به گزارش خبرگزاری شبستان از قم، تصمیم سازی و تصمیم گیری در حوزه مدیریت شهری آن هم در روزگار ما اقتضائات و الزامات خاصی دارد، به ویژه آن که خدمت رسانی مطلوب به مردم به عنوان شهروندان جامعه مدنظر است.
از سویی وقتی از شهر و مسایل و مشکلات آن سخن به میان می آید، در مقام ارایه راهکارها، بحث و نظرهای مختلفی شکل می گیرد و گاه ایده ها و گفته ها حتی با یکدیگر در تضاد هستند.
در رابطه با مسأله شهر و چگونگی خدمت به شهروندان به ویژه با عنایت به لزوم بهره گیری از نظرات اساتید و کارشناسان و نخبگان و نیز تشکل های مردم نهادی که به شکل تخصصی در این عرصه کار می کنند با دکتر «علیرضا خاکی»، مدیر عامل سازمان زیباسازی، بهسازی و نوسازی اطراف حرم مطهر حضرت معصومه(س) که خود از کارشناسان مطرح حوزه شهری و استاد دانشگاه است، گفتگویی انجام داده ایم که بخش نخست این مصاحبه در پی می اید:
برای شروع بفرمایید چقدر معتقدید که ما در زمینه مسایل شهری باید از ظرفیت نخبگانی و همچنین تشکل ها و انجمن های مردم نهاد استفاده کنیم؟
ضمن تشکر از وقتی که در اختیار بنده قرار دادید، باید عرض کنم که سوال شما مثل این است که بگوییم آیا ما برای زنده ماندن به هوا نیاز داریم که جواب طبعاً و قطعاً مثبت است اما این که چگونه و چطور می توانیم بهتر و بیشتر زنده بمانیم بحث ماست که ناظر به مقوله سبک زندگی است.
قبل از هر چیز باید بدانیم که اساساً شهر بدون شهروند معنایی ندارد و لذا اگر بخواهیم برای شهر برنامه ریزی کنیم چاره ای نداریم جز این که شهروندان، خواسته و مطالبات و مسایل آن ها را حتماً در نظر بگیریم.
البته به جهت بدیهی بودن، این مساله هیچ وقت چالش و یا پارادایم ما نبوده که فی المثل بخواهیم بگوییم در برنامه ریزی شهری آیا بدون نقش آفرینی شهروندان هم می توان کاری کرد یا خیر، ضمن آن که در دنیا نیز سال هاست که از این موضوع عبور کرده اند و همه متفق القولند که برنامه ریزی بدون در نظر گرفتن نیازهای و اقتضائات مردم معنایی ندارد.
آنچه مسلم است این که باید خرده فرهنگ ها و بحث های شهروندی در برنامه ریزی شهری لحاظ شود و کسی نیست که نسبت به این مساله شک و شبهه ای داشته باشد به این خاطر که اهمیت این موضوعات آن قدر بدیهی است که ضرورت آن مثل ضرورت تنفس هوا برای زنده ماندن بر هر کسی روشن است.
بر اساس توضیح شما در واقع سؤال ما باید این گونه باشد که چگونه می توانیم از این ظرفیت ها به نحو مطلوب استفاده کنیم و به این وسیله به اهداف مدنظر دست یابیم؟
در واقع پرسش اصلی باید بر این محور باشد که چطور به این مهم می توانیم دست پیدا کنیم و چگونه می توانیم ظرفیت هایی که وجود دارد را شناسایی کرده و مورد استفاده قرار دهیم؟!
به عقیده بنده، متاسفانه ما در رابطه با دیالوگ برقرار کردن در زمینه مسایل و موضوعات اجتماعی مشکل داریم و این ضعف در فضای گفتگو و تعامل حتی گاهی در مسایل مذهبی که باید انسان در آن ها به شناخت و باور عمیق شخصی هم برسد، وجود دارد.
همچنین ما در فضای خانواده و دوستان نیز به آن شکل فضای گفتگو و دیالوگ نداریم و حال آن که خانواده اولین و مهم ترین هسته جامعه شهری است که باید در آن گفتگو و دیالوگ میان اعضای خانواده وجود داشته باشد.
