنار هم در پژوهش برای رسیدن به واقعیت و حقیقت موضوع مهم است.
18. با توجه به اهمیت الگوی پیشرفت ایرانی – اسلامی و نقش مهم و مؤثر علوم انسانی در پایه ریزی و طراحی آن تبیین این الگو باید بر اساس دانش اجتماعی بومی و ترسیم مسیر آن با ملاحظه ساخت و شرایط سیاسی و اجتماعی ایران، نوع دین و کیفیت ظهور و حاکمیت آن، سابقه فکری و تاریخی ایران ، تأثیرات "مدرنیته" بر اندیشه و عمل نخبگان ایرانی و مسلمان و خصوصیات انسان ایرانی و فرهنگ شیعی صورت پذیرد.
19. با توجه به چند عاملی بودن پدیده های علوم انسانی و اجتماعی و تنوع نیازهای انسان به عنوان مرکز و کانون تحلیل ها و توصیف های علوم انسانی، انجام مطالعات میان رشته ای در رشته های متفاوت در حوزه آموزش و پژوهش برای افزایش ظرفیت های علمی این رشته ها امری ضروری است و در این زمینه انجام برنامه های مشترک مثل جلسات گفتگو و نقد از جمله این برنامه¬هاست.
20. یکی از کارها و قدامات مهم برای ارتقاء دید و بینش اصحاب علوم انسانی انجام مطالعات و برنامه های جهانی است که برای این منظور می توان به اقداماتی چون زمینه سازی در ایجاد تعاملات علمی بین پژوهشگران در سطح داخلی و خارجی از طریق برگزاری نشست ها و ارائه فرصت های مطالعاتی، عضویت در انجمن های علمی، ارائه تسهیلات لازم برای انجام همکاری های علمی و تحقیقاتی مشترک بین مراکز تحقیقاتی کشور با مؤسسات تحقیقاتی بین¬المللی و غیره اشاره کرد.
21. حمایت مالی در قالب افزایش اعتبارات و صندوق حمایت از تحقیقات وپژوهشگران و طراحی برنامه نظام مند در حوزه پژوهش های علوم انسانی و پیگیری شیوه های اجرایی و عملیاتی شدن بودجه های پژوهشی در دستگاه ها امری ضروری است.
22. ایجاد روحیه و فرهنگ محقق پروری در جامعه و دانشگاه در حوزه علوم انسانی مستلزم تعامل بیشتر اصحاب علوم انسانی در کاربردی و اجرایی کردن یافته ها و تحقیقات این حوزه از یک طرف و ایجاد احساس نیاز دستگاه ها به تحیقیقات علوم انسانی از طرف دیگر است.به عبارت دیگر رویکرد ملی نسبت به علوم انسانی باید عوض شود.
23. تولید علم و توسعه فعالیتهای پژوهشی و طرح و تکوین نظریه های علمی بوم در حوزه علوم انسانی مستلزم وجود بستر های مناسب مثل رفع موانع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی برای نظریه پردازی است
24. با توجه به تجربهگرایی و عینیگرا بودن اغلب رویکرد کتابهای درسی علوم انسانی، لازم است به روشهای دروننگر هم توجه شود.
25. با توجه به اهمیت و جایگاه عمومی اخلاق در جامعه و از جمله در علوم انسانی لازم است مبنایی اخلاقی برای علوم انسانی با هدف دستیابی به ظرفیت والاتری از این شاخه معرفت بشری پایه ریزی شود.
26. تحقق "علم نافع" ،"علوم انسانی بومی" و "الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت" از لحاظ محتوایی مستلزم بهره مندی از ارزشهای قرآنی مثل دانش مداری، معنویت، شخصیت آزاد و مستقل، کرامت و شرافت ذاتی، وجدان اخلاقی، نیاز به راز و نیاز، رفاه، و اطاعت و بندگی مربوط به انسان و استفاده از فرهنگ ایثار و شهادت و تعاون که در عمل اثبات شده و توجه به موضوعات جهانی مثل1ـ آموزش توسعه 2ـ آموزش محیطی 3ـ آموزش چند فرهنگی 4ـ آموزش شهروندی 5ـ آموزش سلامت در متون علوم انسانی و تربیت اساتید و محققانی متناسب از جمله تربیت نیروی فکری و علمی مبتنی بر فرهنگ توحیدی است.
چالش ها و آسیب های علوم انسانی
اعضای شرکت کننده در این کنگره به مشکلات و آسیبهای چندی در علوم انسانی فعلی اشاره کده اند که به شرح ذیل است:
1. فقدان پارادایم مشترک در علوم انسانی در ایران
2. تفاوت معرفت شناسی بومی اسلامی ایرانی با غرب
3. فقدان آموزش اساتید در ضمن خدمت
4. فقدان نگاه علی و جامع در بررسی وقایع و اتفاقات تاریخی و تاریخ نگاری
5. 5. تحلیل وقایع تاریخی معاصر ایران بر اساس پیش فرض¬های ذهنی مولفان که منجر به داوری-های یک سویه وغیر منصفانه می¬شود
6. نگاه تک بعدی ومنفی حاکم بر تاریخنگاری کتب درسی تاریخ معاصر
7. نگارش تاریخ به شیوه ی مقاله های ژورنالیستی وتبلیغاتی
8. غلبه نگاه ایدئولوژیکی وسیاسی برمحتوای کتاب های درسی تاریخ
9. استواری غالب نظریه های حوزه علوم انسانی و بویژه دانش اجتماعی، بر تجربه تاریخی خاص آن در غرب و تعمیم و تسری آن به جوامع دیگر
10. مشکل در زبان علمی علوم انسانی که زبان انتقال و فهم و دادوستد علمی و فرهنگی اندیشه ها و دیدگاه ها در میان دانشجویان، طلبه ها، استادان و پژوهشگران است.
11. محدود شدن مفهوم توسعه در نگاه تصمیم گیران کشور، صرفاَ به بعد اقتصادی، به ویژه جنبه های تکنیکی آن
12. تجربهگرایی بروننگر (عینیگرا)بودن اغلب رویکرد کتابهای درسی علوم انسانی دورهٔ دبیرستان؛ رویکردی که حتی در خود علوم انسانی غربی نیز مورد نقد جدی قرار گرفته است.
13. غیر کاربردی بودن علوم انسانی بخاطر1-سوء مدیریت علمی وبرنامه ریزی ها2- پایین بودن توانایی های حرفه ای3- محدود بودن بودن شبکه های اطلاع رسانی4- نهادینه نشدن فرهنگ پژوهشگری5- مقررات مالی دست و پا گیر و کمبود منابع6- وجود شکاف گسترده و تناقض محتوایی میان نظر و عمل
14. حالت نقلی صرف بودن(ترجمه) علوم انسانی
15. در حوزه آموزش، سرفصل ها قدیمی، فارغ التحصیلان برای رفع نیازهای بازار کار ناکارامد ، سرفصل های تعیین شده با نیازهای بومی و دینی نا همخوان
16. بنای علوم انسانی متفاوت از مبانی عقیدتی اسلام چرا که بخش عمده¬ای از محتوا و غایات کتابهای علوم انسانی متأثر از فرهنگ اباحه گری، سکولار، انسان محوری، اصالت انسان، اصالت دنیا و مانند آن در فرهنگ غرب است
17. روش غالب در دانشگاههای ایران بر خواندن های بی هدف و تکرار این خوانده شده ها است ، و تا زمانیکه چنین است ، نمی توان از " اشتغال به علوم انسانی" سخن گفت .
