خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی، مریم داوری: در چند ماه اخیر شنیده ها از جامعه نابینایان حاکی از احتمال انتقال مرکز نابینایان رودکی به عنوان قدیمی ترین و بزرگترین مرکز فرهنگی نابینایان به کتابخانه ملی است. موضوعی که با بازدید اشرف بروجردی رییس کتابخانه ملی به همراه وحید قبادی دانا رییس سازمان بهزیستی از این مرکز و صحبت های مطرح شده در این بازدید، قوت گرفت. بعد از پیگیری های فراوان سرانجام در مصاحبه ایران سپید، روزنامه ویژه نابینایان که 18 دی ماه جاری منتشر شد، مشخص شد که قرار است منابع رودکی به کتابخانه ملی انتقال یابد. بر این اساس گفتگویی با «زهرا علی اکبری»، دانشجوی دکترای جامعه شناسی، دبیر کانون نابینایان دانشگاه تهران و کارمند سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور که زمانی کارمند مرکز نابینایان بوده است ترتیب دادیم که به شرح زیر است. خبرگزاری شبستان پیشاپیش از انتشار پاسخ نهادهای مرتبط با این موضوع استقبال می کند.
شما چه زمانی در مرکز نابینایان رودکی مشغول به کار بودید؟
بنده از سال 81 تا آخر 83 کارمند مرکز رودکی و عضو کمیته کتاب خط بریل بودم. موسسه رودکی تنها انتشارات مخصوص کتب بریل چه درسی و چه غیر درسی از قبل از انقلاب است. این موسسه چاپ، تکثیر و توزیع کتاب های گویا و بریل در سراسر کشور را عهده دار است و دوستان نابینا از سراسر کشور تقاضای خرید یا امانت کتاب از این مرکز را می کنند و کتاب مورد نظر برای آنها پست می شود. سازمان رودکی یک سازمان رفاهی است که از قبل از انقلاب بوده و به نام «سازمان رفاه نابینایان» فعالیت می کرده است. این مرکز بعد از انقلاب تا اواسط دولت آقای احمدی نژاد به صورت دولتی فعالیت داشت، سپس آن را خصوصی کردند. سازمان رودکی در کشور یکی است و چند مرکز نیست که بخواهند آن را خصوصی کنند.
انتقال موسسه رودکی به کتابخانه ملی چه مزایا و معایبی دارد؟
تمام ابزارآلات مربوط به کتب گویا و بریل از خارج از کشور وارد شده است. دولت باید هزینه بودجه رفاهی کنار بگذارد. به طور صددرصد جا به جایی این دستگاه ها باعث نابودی آنها می شود؛ ضمن اینکه کتابخانه ملی بودجه حمایتی از دولت نمی گیرد که موسسه رودکی زیر نظر آن برود. نکته بعدی این است که رودکی در وسط شهر است و دسترسی خوبی دارد. در 50 سالی که رودکی در همین مکان بوده است همه دوستان نابینا با آن آشنایی دارند و کسی نمی گوید تردد به رودکی سخت است. بنده از سالها پیش تا الان عضو کتابخانه ملی هستم. دسترسی به این کتابخانه برای معلولان از جمله نابینایان بسیار سخت است. کتابخانه ملی مترو خور است و از مترو تا کتابخانه اتوبوس و تاکسی تردد نمی کنند. در حقیقت کتابخانه ملی و باغ کتاب در تپه های عباس آباد در فضایی کاملا خارج از تردد مردم هستند و این مکان شهریت ندارد. به عنوان کسی که 20 سال عضو کتابخانه ملی هستم، می گویم بیشتر افرادی که به این کتابخانه رفت و آمد می کنند از وسیله شخصی خود استفاده می کنند و در زمان امتحانات پارکینگ این کتابخانه بسیار شلوغ است و دیگر جای پارک نیست. برای یک آدم سالم و عادی رفت و آمد به کتابخانه ملی سخت است؛ به همین دلیل آنها با ماشین شخصی خود رفت و آمد می کنند. حال سوال این است که من نابینا چطور می توانم به کتابخانه ملی رفت و آمد داشته باشم؟ بنده با آژانس به این کتابخانه می روم اما هر بار راننده به دلیل مسیر بد مبلغی از من می گیرد، ضمن اینکه باید به چند آژانس زنگ بزنم تا بالاخره راننده ای پیدا شود و مرا به کتابخانه ببرد. فضای داخلی کتابخانه ملی برای معلولان مناسب سازی نشده است.
کتابخانه ملی بخش نابینایان دارد. شاید با انتقال کتاب های مرکز رودکی به کتابخانه ملی می خواهند این بخش را توسعه دهند. نظر شما چیست؟
قسمت نابینایان کتابخانه ملی تقریبا غیر فعال است و همین نشان می دهد که تردد برای این دوستان نابینا سخت است. اگر یک آسیب شناسی شود، مشخص می شود که چرا این قسمت غیر فعال است. کتابخانه ملی مکان سهل الوصولی برای معلولان نیست و ساختمان پیچیده ای دارد. چقدر از معلولان کار می کنند و درآمد دارند که بتوانند از آژانس برای رفت و آمد به کتابخانه ملی استفاده کنند؟ فضای داخلی کتابخانه ملی دارای جوی آب و حوضچه است که بارها بنده و حتی دوستان بینا و عادی هم در این جوی و حوضچه ها افتادیم؛ حتی یکی از کارمندان نابینای کتابخانه ملی که با بنده صحبت می کرد، گفت که به خاطر مشکل دسترسی خودش را دورکار کرده است.بر این اساس با انتقال کتابهای رودکی به کتابخانه ملی نمی توان به فعال شدن بخش نابینایان کتابخانه ملی امیدوار بود. ضمن اینکه این انتقال از نظر قانونی مشکل دارد.
از نظر حقوقی، مواد قانونی وجود دارد که در این زمینه بتوان به آن استناد کرد؟
اگر از نظر ساختار و قانون در نظر بگیریم، در اساسنامه کتابخانه ملی چاپ و توزیع کتاب درج نشده است.کتابخانه ملی، «سازمان اسناد و کتابخانه ملی» است یعنی در آن اسناد و کتاب نگهداری می شود. طبق ماده 2 بند 6 اساسنامه مرکر اسناد و کتابخانه ملی، این نهاد با هدف حمایت، نظارت و کمک به توسعه و ارائه خدمات به کتابخانه های دیگر تشکیل شده که این اصل با انتقال منابع رودکی متناقض است. یک بند اشاعه نیز در اساسنامه کتابخانه ملی وجود دارد که بدین معناست که منابع زیادی بیاورند، نگهداری کنند و این منابع گسترش یابد. بدین ترتیب انتقال منابع رودکی به کتابخانه ملی خلاف اساسنامه سازمان اسناد و کتابخانه ملی است. در مدیریت ریاست های بعدی خیلی راحت از چنین کاری که در قانون و اساسنامه گنجانده نشده است سر باز می زنند. علاوه بر این، این مسئله خلاف اساسنامه رودکی نیز هست. بهزیستی امسال دو هزار میلیارد تومان بیشتر بودجه گرفته است، چرا رودکی را توسعه نمی دهد؟ چرا رودکی را به فناوری و تکنولوژی روز مجهز نمی کند؟ چرا برای رودکی سایت نمی زند؟ چرا صورت مسئله را پاک می کند؟
واگذاری ها در بخش معلولان به ویژه نابینایان تا کنون چقدر موفقیت آمیز بوده است؟
واگذاری هایی که تاکنون در بخش نابینایان صورت گرفته چون کارشناسی و قانونی نبوده است به بن بست رسیده است. چندین مرکز نگهداری از معلولان جسمی حرکتی به بخش خصوصی واگذار شد، حتی پول آب و برق و گاز را ندادند و بهزیستی مجبور شد این مراکز را پس بگیرد. بهزیستی وقتی می خواست این مراکز را بگیرد، باید پولی به بخش خصوصی می داد، بدین ترتیب ما در مورد واگذاری مراکز در بخش معلولان تجربه داریم. چرا خدمات نصفه و نیمه ای که به نابینایان ارایه می شود را می خواهیم با واگذاری ها خراب کنیم و از بین ببریم؟ با واگذاری منابع مرکز نابینایان رودکی به کتابخانه ملی، قانون جامع حمایت از معلولان زیر سوال می رود. زیرا ماده 3 بند پ کنوانسیون حقوق معلولین مصوب 13/9/1387 بر مشارکت معلولین تاکید دارد. با این واگذاری بسیار از منابع که سرمایه محسوب می شوند از بین می روند زیرا این یک کار کارشناسی شده نیست.
علت بروز مشکلاتی این چنینی برای معلولان چیست؟
فکر می کنم در بخش ما معلولان یک حلقه مفقوده وجود دارد و آن عدم ارتباط درست و سازنده با خود معلولان است. مثالی می زنم من به عنوان یک نابینا هیچ اطلاعاتی در مورد دستخط شما ندارم و اگر بگویم دارم، اشتباه است. اگر بگویم نسبت به کار شما صاحب نظرم، اشتباه کردم. بدین ترتیب شما که نابینایی را تجربه نکردید، نمی توانید مشکلات مرا درک کنید. کسی که نابینا، معلول جسمی حرکتی و یا ناشنوا نیست مسایل نابینایان، معلولان جسمی حرکتی و ناشنوا را لمس نکرده که بتواند برای آنها تصمیم بگیرد. سازمان های مربوط به معلولان را افراد عادی مدیریت می کنند در نتیجه به مسایل معلولان اشراف ندارند، بر این اساس خدمت رسانی درستی انجام نمی شود. اگر بخواهم منصف باشم باید جامعه معلولان را نیز نقد کنم.
