خبرگزاری شبستان_ گیلان؛ او منادی و اسوه رحمت بود و پیروانش را به مودت و دوستی رهنمون می شد. در زمان جاهلیت اعراب پرودگار جهانیان سکانداری دین و آئینی را به وی سپرد که خداوند به واسطه آن حجتش را بر زمینیان به پایان رساند.
دین مبین اسلام پیامبری داشت که او را در جوانی امین نام نهادند و به درستکاری و نرم خویی شهره بود. پیامبری که ادیان دیگر آمدنش را بشارت می دادند. او ختمی مرتبت شد و آخرین پیامبر نام گرفت.
بدخواهانش معجزه اش را شعر پنداشتند و او را شاعر نامیدند اما خود از سرودن یک آیه همچون این معجزه الهی عاجز ماندند، او را ابتر خواندند و ریشخند کردند غافل از آنکه دین او تا ابد زنده است.
او هنگامی چراغ هدایت به دست گرفت که زمین را شرک، بت پرستی و جاهلیت فرا گرفته بود و اهالی مکه، این سرزمین خلیل الله در شهوت و فساد غرق شده بودند.
جعفر فرستاده رسول اکرم به سوی نجاشی پادشاه یمن تصویر درستی از مردمان زمان خود ارائه می کند و می گوید:« ما گروهی نادان بودیم، بت می پرستیدیم، از مردار دوری نمی کردیم، همواره به دنبال کارهای زشت بودیم، همسایه ها پیش ما احترام و حرمتی نداشتند، با خویشاوندان به جنگ و ستیز بر می خاستیم، افراد ضعیف و بی پناه مورد ظلم و استثمار زورمندان بودند، روزگاری به این منوال به سر بردیم».
جامعه ای که در آن زور، ظلم، جور و ستم فضیلت محسوب می شد، در این زمان بود که پیامبر اسلام آمد تا مکارم اخلاقی را سنگ بنای این جامعه سازد. او رسالت خود را در این هدف بزرگ و والا خلاصه کرد.
فرموده های او در راستای تشویق به هر گونه خلق و خوی ارزشمند است. زندگی شخصی اش تصویر والا و درخشنده ای از پاکیزگی است، زندگی که در کلام الله مجید وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ (سوره قلم آیه ۴) «تو دارای خوی سترگ (یعنی صفات پسندیده و افعال حمیده) هستی.» (فی ظلال القرآن، تفسیر سوره قلم) به نیکویی ترسیم شده است.
پیامبر عظیم الشان اسلام سنگین ترین بها را برای ادای رسالت و ابلاغ این مسئولیتش پرداخت و مشرکان برای شکنجه اش از هیچ چیز فروگذار نکردند و هر چه در توان داشتند برای آزارش به کار بردند.
همراه او یارانش، خانواده اش و دوستانش مورد بی مهری ها قرار گرفتند. آن حضرت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و جمعی از یارانش کشته شده و عده ای دیگر به اسارت کشیده و بسیاری نیز از خانه و کاشانه شان، رانده شدند.
حضرت محمد (ص) با تحمل مصائب و سختی ها هرگز به انتقام نیندیشید. او نه تنها از دشمنان جانش به هنگام فتح مکه گذشت بلکه در جنگ ها نسبت به دشمنانش با نرم خویی مهربانی رفتار می کرد. هیچگاه آغازگر جنگ و درگیری نبود مگر آنکه راهی جز آن نمی یافت و سعی اش بر این بود تا خون کمتری ریخته شود.
پیامبر اکرم (ص) سرانجام در سال يازدهم هجرت در آخرين سفر حج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.
رسول خدا يك ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزديك شده و وقت بازگشت به سوى خداوند است. نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمايم. من دو چيز گران در ميان شما مى گذارم و مى روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود.»
در حجه الوداع در هنگام رمى جمرات نیز فرمود: «مناسك خود را از من فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد.»
روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين و نگرانند. پيامبر در حالى كه به فضل بن عباس و على بن ابيطالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: « به من خبر داده اند شما از مرگ پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه جاودان باشد. آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم پيوست و شما نيز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد.»
روزي ديگر پيامبر (ص) با کمک علي (ع) و جمعي از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و براي مردگان طلب آمرزش کرد.سپس رو به علي (ع) کرد و فرمود: « کليد گنج هاي ابدي دنيا و زندگي ابدي در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگي در دنيا و لقاي خداوند مخير شده ام، ولي من ملاقات با پروردگار و بهشت الهي را ترجيح داده ام.»
در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص)، آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:«اى مردم، آتش فتنه ها شعله ور گرديده و فتنه ها همچون پاره هاى امواج تاريك شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در مي آئيد. آگاه باشيد که من درباره ثقلين از شما مي پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار مي کنيد، زيرا که خداي لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمي شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جاي نهادم ( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشي نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهي نکنيد که به هلاکت مي رسيد.»
آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوي خانه اش به راه افتاد. مردم با چشماني اشک آلود آخرين فرستاده الهي را بدرقه مي کردند.
مرحوم شیخ طوسى روایت مى كند: هنگامى كه پیامبر درگذشت، خاندانش و كسانى كه از اصحاب او حاضر بودند، در تعیین محلى كه سزاوار است پیامبر در آن دفن گردد، اختلاف كردند: بعضى گفتند: در بقیع دفن شود، بعضى دیگر گفتند: در صحن مسجد دفن شود.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «خداوند، پیامبر را در پاكترین نقاط قبض روح كرده است، پس سزاوار است در همان بقعه اى كه در آن در گذشته است، دفن شود». این سخن را پذیرفتند و در نتیجه پیامبر در حجره اش به خاك سپرده شد.
نظر شما