18. تناقض علم جهانی و علم بومی
19. مشخص نبودن اهداف نظام آموزشی از تربیت اندیشمند در حوزه علوم انسانی در تدوین محتوای درسی علوم انسانی در ایران
20. عدم اتخاذ رویکرد انتقادی نسبت به مسئله تحقیق و متون در علوم انسانی
21. تعمیمِ بخشی از واقعیت به کل فضا
22. نبودِ سازمانی(سامانه¬ای) ملی جهت نظام دادن به اولویت¬های پژوهشی
23. احاطه نگاه و روش کمیت¬گرا بر تحقیقات علوم انسانی
24. شکل گیری فضای منفی نسبت به علوم انسانی در جامعه ایران
25. فراموش شدن نسبت آموزش در علوم انسانی با زندگی روزمره و عملی
26. فقدان یک چشم انداز روشن از علوم انسانی بومی
27. وجود سردرگمی و روزمرگی بر سیاستگذاری معطوف به نوع تعامل، فرم و محتوی ارتباطات، ارتباط دانشگاهها با سایر نهاد ها، حلقه های ارتباط قبلی و بعدی، دولتی¬ها و غیر دولتی ها، عوامل بهره دهنده و بهره گیرنده در دانشگاه و لذا روشن نشدن معنایی ملموس رسالت، اهداف و کارکرد دانشگاه در بین طبقات مختلف اجتماعی کشور
28. عدم درخشش دانشگاهها و علم ما در عرصه های تولید علم و معنویّت جهانی
29. مواجهه جوامع بشری با مسائل ناهمگون و فزاینده زندگی پیچیده امروزی که راهحل از پیشتعیین شدهای ندارد و سبقتجویی کشورهای دیگر در نوآوری و ابداع در این حوزه
30. روش سنتی حافظه پروری وفقدان روحیه پرسشگری و پژوهش در دانشجویان
31. افت عملکرد سازمان ها و عدم کارائی در تمام یک سازمان بخاطر مدیریت و راهبری و ناتوانی در ایفای نقش خود در حوزه علوم انسانی
32. رغبت کم دانشجویان به شرکت در کلاسهای علوم انسانی و بهویژه تدریس دروس عمومی
33. در مورد زبان فارسی منسجم نبودن مسألهٔ خط و املا - نبود برابرنهادهای مناسب اصطلاحات زبان علم و فناوری و روند کند واژهسازی علمی- ورود دستور زبان خارجی از طریق ترجمه به زبان فارسی ؛- عدم کفایت برنامهریزیهای موجود برای ارتقاء شأن مناسب بین المللی برای زبان فارسی در میان زبانهای زندهٔ دنیا؛- کیفیت پایین آموزش زبان فارسی در مدارس و کم اهمیت انگاشتن این درس
34. غفلت از فرهنگ ایثار و شهادت در محتوای دروس دانشگاهی علوم انسانی به عنوان یک سرمایه اسلامی و ملی
راهکارهایی برای رشد و بالندگی علوم انسانی
شرکت کنندگان همچنین راهکارهایی برای رشد علوم انسانی به شرح ذیل ارائه داده اند:
1. کشاندن افراد تیز هوش به عرصه علوم انسانی از مقطع دبیرستان
2. آموزش درس تاریخ تحولات در رویکرد سیاسی و نه صرفا گاهشمارگونه
3. بهره گیری از روشهای جدید مثل فیلم مستند در آموزش تاریخ
4. آموزش اساتید ضمن خدمت
5. در امور آموزشی و پژوهشی علوم انسانی ، مطالعه تطبیقی با استفاده از روش تلفیقی ضروری است
6. مشارکت اعضای هیأت علمی در امور آموزشی در برنامه ریزی درسی دانشگاهی
7. در حوزه آموزش تأسیس رشتهٔ جغرافیای تاریخی به عنوان پیوندگاه تاریخ و جغرافیا
8. انجام مطالعات میان رشته ای در تاریخ در حوزه آموزش و پژوهش برای افزایش ظرفیت های علمی رشته ی تاریخ ورفع برخی عوامل آسیب زای آن با عطف توجه به آثاری مثل ابن خلدون، مسعودی، بیهقی ومورخانی دیگر
9. تبیین الگوی پیشرفت جامعه بر اساس دانش اجتماعی بومی و ترسیم مسیر آن با ملاحظه ساخت و شرایط اجتماعی ایران، نوع دین و سابقه تاریخی آن، حاکمیت دینی، تاثیرات مدرنیته بر اندیشه و عمل نخبگان و خصوصیات انسان
10. طراحی نوعی از نظام دانشگاهی¬ که بر انسان و عرفان و جهان¬بینی توحیدی تأکید میکند.
