به گزارش خبرگزاری شبستان، غلامحسین دهقانی، طرفهای اروپـایی برجـام باید نقشی سازنده ایفـا کنند و این حقیقت را تصدیق نماینـد که ایـران قربـانی سیاستهای دولت ترامپ در دو سال و نیم گذشته بوده است. آنها بخشی از این گفتمان امنیتزده درباره ایـران نباشند و در سمت لفاظانه این تقابل بین واقعیت و لفاظی نایستند.
کسی که باعث شورش در خانه و آشوب در جهان بود!
چند روز قبل از پنجمیـن سالگـرد اجرای برجـام در تاریخ ۱۶ ژانویه ۲۰۲۱، مجلس نماینـدگان ایالات متحده برای دومیـن بار ترامپ را استیضاح کرد. آنچـه در این خصوص اهمیت دارد این واقعیت است که دستگاه قانونگـذار آمریکا ترامپ را متهـم به نقض حاکمیت قانون کرده است. لایحـه استیضاح به روشنی اظهار میدارد که رئیسجمهـور متهم به نقض قانون اساسی ایالات متحـده است. بر اساس لایحـه استیضاح، ترامپ تهدیدی برای امنیت ملی، دموکراسی و قانـون اساسی است. حقیقت این است که ترامپ فقط تهدیـدی علیه امنیت ملی آمریکا نبود، بلکه از همان ابتـدا صلح و امنیت بینالمللی را با تهدید روبرو ساخته بود؛ همان چیزی که ایـران به روشنی دریافته و از همان روزهای نخست دولت ترامپ خطرات آن را با جامعهی بینالمللی گوشزد میکرد در حالی که جامعهی بینالمللی در خفا تایید میکرد و آرزوی تغییر وضعیت را داشت.
اگرچه دستگاه حکومت در آمریکا جلوی ترامپ را گرفت، اما قلدرمآبی افسارگسیخته او در صحنـه بینالملل برای تمام مدت ریاستجمهوریاش ادامه یافت و تقریبا هیچ مخالفت عملی در برابر آن وجود نداشت. بیاعتنایی آشکار او به همه اصول و نهادهای جا افتـاده، ماهیت آنارشیک نظام بینالملل را برجسته کرده و متحدین سنتی آمریکا در اروپـا را نیز بیاعتبـار کرد. اگرچه دوران ترامپ در آمریکا به پایان رسیده، اما نشانههای نگرانکننـده در هفتـههای اخیر نشان میدهد برخی از اروپـاییها درس لازم را نگرفتـهاند و ممکن است بخواهند ترامپیسم را در قبـال ایـران تا مدتی ادامه دهند.
برجـام بعد از ترامپ
تحولات بعد از انتخابات آمریکا موجب نگرانی قابلتوجهـی در میـان رهبـران اروپـایی شد؛ به همین علت از استیضاح استقبـال شده و همه نفس راحتی کشیدند. اگرچه استیضاح و انتقـال قدرت مسئله داخلی ایالات متحـده است، اما در عین حال تبعات فراتر از امریکا دارد. جو بایـدن در کنفـرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۱۹ گفته بود که آمریکا بازخواهـد گشت و حالا آنها برگشتهاند. رئیسجمهـور منتخب آمریکا همچنین این صحبت را مطرح کرد که به توافق هستهای با ایران به شرایط بازگشت ایـران به پایبنـدی بازخواهـد گشت. در این رابطه نکاتی کلیـدی هست که نیازمند توجه فوری است.
در درجه نخست، در دو سال گذشته این ایـران بود که قربانیِ قلدرمآبی افسارگسیختـه دولتی شد که آشکارا دیرپـاترین اصول و موازین بینالمللی، که مهمترین آنها اصل وفـای به عهـد بود، را مورد تمسخر قـرار میداد. بنابـراین، هر تلاشی برای قلبِ واقعیات و به تصویـر کشیدنِ ایـران به عنوان بازیـگری که فراینـد دیپلماتیک را تضعیف میکند، به شدت غیـرمسئولانه و کاملا تحریکآمیـز است.
دوم، برخلافِ رفتـار غیرقابلپیشبینی و بوالهوسانه دولت ترامپ، تمام گامهای بازگشتپذیر ایـران به گونـهای شفاف به اطلاع همة طرفهای برجـام رسیـده بود. سوم، در هر گام عنصـر قابلیت پیشبینی وجـود داشت و هیچ حرکت غافلگیـرکنندهای در کار نبود که هدف از این کار تضمین اصل حسن نیت در سرتاسر این فراینـد بود.
