ترور سردار سلیمانی و شهید فخری زاده با هدف ضربه به جبهه هسته ای و دفاعی کشور بود/ تحول حوزه و دانشگاه نیاز ضروری جامعه

حجت الاسلام سعیدی با بیان حركت و اقدام مستقيم آمريكا و عامليت رژيم صهيونيستي در ترور شخصیت های نظامی و علمی وجود دارد گفت: ترور سردار سلیمانی و شهید فخری زاده با هدف ضربه زدن به جبهه هسته ای و دفاعی کشور بود.

خبرگزاری شبستان_ گروه سیاسی_ فرزانه تهجا: حوزه و دانشگاه به عنوان ۲ نهاد موثر در تربیت و پرورش جوانان و همچنین تامین نیروی انسانی متخصص و مورد نیاز در کشور محسوب می‌شوند که وحدت میان حوزه و دانشگاه  بعنوان یکی از دستاروردهای نظام  اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سر آغاز فعالیتی دوباره برای هر دو نهاد علمی و تربیتی در پاسخگویی به نیاز جامعه و تامین نیروی انسانی طراز جمهوری اسلامی ایران است در همین رابطه در آستانه 27 آذر سالروز وحدت حوزه و دانشگاه  گفتگویی با حجت الاسلام سعیدی رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کلّ قوا به شرح زیر ارایه می شود.

 

با توجه تجربه شما در کسب دانش آموختگی حوزه و ارتباط با  دانشگاه ها بعنوان استاد دانشگاه وحدت حوزه و دانشگاه را در چه قلمرو و موضوعی ارزیابی می کنید؟


با درود به روان تابناک شهدای حوزه و دانشگاه به ویژه دو شخصیت پیشگام منادی ارتباط و وحدت حوزه و دانشگاه استاد شهید مطهری و شهید دکتر مفتح و آخرین شهید سرافراز شهید فخری زاده، باید بگوییم نکته کلیدی برای دست اندرکاران وحدت، تعریف درست محل نزاع یعنی قلمرو وحدت و تبیین مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه است. بطور مسلّم منظور از وحدت، وحدت مدیریتی، ساختاری، سازمانی و تشکیلاتی نیست، بلکه منظور وحدت، هماهنگی و هم افزایی در اصول، مبانی نظام اسلامی و اهداف، شیوه ها و روش های آموزشی، تربیتی و تبادل تجارب است.


 به یقین نظام آموزش عالی امتیازاتی داشته و دارد که حاصل ده ها سال تجربه است وحوزه هم امتیازاتی داشته و دارد که حاصل قرن ها تجربه است. در عین حال نظام آموزش عالی از دیرباز و در عصر حاکمیت نظام طاغوت با چالش ها و ضعف های جدی مواجه بوده که با پیروزی انقلاب و شکل گیری حاکمیت متکی به مبانی و اصول برگرفته از اسلام باید آن چالش ها و ضعف ها برطرف می شد و حوزه های علمیّه هم از ضعف و نارسایی هایی در رنج بود که باید آن ضعف ها معالجه می شد.

 

 از دیدگاه شما مهمترین چالش ها و ضعف های دانشگاه و حوزه ها و مهمترین نقاط قوّت و امتیازهای حوزه و دانشگاه چیست؟


در مورد چالش های نظام آموزش عالی در گذشته یکی از مهمترین چالش ها  تأثیرپذیری از حکومت مرکزی با توجه به حاکمیت اندیشه لائیک و ترکیبی از ملّی گرایی و غربی در هیأت حاکمه رژیم پهلوی و قرار دادن عناصر خاص در رأس هرم وزارت علوم و دانشگاه ها  در حکومت شاهنشاهی عنوان می شود.

 

چالش دیگر، خمیرمایه اندیشه های اومانیستی( انسان گرایی) و لیبرالیستی در رشته های  علوم انسانی همچون روان شناسی، جامعه شناسی، حقوق، اقتصاد، تاریخ و... و گرایشات الحادی، سکولاریستی، مارکسیستی و التقاطی در برخی دانشگاه ها و چالش سوم رشد گرایش به علم ترجمه ای به جای ترجمه علم در فرآیند تهیّه متون آموزشی است.