11. استفاده از مدل هایی که بیانگر مسیر و نشانه های مأخوذ از شرایط خاص است به جای تئوری های کلان و پیشگویی های قاطع بخاطر محتمل بودن تغییر در ارزش ها و هنجارهای اجتماعی
12. لزوم پیگیری و رواج دانشی که اعتقاد دارد واقعیت و رفتار را ساخته و شکل می بخشد در کنار دانشی که تنها به بازنمایی، توصیف و تبیین واقعیت می پردازد.
13. زمینه سازی در ایجاد تعاملات علمی بین پژوهشگران در سطح داخلی و خارجی از طریق برگزاری نشست ها و ارائه فرصت های مطالعاتی و عضویت در انجمن های علمی.
14. ایجاد تسهیلات لازم برای انجام همکاریهای علمی و تحقیقاتی مشترک بین مراکز تحقیقاتی کشور با موسسات تحقیقاتی بین¬المللی.
15. ایجاد صندوق حمایت از تحقیقات به منظور کمک و ارائه ی تسهیلات مالی به محققان و مدیران طرح های پژوهشی.
16. افزایش کمی محققان تمام وقت با تاکید بر بهبود کیفیت و توسعه منابع انسانی پژوهشی.
17. افزایش سهم اعتبارات تحقیقاتی از تولید ناخالص داخلی، این افزایش باید قابل دستیابی و پلکانی و باشد تا با گذشت زمان اهداف مورد نظر در برنامه های توسعه اجرایی گردد.
18. اصلاح رویکرد ملی نسبت به علوم انسانی به عنوان یک استراتژی بلند مدت
19. رفع موانع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در حوزه نظریه ¬پردازی در علوم انسانی زمینه¬ساز توسعه فعالیتهای پژوهشی و طرح و تکوین تئوریهای علمی بومی در حوزه علوم انسانی خواهد بود.
20. توجه جدی به روشهای دروننگر در مطالعات علوم انسانی و کتاب های درسی
21. استفاده از دستاوردهای علوم انسانی در جوامع دیگر با عطف توجه به لزوم خارج کردن علوم انسانی از حالت نقلی صرف(ترجمه) و ضرورت کاربردی کردن آن(آموزش و پژوهش)
22. سیاستگذاری اصولی برای طراحی الگوی پیشرفت دارای مراحلی 1- شناخت مشکل از جامعه 2- مرحله¬ی ارئه¬ی راه¬¬حل¬ها 3- مرحله¬ی تصمیم گیری 4- مرحله¬ی اجرا و 5- مرحله¬ی ارزیابی(الگو سیاستگذاری)
23. غیر خطی بودن برنامه درسی و انعطاف برنامه و در نتیجه انتخاب دروس در چارچوب ماژول¬ها توسط دانشجو(برنامه ریزی درسی)
24. توجه بر بین رشته ای شدن با انتخاب واحدهای اختیاری و نیز تمایز مدرک تک رشته ای با دو رشته ای(برنامه ریزی درسی و آموزش)
25. قرار گرفتن ماژول ها بجای هر درس در برنامه درسی (برنامه ریزی درسی و آموزش)
26. راه اندازی ستادی برای بازنگری در محتوای دروس به صورت مستمر با اعضای حقیقی از استادان، نمایندگان صاحبان حرف، دانشجویان و متخصصین برنامه درسی
27. لزوم پایه ریزی مبنایی اخلاقی برای علوم انسانی با هدف دستیابی به ظرفیت والاتری از این شاخه معرفت بشری
28. لزوم نیاز شناسی، آینده نگری و برنامه ریزی در علوم انسانی با هدف کارآمد سازی و مفیدکردن