چه نقدی بر جامعه معلولان وارد است؟
معلولان مشکلات و داستان های خاص خود را دارند؛ بنابراین باید برنامه ریزی و سیاستگذاری متناسب با مشکلات آنها صورت گیرد. یکی از مشکلات در جامعه معلولان این است که با هم متحد نیستیم. باید در مورد مشکلات خود متحد شویم، پیش رویم و مسئولان را متقاعد کنیم. متاسفانه در ساختار مجلس نماینده معلول نداریم که از منافع جامعه هدف دفاع کند. در رأس سازمان های مربوط به معلولان، معلول نداریم. آنها به یک مشاور معلول اکتفا می کنند؛ به طور مثال یک مشاور جسمی حرکتی نمی تواند مشکلات نابینایان، ناشنوایان و سایر معلولان را درک کند اما باید در مورد همه این گروه ها تصمیم بگیرد. من نابینا نمی توانم معلول ویلچری را درک کنم، از مشکلات او خبر ندارم.
به عنوان یک نابینا چه پیشنهادی برای رفع مشکلات نابینایان دارید؟
باید به تجربه زیسته آدم ها احترام بگذاریم، به حقوق شهروندی آنها احترام بگذاریم. معلولان باید حق برخورد از کرامت انسانی را داشته باشند. به معلولان اجازه دهیم برای مراکز خود برنامه ریزی کنند و تصمیم گیری کنند زیرا درک آنها نسبت به مشکلات خودشان بیشتر است. در مجلس، ریاست جمهوری و قوه قضاییه باید یک معاونت معلولان داشته باشیم که آنجا زیرشاخه های نابینایان، ناشنوایان، جسمی و حرکتی و سایر را داشته باشد. اگر حقوق معلولان را تقسیم بندی کنیم، هفت گروه معلول را شامل می شود که هر کدام حرفی برای گفتن دارند، حقوق خاص خود را دارند و با توجه به شرایط بستر و موقعیت در زندگی خصوصی و اجتماعی نیازها و مشکلات خاصی دارند. مسئولان بهزیستی همه پزشک هستند، دیدشان این است که من ناتوان هستم و باید مرا توانمند کنند. رشته بنده جامعه شناسی است. در حوزه معلولیت علاوه بر دیدگاه پزشکی دیدگاه اجتماعی نیز داریم. از نظر جامعه شناسی فرد معلول مشکلات اش ناشی از جامعه و موقعیتی است که در آن قرار گرفته است و جامعه می تواند بستری را فراهم کند که مانند شهروند عادی زندگی کند. در واقع فرد معلول ناتوانی را جامعه برایش به ارمغان آورده است. بنده کاملا مخالف جا به جایی سازمان رودکی هستم. در جاهایی که قبلا کار می کردم، تجربه جا به جایی داشتم و متاسفانه در این جا به جایی ها سرمایه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و انسانی از دست می رود. در اواخر این دولت روا نیست در عرض دو سه ماه واگذاری کارشناسی نشده و عجله ای صورت گیرد، این کار به ضرر نابینایان است.
و حرف آخر؟
اگر یک نابینای فعال و پیگیر در راس رودکی بگذارند، شاید با برنامه ریزی و سیاستگذاری درست مشکلات مرتفع شود البته زمانی که آقای دکتر دواتگران ریاست رودکی را عهده دار بودند با اینکه فردی عادی و بینا بودند، کارها خوب پیش می رفت. ایشان دکترای توان بخشی از فرانسه داشت و بسیار اقتدار داشت و از حقوق نابینایان دفاع می کرد. آقای دواتگران اقتدار، استقلال و برنامه داشت. به یاد دارم زمانی می خواستند چادر نیکوکاری جلوی در مرکز رودکی بزنند، ایشان نگذاشت و گفت این عزیزان معلول هستند، کار می کنند، ایده و فکر دارند، نیازی به کمک مردم و خیرین ندارند. در حقیقت ایشان از حیثیت معلولان دفاع کرد به نابینایان عزت نفس و تشخص می داد. در نهایت امیدوارم عزت نفس و شخصیت نابینایان مورد بی توجهی قرار نگیرد.
نظر شما