اگر بخواهیم از ظرفیت هایی که وجود دارد به درستی استفاده کنیم قبل از هر چیز لازم است که به ایجاد و بسط این فضای گفتگو و تعامل در شهر کمک کنیم و اینجاست که اهمیت کارکرد نخبگان و نهادها و تشکل های مردم نهاد خودش را نشان می دهد.
نقش مسئولان و مدیران در ایجاد چنین فضایی چیست؟!
به هر حال آن ها نیز باید به تحقق این مساله کمک کنند اما نقش نخبگان و تشکل های مردم نهاد به نظرم مهم تر است.
ببینید، ما باید بتوانیم در زمینه مناسب سازی شهر کار کنیم تا محیط زندگی مان یک محیط مطلوب تری باشد اما متاسفانه بلد نیستیم که چطور با هم حرف بزنیم و به این وسیله از نگاه ها و دیدگاه های یکدیگر به درستی مطلع شویم؛ مثل مریضی که به سراغ پزشک می رود اما نمی تواند درد خود را به او بگوید چرا که زبان هم را نمی فهمند و وقتی این درک و مفاهمه برقرار نباشد، طبعاً درد، درمان نمی شود.
از این حیث معتقدم که ما باید به سمت مباحث عمیق در راستای بسط گفتگو در فضای شهر برویم. گاه در بدیهی ترین مسایل، ما فضای گفتگو نداریم البته بین متخصصین تا حدودی این مساله وجود دارد، به عنوان مثال شهرسازها و معماران شهری اجمالاً می دانند که با چه الگوهایی بافت فرسوده را احیا کنند، در این خصوص نیز گاهی ساعت ها با هم بحث و مجادله می کنند و یا مقاله می نویسند اما همین ها نیز با مردم نمی توانند فضای دیالوگ برقرار کنند.
در لابلای صحبت تان به مردم اشاره کردید، اما وقتی از جانب یک کارشناس یا مسئول یا طیف سیاسی و اجتماعی از همین مردم سخن به میان می آید ، دقیقاً معلوم نیست چه کسانی مدنظر اوست، چرا که مصداق همان مصرع معروف می شود که "هر کسی از ظن خود شد یار من".
بله درست می فرمایید. در مباحث شهری و مدیریتی نیز گاهی مشاهده می کنیم که برخی می گویند مردم فلان موضوع را مطرح می کنند اما معلوم نیست به راستی این مردم که همه از آن صحبت می کنند دقیقاً چه کسانی هستند. مثلاً در بازسازی معابر که ما به عنوان سازمان زیباسازی، بهسازی و نوسازی اطراف حرم مطهر حضرت معصومه(س) وارد شدیم، هجمه هایی صورت می گرفت و مثلاً گفته می شد که مردم فلان خواسته را دارند اما وقتی وارد قضیه می شدیم، می فهمیدیم که این مردمی که از آن ها حرف زده می شود دغدغه شان واقعاً این نیست و تنها خواسته برخی افراد با اغراض خاص است.
کسی که می خواهد برای تراکم شهر صحبت کند یا درباره مقوله ای چون بافت تاریخی که پیچیدگی های خاصی دارد، ایده بدهد باید واقعاً خواسته و مطالبه مردم را بداند و در این جا نیز تشکل های مردم نهاد و نیز رسانه ها می توانند حلقه واسط میان مردم و مسئولان باشند.
در رابطه با مردم نیز این نکته به ذهنم می رسد که مردم اهل حسابگری معیشتی هستند یعنی مثلاً در فلان طرح و برنامه می بینند که چه می دهند و چه گیرشان می آید و رسیدن به این تعادل، مهم ترین فاکتور است که باید به آن توجه داشت.
در بحث شناخت خواسته ها و نیازهای مردم نیز به نظر می رسد که راحت ترین روش مصاحبه است و حال آن که ما به لحاظ جامعه شناختی ، ویژگی هایی داریم که نشان می دهد در مصاحبه الزاماً خود واقعی مان نیستیم و از این جا مشکل حاد می شود، چرا که به شناخت درست نائل نمی شویم.
از سویی به نظر می رسد که مردم ما چندان نسبت به حقوق مدنی و دیگر حقوق خود آگاه نیستند و تجربه و اشرافیتی به برخی مسایل مهم ندارند ، ضمن آن که به خاطر دوره های تاریخی که ریشه های جامعه شناختی هم دارد، دچار نوعی خودسانسوری هستند.
به نظر شما، در حوزه مسایل شهری و پیگیری مطالبات مردمی چگونه می توان بر این نقطه ضعف غلبه کرد؟
قبل از پاسخ به این سوال شما لازم می دانم که طرح سوالی کنم و آن هم این که واقعاً ما چند کتاب جامعه شناسی در حوزه شهری داریم که خروجی های کاربردی داشته باشد؟
این که می گوییم مثلاً مردم ما محافظه کار هستند سوالی که مطرح می شود این است که مصداقش چیست و ریشه هایش کجاست و این که آسیب های آن را چطور می شود در حوزه زندگی شهری مرتفع کرد؟!
در واقع ما باید اول به این سوال ها پاسخ دهیم تا بعد ببینیم نقطه ضعف هایمان را چگونه برطرف کرده و آن را به نقطه قوت تبدیل نماییم.
به جای خوبی در بحث رسیدیم. پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که مدیران و مسئولان چگونه باید رفتار کنند که بیشترین نفع اجتماعی نصیب مردم شود و به ویژه در مباحث شهری، شاهد گره گشایی در زمینه مشکلات باشیم؟
واقعیتش را بخواهید من پیشتر سعی می کردم مشکلات را بیشتر گردن مسئولان بیندازم اما الان که بیشتر فکر می کنم می بینم که موضوع اصلی به ماقبل بحث مسئولان برمی گردد.
نکته مهمی که در این میان وجود دارد آن است که نسل به نسل ، جامعه ما به سمت پرسش گری سوق پیدا می کند، کما این که بچه های دهه هفتاد به بعد نسبت به بچه های دهه پنجاه و شصت، پرسشگرتر هستند و عادت دارند که دلیل مسایل را برایشان توضیح دهیم و لذا در این فضا کسی که حاکم شود و لقب مسئول به خود می گیرد، باید به مطالبه گری ها پاسخ دهد.
در هر صورت آن چه مشهود است این که نسل جدید پرسش گر هستند و در حوزه ی مسایل اجتماع، این پرسش گری اتفاقاً نقطه خوبی است. این را بگذارید در کنار آن مساله که پیشتر عرض کردم و آن هم این که متأسفانه ما آداب گفتگوی جمعی را بلد نیستیم و از سویی نیز نهادهای جمعی نداریم که این زمینه را به خوبی فراهم کند.
یکی از عالی ترین ارتباط های جمعی در هیئت ها رخ می دهد که گاهی برداشت غلطی از رفتار هیئتی صورت می گیرد و حال آن که هیئتی ها اتفاقاً منظم هستند و شاهد مثالش این که در جشن های نیمه شعبان به عینه می بینیم که خیابان ها تمیزتر از روزهای عادی است و این مساله نشان می دهد که ما اگر کارکردهای خوب هیئت را به زندگی جمعی تسری بدهیم، برکات فراوانی به این طریق نصیب جامعه می شود و لذا یکی از وظایف مسئولان باید این باشد که از چنین ظرفیت هایی به درستی استفاده کنند.
در واقع رسالت مدیر و مسئول باید این باشد که زمینه ها و بسترها را چنان فراهم کنند که دیگر اجزای جامعه به خوبی بتوانند کارکردهای خود را داشته باشند.
از سویی یکی از ایرادهای ما در پروژه های جمعی این است که کمتر از تجربه های گذشته بهره مند می شود و به نظر می رسد که متاسفانه چندان به تجربه های گذشته اعتقادی نداریم و از نگاه ما کارهایی که قبلی ها کرده اند همه اشتباه بوده و ما درست رفتار می کنیم . مع الاسف در عرصه های مختلف از جمله مدیریت شهری این وضع به طور نسبی حاکم است.
ادامه دارد...
نظر شما