29. لزوم حاکمیت ارزشهای قرآنی دانش مداری، معنویت، شخصیت آزاد و مستقل، کرامت و شرافت ذاتی، وجدان اخلاقی، نیاز به راز و نیاز، رفاه، و اطاعت و بندگی بر انسان شناسی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
30. تربیت نیروی فکری و علمی مبتنی بر فرهنگ توحیدی در حوزه علوم انسانی
31. تنقیح و تطهیر مبانی علوم انسانی موجود مبتنی بر فرهنگ اصیل اسلامی برای پی ریزی و پیگیری چشم انداز و سیاستگذاری اسلامی
32. توجه به فرایند برنامه ریزی درسی و قرار دادن روشهای چون یادگیری بر اساس حل مساله، مباحثه، پرسش و پاسخ...دربرنامه¬ریزی¬های آموزشی و درسی
33. لزوم تمرکز بر تفکر انتقادی و خلاّق و تدریس تفکر برای یادگیری بعنوان برونداد اصلی تعلیم و تربیت نوین (آموزش و برنامه¬ریزی درسی)
34. پرداخت بیشتر به مؤلّفه هایی مثل آموزش صلح، آموزش محیطی و آموزش چند فرهنگی در هر شش کتاب پایه چهارم ابتدایی
35. بازنگری و روزآمد کردن محتوای کتب درسی بر اساس موضوعات جهانی مثل : 1ـ آموزش توسعه 2ـ آموزش محیطی 3ـ آموزش چند فرهنگی 4ـ آموزش شهروندی 5ـ آموزش سلامت
36. باز اندیشی در برنامههای درسی و عناصر چهارگانه (اهداف و سرفصل، محتواها، روشهای تدریس و ارزشیابی) در علوم انسانی: در بعد اهداف توجه به هدفهای عقلانی و شناختی و غیر قالبی، در بعد محتوا عدم به کار گیری محتواهای سنگین و از پیش تعیین شده، در بعد تدریس، به کار گیری روشهای فعال و در نهایت در بعد ارزشیابی، روشهای باز پاسخ و خود ارزشیابی، قابل تأمل میباشد.
37. لزوم وجود دید نقادانه(تفکر انتقادی) در بین دانش آموختگان رشتههای علوم انسانی ، برای رسیدن به هر گونه تحول و بازنگری در این حوزه
38. شرط امکان اشتغال به علوم انسانی ، نهادینه شدن مفاهیمی از " فلسفه " ، " آموزش " و " روش آموزش " ( به عنوان شرایط ذهنی ) از یک سو و فراهم آمدن امکاناات اشتغال در علوم انسانی ( به عنوان شرط عینی ) از سوی دیگر است
39. اشتغال به علوم انسانی جزء از طریق بکارگیری هدفمند چهار روش همزمان و در هم تنیده خواندن ، گفتگو کردن ، اندیشیدن و نوشتن حاصل نمی شود
40. لزوم مشخص ساختن اهداف و اولویتهای یادگیرندگان از دوره ابتدیی تا دانشگاه و مشخص نمودن موضع و هدف آموزشی به لحاظ نظری در تدوین محتوای دروس علوم انسانی
41. بومی سازی علوم انسانی و مدیریت دانش آن از طریق تخصص گرایی
42. توجه به سرفصل های دروس علوم انسانی در کشورهای موفق دنیا و انطباق آن با فرهنگ بومی
43. تعریف مناسب از انسان، جهان و زندگی برگرفته از دیدگاه اسلامی در جامعه و محتوای دروس که باعث توسعه علوم انسانی در ایران و از بین رفتن شکاف معرفت¬شناختی و تناقض میان نظر و عمل می شود