 

چالش و نقیصه ديگر جدايي کامل دانشگاه از حوزه هاي علميّه و حتی تلاش براي ايجاد تضاد و تقابل بين دو مركز علمي بود و اين امر هم زمينه قطع ارتباط حوزه را با دانشگاه و محروم شدن دانشگاه از معارف روح بخش وحياني را فراهم کرد و هم زمينه گرايش سكولاريستي و غرب گرايي را در دانشگاه فراهم كرد. و مهم ترين چالش اتكاء غالب به دانش افزايي و عدم توجه به تربيت و پرورش دانشجويان بود که در حقیقت انحراف رسالت و مأموریت انبیاء و رهبران الهی بود.


در مقابل حوزه هم با چالش ها و نارسايي هايي مواجه بود كه از جمله آنها فقدان انسجام ساختار و سازمان در حوزه بود. صرف نظر از برخي مراكز همچون مدرسه حقاني كه داراي برنامه و نظم و انضباط بود درحوزه ها نظم و انضباط كاربردي وجود نداشت. ضعف و كمبود زيرساخت ها كه به رغم گسترش مراكز دانشگاهي، حوزه علميّه در سخت ترین شرايط از نظر مكان و تجهيزات قرار داشت و امكان جذب نيروهاي داوطلب نبود و مركز حوزه بسيار محدود و در چند استان خلاصه مي شد چالش ديگر فاصله داشتن حوزه با دانش روز و پيشرفت ها و نيازهاي جامعه به شمار می آید. نارسايي ديگر انحصار در چند رشته خاص مورد نياز همچون ادبيات عرب فقه و اصول و فلسفه و منطق و عدم توجه به ديگر رشته های مورد نياز بوده است چالش ديگر  را در نگرش و گرايش فردي در مباحث فقهي و اصولي و عدم ورود به فقه حكومتي و رشته هاي مربوط به آن را می توان برشمرد و حضرت امام خمینی(ره) بودند كه خط شكني كرده و در نجف وارد فقه حكومتي شدند و ولايت فقيه را مورد بحث قرار دادند.

 

 در مورد مهمترین امتیازات حوزه و دانشگاه در دوران گذشته با توجه به حکومت طاغوت چه مواردی بیان می کنید ؟

در عين حال دانشگاه و حوزه هر كدام امتيازات و تجربيات را با خود داشتند همچون: نظم و انضباط در دانشگاه، ساختار  و سازمان، شيوه تحقیق از كارشناسي، كارشناسي ارشد و رساله و پايان نامه در دوره دكترا، تعدّد رشته ها و فراگيري نيازها و تمايلات بسياري از اقشار جامعه همین طورآزمون و سنجش ميزان دانش افراد و در نتيجه خروج و محصول بيشتر از امتيازات دانشگاه به شمار مي آمد امتيازات حوزه را می توان استقلال از حكومت طاغوت و عدم تأثيرپذيري از حاكميت لائيك پهلوي و ارتباط با بدنه جامعه، انتخاب آزادانه استاد و نوع رشته تحصيلي ، رابطه معنوي با استاد و به طور خاص ايفاي نقش توأمان تربيت با آموزش و پرورش همزمان با فراگيري دانش برشمرد.

 

ضرورت وحدت و تعامل بين حوزه و دانشگاه با توجه به تفاوت قلمرو آنها از ديدگاه شما چيست؟

واقعيت اين است كه حوزه و دانشگاه، به عنوان دوركن و دو بازوي قوي زيربنايي حكومت ديني مطرح مي شوند  که ويژگي هاي مشتركی در اهداف و ماموريت ها دارند. و اين اشتراكات وابستگي خاصی را بين دو مركز ايجاد نموده است. هر دو مركز برخوردار از نخبگان و چهره هاي فرهيخته و به نوعي از مراجع فكري اقشار جامعه به شمار مي آيند. حوزه و دانشگاه رسالت تربيت و پرورش نيروهاي مناسب و تامين كننده مديران و كارگزاران جامعه را بر دوش داشته و در اداره كشور نقش تعيين كننده دارند. از اين رو جامع نگري نسبت به دين و دوری از انديشه سكولاريستي يكي از الزامات وحدت است. تلفيق بين حوزه نظري و تجربي و همچنین انتقال و تبادل تجربيات از ديگر الزامات وحدت اين دو ركن محسوب می‌شود. توجه به مقتضيات زمان و كاربردي كردن علوم حوزوي و تحول در رشته هاي مورد نياز جامعه در حوزه ها و انتقال تجربه تربيت محوري در كنار علم آموزي حوزه به دانشگاه از ديگر عوامل ضرورت وحدت است.

تغيير جهت گيري رشته هاي علوم انساني از تك بعدي در راستای انديشه هاي اومانيستي و ليبرالي به نگرش جامعيت ديني و اتكاء به جهان بيني وحياني در كنار عقل و تجربه از ديگر عوامل ضروري سازي وحدت  به شمار مي رود.