چهـارم، گامهای بازگشتپذیر ایـران در سال اخیـر، که خوشاینـد اروپـاییها نبود، نتیجه اجتنابناپذیر انفعالِ آنهـا و عدم اجرای تعهداتشان بود که باعث گردید ایران از میلیـاردها دلار محـروم شده و از عادیسازی روابط تجاری و اقتصـادی با ایـران به ویـژه در دوران همهگیـری کرونـا، که هزینـة انسانی هنگفتی بر دوش ایـران تحمیل کرد، جلوگیـری کرد. نهایتـا اینکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی در تمامی این مسیر در ایـران حضور داشته است که بدین معناست که «نگرانیهای» ابـراز شده صرفنظر از شدتِ اظهارِ آنها توسط طرفهای اروپایی برجـام، به ویژه بیانیـههای ۶ و ۱۱ ژانویـه، تنها انعکاسی از یک فرهنگ گفتمانی برساخته علیه برنامه هستـه ایـران است.
در حالی که آژانس ذیل پروتکل الحـاقی، حداقل تا مقطع فعلی، دستـرسی کامل دارد و با توجه به جایگاه ایـران به عنوان یک عضو معاهده عدم اشاعه، درک «تاسف عمیـق» و «درخواستهای مکرر» اروپـاییها برای «بازگشت ایـران از تمامی اقداماتی که با برجـام ناسازگار است» دشوار است. همچنین چشمپوشی از ریاکاری چنین رویکـردی هم غیـرممکن است؛ مثلا یکی از متحـدین منطقهای اروپـا بر زرادخانه هستهای عظیمی نشسته است و لاف سلاحهای هستهایش را میزنـد و مدعی است چون به عضویت معاهـده عدم اشاعه در نیـامده است، نیازی به توضیح درباره کلاهکهای هستهای خود ندارد. دیگری که عضو معاهده عدم اشاعه است اما موافقتنامه پادمان ارا امضا نکرده است، چه برسد به پروتکل الحاقی، ولی اروپا نگران آنها نیست.
در تمام دو سال گذشته دیپلماسی هستـهای ایـران سنجیده و به هدف جلوگیـری از هرگونه اقدام تحریکآمیـز که منجر به افزایش سطح تنشها در عرصه هستهای میشود بوده است. انتخاب واژه «بازگشتپذیر» برای توصیف ایران از گامهایی که برای کاستن از تعهداتش برمیدارد، کاملا هدفمنـد بوده است و اگر اروپـاییها مایلند که ایران به تعهدات خود بازگردد، میداننـد که انتظارات ایـران چیست؛ انتظارات ایـران چیزی نیست جز همان تعهدات اتحـادیه اروپا و سه کشور اروپایی عضو برجام که به صراحت در متن سند تصریح شده است.
ژستهای اخیـر اتحـادیة اروپـا و ترویکای اروپـایی مفید نیست زیرا ایـران را به عنـوان مقصـر اصلی این جدال هستـهای جا میزند در حالی که ایـران صرفا به دفاع از منافع طبیعی خود در موضوعی که به لحاظ امنیتی فوقالعاده حساس است پرداخته است. این بیانیهها همچنین یک واقعیت بسیـار مهم را نادیـده میگیـرند -یا حداقـل آن را کماهمیت جلـوه میدهنـد- و آن نقش مخرب خـروج آمریکا در وضعیتی است که بعد ۸ مه ۲۰۱۸ ایجـاد شد.
تقابل واقعیات و لفاظیها
شاید برای کسی سوال پیش آیـد که چرا تصـورِ تهدید اشاعهای از برنـامه هستهای ایـران این همه مطرح می شود! برای پاسخ به این سوال باید زمینـه امنیتی اوایـل قرن بیست و یکم مد نظـر قرار گیرد، یعنی زمانی که برساختههای گفتمانی تهدیـد توسط دولت بوش پسر به شدت بر تحلیـلها و محاسباتِ مبتنی بر واقعیات سایه افکند. عـراق مثالی روشن از بیتوجهی به واقعیات است، عرصهای که در آن اصـرار کورکورانة بوش بر وجـود سلاحهای کشتـارجمعی در زرادخـانة صـدام با استناد به اطلاعاتِ دستچین شدة ناقص و علیـرغم همه شواهد تاییـدشده خلافِ این ادعـا، در نهایت منجـر به حمله آمریکا به عراق شد که هنوز زخم آن در منطقه تازه است.
در سیاست خارجی واقعیت عجیب این است که گفتمان میتوان به واقعیات شکل دهد و اغلب برساختـههای گفتمانی نقشی بسیار موثرتر از واقعیات سخت ایفـا میکنند. دولت آمریکا در اوایل قرن بیست و یکم نه توجهی به تخصص آژانس داشت و نه هشدار سیاستمداران ارشد آمریکایی. در زمان عملیات موسوم به آزادی عراق، ادعـاهای بوش تاییـد نشده بودند و حتی تا امـروز نیز ردی از سلاحهای کشتـارجمعی در عـراق یافت نشده است. شاید ویلیـام برنز، که اخیـرا از سوی رئیسجمهـور منتخب به عنـوان گزینة ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا انتخاب شده است، دلایل خوبی برای حسرت خوردن از «عدم اتخاذ موضعی سختتر در برابر جنگ» داشت و داستان آمادهشدن آمریکا برای جنگ آمریکا و ناکامی در مخالفت موثر با آن را به عنوان «بزرگترین حسرت حرفهایش» توصیف کرده است.
در پرتـو این موضوع، میتوان چنین استدلال کرد که بحران هستهای ایران محصول مستقیم چنین گفتمان امنیتزدهای است که برنامه هستـهای ایـران را به عنوان یک تهدید اشاعهای به تصویر کشید. این چارچوب ذهنی هرآنچه را که به ایـران و سیاستهای عدماشاعهایش مربوط میشود، مسموم کرده است. از محافل سیاست خارجی گرفته تا دوایـر اطلاعاتی، از اتاقهای فکر تا مراکز آکادمیک، از مطبوعات تا رسانهها، مفهوم لفاظانه و برساختة «ایـران به عنوان یک تهدید اشاعهای» در همه مباحث ریشه دوانیـده است و مفروض آن شده است که هر آنچه ایـران انجـام میدهد، حتی در محـدوده موافقتنامه پـادمان و پـروتکل الحاقی، به طرز اجتنابناپذیـری به تلاش برای دستیـابی به سلاح هستهای گره خورده است. این مفهوم برساخته تبدیل به زخمی باز شده است که آمریکا و دیگران در منطقه به راحتی و هر زمان که لابیهایشان برای توسعه دستورکار منطقهای و تجاوز و جنگطلبی لازم بدانند، به آن نمک میپاشند.
بازگشت به واقعیت
به عنـوان سفیر، و تا جایی که محدودیتهای ناشی از همهگیـری کووید۱۹ اجازه داده است، تلاش کردهام بر جنبـههای واقعی و مبتنی بر واقعیتهای برنامه هستهای ایران برای دیپلماتهای اروپـایی تاکیـد کنم. آژانس در ایران حضور دارد و بازرسین آن ذیل پروتکل الحاقی به مکانهایی که ضرورت بازرسی ایجـاب میکند، دسترسی دارند. تمام فعالیتهای هستهای ایـران به آژانس اظهـار شده و در برابر چشمان بازرسان آژانس انجـام میشوند. علاوه بر ایـن، برخلاف آنچه آمریکا در ۸ مه ۲۰۱۸ انجـام داد، در دوسال گذشته نیز مانند قبل ایران مسیری شفاف، قابل راستـیآزمایی، و قابل پیشبینی در برنامه هستهای خود داشته است. بگذارید با هم رک و راست حرف بزنیم، درست است که ایـران ذیل برجام و به طور موقت پذیرفتـه است که اقدامات اعتمـادساز انجام دهد، اما این اقدامات ابدی نیست، و نباید وظیفه بیمزد و منت ایـران قلمداد شود!
در پایان، از طرفهای اروپـایی برجـام دعوت میکنم نقشی سازنده ایفـا کنند و این حقیقت را تصدیق نماینـد که ایـران قربـانی سیاستهای دولت ترامپ در دو سال و نیم گذشته بوده است.در وهله دوم، از اتحـادیه اروپـا و تروییکای اروپـایی میخواهم که بخشی از این گفتمان امنیتزده درباره ایـران نباشند و در سمت لفاظانه این تقابل بین واقعیت و لفاظی نایستند و افکار عمومی ایـران و تبعات آن را جدی بگیـرند.
پیگیـری سیاست تحریم و اجبـار در گذشته به شکست انجامیـد و در آینده نیز محتوم به شکست است. در پایان، با روی کار آمدن دولت جدیـد در آمریکا و صحبتهایی که از گوشه و کنار واشنگتن در خصوص احتمال بازگشت دولت بایدن به برجـام شنیده میشود، بهتر است از فرصت ایجاد شده استفاده کرده و برای فراینـد سیاسی مانعتراشی نکنند.
نظر شما