44. شکل¬گیری هسته¬های علمی و کار گروهی
45. فراهم نمودن فضای تفکر انتقادی
46. پیوند علوم انسانی با مقتضیات فرهنگی و هویت جامعه از منظر روش¬شناسی و کاربردشناسی در بازنگری ها و باز اندیشی ها و باز آفرینی های مربوط به علوم انسانی
47. استفاده از رهیافت میان¬رشته¬ای در بومیسازی علوم انسانی با هدف طراحی چشماندازهای تازه در معرفت¬شناسی و روش¬شناسی
48. لزوم تبیین اصول علمی روانشناسی اسلامی و جامعه شناسی اسلامی از منظر قرآن توسط پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت بخاطر تئوریزدگی این رشته ها
49. طراحی مبانی نظری علم بومی بر اساس4 پارامتر: 1-پیش فرضهای معرفتی بومی در مقابل پیش فرضهای معرفتی جهان شمول2-پیش فرضهای هستی شناختی منحصر به فرد در مقابل پیش فرضهای هستی شناختی همگانی 3-انتخاب موضوع مبتنی بر پارامترهای بومی در مقابل انتخاب موضوع مبتنی بر پارامترهای جهانی4- روش تفهمی در مقابل روش تبیینی
50. ضرورت استفاده روش تفهمی در مطالعه علوم انسانی اسلامی با هدف افزایش کارایی این علوم؛ چرا که عالِم علوم انسانی برای شناخت واقعیت نمیتواند به عنوان یک مشاهده کننده محض در خارج از ظرف دریافت و بیرون از ذهنیت کنشگران به مطالعه بپردازد.
51. علوم انسانی بومی مبتنی بر مبانی است که از جمله در آن درگیر انسانی است که دارای دین خاص، گذشته ی تاریخی خاص، مکان جغرافیایی خاص و عناصر فرهنگی و اجتماعی خاص است.
52. لزوم تقویت علم مدیریّت اسلامی و معنویت اسلامی
53. لزوم حرکت علمی با شاخص هایی چون1. تبیین عقلانی با نگاه جهانی2. نقد فرهنگ وارداتی
54. لزوم آموزش تفکرانتقادی، مهارتهای جستجوگری، تفکر خلاق
55. لزوم یادگیری پژوهش محور که مستلزم ایجاد نظام آموزشی مهارت ها، اصول و نگرش پژوهندگی برای آموختن، اندیشیدن و چگونه یادگرفتن است. یادگیری پژوهش محور از کندکاو، کاوش، جستجو، پرسش، پژوهش، پی گیری و مطالعه حمایت می کند.
56. تحول در علوم انسانی با استفاده از الگوی اجتماع پژوهشی به صورت ایجاد زمینهای اجتماعی و آموزشی که به پژوهشگر، استدلال، ارتباط برقرار کردن، تفکر عمیق، به چالش کشیدن و به چالش کشیده شدن و ارتقاء تکنیکهای حل مسأله یاد می دهد.
57. لزوم توجه به فرهنگ ایثار و شهادت در محتوای رشته ها و دروس علوم انسانی به عنوان یک سرمایه اسلامی و ملی
58. لزوم تحقق علم نافع؛ علمی که در مسیر عبودیت الهی و احیای دین و در جهت صلاح و مصالح دینی ودنیایی است.
59. لزوم برنامه های درسی میان رشتهای، برای حصول به اهداف تولید و بومی کردن علم
60. لزوم انجام تلاش گروهی برای تولید دانش انسانی
61. لزوم استفاده از روش های ترکیبی و مکمل برای تحقق اهداف و نتایج مورد انتظار در علوم انسانی
پایان پیام/
نظر شما