 

 ميزان موفّقيّت وحدت حوزه و دانشگاه را در چه حدودي ارزيابي مي كنيد؟

خوشبختانه گام هاي بلندي در زمينه تقريب حوزه و دانشگاه همچون اقدامات در اسلاميت علوم انساني در دانشگاه و تحول كمي و كيفي و شكل گيري ساختار و سازمان و ايجاد نظم و انضباط در حوزه و...  برداشته شده اما تا حد مطلوب فاصله زيادي وجود دارد. يكي از مهمترين نارسايي ها انتقال پديده تربيت محوري حوزه به دانشگاه و قرار گرفتن تربيت در كنار علم آموزي است. واقعيت اين است كه جنس آموزش با جنس تربيت متفاوت عنوان می شود. آموزش دانش افزايي  اما تربيت هويت مطلوب پيداكردن است. تعليم پرورش قواي فكري و عقلاني است و تربيت تقويت اراده انجام تكليف است هدف آموزش انتقال دانش و معلومات است اما هدف تربيت، مهارت تشكيل عادت ارزشي در انسان است در اين بخش تجربيات حوزه به دانشگاه منتقل نشده است.


 به نظرشما موانع وآسيب هاي وحدت حوزه و دانشگاه چيست؟


بخشي از موانع و كندي پيشرفت پديده وحدت مربوط به پيچيدگي اقدامات است مثلأ اسلامي كردن همه رشته هاي علوم انساني با توجه به گستردگي آن مستلزم وجود كارگروه هاي خبره از دو ركن حوزه و دانشگاه است كه متاسفانه الزامات آن كاملأ فراهم نيست و يا نارسايي امرتربيت در دانشگاه به علت روشن نبودن ماهيت تربيت آن هم به علت عدم توجه به فلسفه  دانش آموزي و عدم توجه موضوع تربيت است. باگذر از چهار دهه از انقلاب آنچه مشاهده مي شود نظام آموزش است و تربيت فقط همراهی با آموزش را دارد به طوریکه چيزي تحت عنوان نظام تربيت متكي به مباني و اصول اسلام مشاهده نمي شود.


اما از پيچيدگي ماموريت ها كه بگذريم در قلمرو دانشگاه يكي از موانع، گرايشات غرب زدگي و غرب باوري و انديشه سكولاريستي روشنفكري و مقاومت که در برخي موارد مقابل تحول عمقي و اساسي در دانشگاه است و در قلمرو حوزه بعضأ جمود و تحجر و مقابله با هر نوع تحول و نوگرايي است به عنوان مانع قابل توجه است. به هر حال هم دانشگاه نياز به تحول عميق در راستاي مباني و اصول متكي به جهان بيني توحيدي و وحياني دارد وهم حوزه نياز به تحول در جهت پاسخگويي به صدها پديده نو ظهور دارد كه حوزه بايد توان و ظرفيت ورود و پاسخگويي را داشته باشد.


ترور دانشمند هسته ای کشورمان به دست عمال رژیم صهیونیستی و تکرار این نوع رفتار دشمن در شهادت مسئولين نظام همچون شهداي محراب و شهيد بهشتي و يارانش و رجائي و باهنر به دست عمال بيگانگان به  را چگونه ارزيابي مي كنید؟

تلاقي خون شهداي دست پروردگان حوزه با دانش آموختگان دانشگاه پديده مباركي است كه نويد دهنده حركت مثبت روی حوزه و دانشگاه است. اما آنچه در گذشته دررابطه با مسئولين نظام به وقوع می پیوست اوّلا توسط منافقين با همکاری عناصر نفوذي آنها انجام می گرفت و ثانياً هدف ضربه زدن به كيان نظام و تزلزل در اركان حكومت و به رغم باطل آنها سقوط حاكميت الهي و سلطه آنها بر عرصه قدرت بود اما آنچه در سال هاي اخير انجام مي شود با حركت و اقدام مستقيم آمريكا و عامليت رژيم صهيونيستي انجام مي پذيرد و با هدف ضربه زدن به قدرت هسته اي و دفاعي كشور است. ترور شهيد سپهبدحاج قاسم سليماني در جهت ضربه زدن به جبهه مقاومت و عمق استراتژيك و ترور شهيد فخري زاده در راستاي ضربه به جبهه هسته اي و دفاعي است.

کد خبر 1004760

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha