معرفی کتاب «درون تو طلاست» توسط کانون شهید علم الهدی شهر بن

حیدری گفت: کتاب «درون تو طلاست» نوشته مسعود لعلی از انتشارات پندار تابان در راستای طرح ملی «شنبه های کتاب مساجد» توسط کانون فرهنگی هنری شهید علم الهدی مسجد حضرت ابوالفضل (ع) شهر بن معرفی شد.

«علی اصغر حیدری» در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در شهرکرد اظهار داشت: کتاب «درون تو طلاست» نوشته مسعود لعلی از انتشارات پندار تابان در راستای طرح ملی «شنبه های کتاب مساجد» توسط کانون فرهنگی هنری شهید علم الهدی مسجد حضرت ابوالفضل (ع) شهر بن معرفی شد.

 

مدیر کانون فرهنگی هنری شهید علم الهدی مسجد حضرت ابوالفضل (ع) شهر بن ادامه داد: کتاب صوتی درون تو طلاست؛ عمر کوتاه نیست، ما کوتاهی می‌کنیم اثر مسعود لعلی، درس‌هایی در قالب داستان و حکایت کوتاه برای خودشکوفایی فردی و غنی‌سازی زندگی دربردارد.

 

وی ابراز کرد: این کتاب به گفته نویسنده، بر اساس قصه درمانی است، «درون تو طلاست» ما را به درون ‌نگری تشویق می‌کند و داستان‌های زیبای آنکه با دقت وسواس گردآوری شده، ما را متوجه غنای درونی و سرمنشأ قدرت درونی ما می‌کند و مثبت ‌اندیشی را به ما می‌آموزد.

 

حیدری گفت: هرکدام از این داستان‌های کوتاه پیامی را در خود دارند که باعث شکوفایی درونی ما و یافتن قدرت‌های درونمان می‌شود، اینکه بدانیم منشا تمام قدرت ‌های جهان در درون ما است و اگر به آن‌ها پی ببریم قادر خواهیم بود زندگی سرشار از آرامش و قدرتی را سپری کنیم تا زمانی که ما به این باور نرسیم که شادی، خوشحالی، قدرت موفقیت و... همه از درون خود ما نشات می‌گیرد نمی‌توانیم به هیچ‌کدام از این مقوله‌ها دست پیدا کنیم.

 

مدیر کانون فرهنگی هنری شهید علم الهدی مسجد حضرت ابوالفضل (ع) شهر بن ادامه داد: این کتاب صوتی با داستان‌های زیبا و تأمل‌برانگیز خود باعث می‌شود تا بیشتر به درون خود سفر کنیم و قدر طلای درون خود را بیشتر بدانیم و از مسیر زندگی‌مان لذت ببریم.

 

در قسمتی از کتاب صوتی درون تو طلاست می‌شنویم:

 

شبی، برف فراوانی آمد و همه جا را سفید پوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. یکی از آنان گفت: «کار ساده‌ای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند کرد تا به رد پاهای خود نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برداشته است. دوستش را صدا زد و گفت: «سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی». پسرک فریاد زد: «کار ساده‌ای است»، بعد سر خود را بالا گرفت، به در مدرسه چشم دوخت و به طرف هدف خود رفت، رد پای او کاملا صاف بود.

 

کد خبر 1003146

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha