نقش علوم انسانی اسلامی در گام دوم انقلاب/ علوم دینی مروج سبک زندگی اسلامی ایرانی است

صدرا با اشاره به نقش علوم انسانی اسلامی در گام دوم انقلاب گفت: علوم انسانی اسلامی تبیین، ترسیم و ترویج تحقق سبک زندگی اسلامی ایرانی است.

به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، انقلاب اسلامی ایران، با شعائر شعور خیز شور انگیز و حکمت آمیز حرکت آفرین؛ استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، جریانی تاریخ ساز انسانی، اجتماعی و سیاسی معطوف به کارآمدسازی ملی، الگو سازی اسلامی ایرانی پیشرفت و تمدنسازی نوین اسلامی است. «استقلال» رهایی از سلطه، نفوذ و وابستگی دولت های بیگانه، مکتب مادی مدرنیسم و الگوی توسعه تک ساحتی و تنازعی است. از جمله رهایی از دانش فرویدیسمی داروینیستی (امپریالیستی) مدرنیسم که امروزه در معرض نیهیلیسم ضد معرفتی، ضد روشی و ضد علمی پست مدرنیسم پیری و یأس آوری است.« آزادی» رهایی از خودرأیی، خودمحوری و خودکامگی استبدادی سلطنتی مطلقه و سلطه شخصی، خانوادگی و خاندنی، ملوکی (مالک و مملوکی) و موروثی و عقب ماندگی، عقب بردگی و عقب نگهداشتگی چندین قرن اخیر است. انقلاب ماهیتی علمی، دینی و فرهنگی دارد. جهت و جوهره آنرا اندیشه و علوم و فنون انسانی اسلامی تعیین می کند. خاستگاه، جایگاه و نقش علوم انسانی یعنی چرایی، چیستی و چگونگی علوم انسانی اسلامی یا مبادی حقیقی، مبانی ماهوی و مظاهر واقعی این علم و این انقلاب، انقلاب علمی و علم انقلابی حائز کمال اهمیت بوده و سرشت ساز، ساختارساز و سرنوشت ساز است. لذا در این خصوص با دکتر «علیرضا صدرا» عضوء هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت گویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.

 

انقلاب اسلامی در حساس کردن جامعه علمی برای تولید علوم انسانی اسلامی چه نقشی  داشته است؟

انقلاب اسلامی نقش تغییر کمی و حتی کیفی، تحول جوهری و جهت گیری علمی را در این راستا داشته است. تدابیر، تلاش ها و توفیقات افزایش کمی و حتی ارتقای کیفی و گسترش فراگیر سرتاسری پژوهشی، آموزشی و اطلاع رسانی علمی چه طبیعی ، چه انسانی و اجتماعی تا سیاسی در کشور، جهشی بوده و دغدغه تحول آفرینی جوهری و مبنایی علمی را فراهم ساخته است، داعیه دگرگونی از علوم و فنون تکساحتی و تنازعی مادی مدرنیستی به علوم و فنون به ویژه انسانی، اجتماعی و سیاسی اسلامی تا مرز انقلاب علمی و فرهنگی را دامن زده است. این نیازمند رویکرد علمی بنیادین، رهیافت علم جامع، همه جانبه و رسا، راهبرد نظام مند و سازوار علوم و سیاست متعادل و متعالی هدفمند علمی به ویژه با نگاه انسانی بوده که تولید و بلکه تجمیع شده و نیازمند اجماع سازی می باشد.

 

علوم انسانی اسلامی مدنظر انقلاب چه معنا و کیفیتی دارد؟ ایا منظور افزودن آیات و روایات به همین علوم رایج است یا مسیری دیگر را می پیماید؟

علوم انسانی اسلامی، دانش انسانی، اجتماعی و سیاسی با بینش توحیدی اسلامی در ارتباط است و یا به تعبیری ارزش انسانی، بینش و منش اسلامی و دانش کنش و روش یا رفتار انسانی، اجتماعی  سیاسی می باشد، پدیده ها دارای هستی، چیستی و چگونگی اند یا حقیقت، ماهیت و واقعیت دارند. به تعبیری واجد مبادی، مبانی و مظاهر یا ظواهر هستند. علم یعنی پدیده شناسی، «پدیده شناسی» روش مند، قاعده مند، نظام مند و هدفمند است در واقع شناسایی و شناساندن عناصر و قواعد حاکم بر پدیده ها می باشد ، «دانش و فنون طبیعی»، چگونگی شناسی یا آگاهی یعنی اطلاعات کلی در مورد عناصر و قوانین حاکم بر آنها و روابط میان آنها است. همین اندازه هم ممکن بوده و هم کافی است. چون از ذات یعنی ماهیت و حقیقت آنها اطلاع نداریم و نمی توانیم داشته باشیم. «علوم و فنون انسانی و اجتماعی» چگونگی شناسی و چیستی شناسی یعنی آگاهی، بینایی و به اعتباری دانش و بینش (و حتی مَنِش) انسانی و اجتماعی هستند. چون ما انسان هستیم و می توانیم با درونکاوی، درک درونی از بینش و منش انسانی مشترک خویشتن با سایرین و به تناظر آن ماهیت یا هویت اجتماعی که همان هویت جامعه بوده و حتی سیاست متناسب با آن داشته باشم.

 

در پاسخ به قسمت دوم سوال که آیا منظور افزودن آیات و روایات به همین علوم رایج است یا مسیری دیگر را می پیماید باید گفت خیر،علوم انسانی اسلامی، مبانی بینشی وحیانی عملی دانش، کنش و روش یا رفتاری انسانی، اجتماعی و سیاسی عینی می باشد و مبانی معرفتی (بینشی و ماهوی) قرآنی و روایی آگاهی مدنی، اجتماعی و سیاسی است. بینش دانش انسانی و اجتماعی سیاسی که  پیشتر هیوم بدان توجه می کند (کاوش های عقل عملی، دکتر مهدی حائری یزدی). البته «اگوست کنت» در پوزیتیویسیم خود آنرا بر نتابیده اما در نهایت در قالب دین، انسانیت به مثابه جامعه شناسی در نظام دانش نمودشناسی خود می آورد، بنابراین مسیری دیگر را می پیماید، چون چیستی شناسی چگونگی شناسی با بینش دانش حسی، استقرایی، تجربی و عرفی علمی و عمومی است.

 

این مسیر با تلاش و تدبیر زیاد همراه بوده و توفیقات فراوانی نیز بدست آمده است. ابتدا نظریه شناسی و نقادی دانش تکساحتی، تنارعی فرویدیسمی، داروینیستی مدنی می باشد، دیگری نظریه پردازی و روزآمد سازی علمی تمدن سازی پیشین اسلامی ایرانی و مورد بعدی نظریه سازی و تولید علم دو ساحتی مادی و معنوی و دو بعدی باطنی و ظاهری استگام اول انقلاب خروجی هایی مانند تولید ادبیات، ارایه بسیاری از نظرات و راه حل هایی برای مسایل زیادی داشته است. تولیدات علمی نیازمند گفتمان سازی نخبگانی و اجماع ساز مدیریتی و کارشناسی به منظور عملی ساختن علم، علمی ساختن عمل، راهبردی سازی و نرم افزاری سازی متقابل علمی و مدیریتی کشور بوده که بسان بذر بارور و پرورش گل و گیاه در زمین حاصلخیز از کاشت، داشت و برداشت سبب ارتقای کارامدی؛ بهره وری و اثربخشی علمی و عملی ملی اعم از دولتی و مردمی خواهد شد. در این بخش نارسایی ها و ناسازواری های جدی وجود دارد.

 

در گام دوم انقلاب با افق تمدن سازی چه نیازی به علوم انسانی اسلامی است و این علوم در تحقق کلیدواژه های مدنظر رهبری در حوزه علم و پژوهش، اقتصاد و سبک زندگی و ... چه تاثیری دارد؟

علوم انسانی اسلامی، نیروی مفکره (نیروی تجزیه و تحلیل‌کنندۀ اوهام و خیالات در مغز) و عالمه تا عاقله و راهبردی گام دوم انقلاب تمدن سازی است، علوم انسانی اسلامی، روح و محوریت عزیمت جسم چالش کارامدسازی ملی و دولتی و به تعبیری دولت سازی اسلامی کارامد، جامعه سازی اسلامی و امت سازی اسلامی و راهبرد الگوسازی اسلامی ایرانی پیشرفت تا چشم انداز تمدن ساز نوین علم به ویژه انسانی اسلامی بنیاد است. این از ویژگی ها و برجستگی های انقلابی علمی و عملی عینی میانبر اسلامی بوده و خواهد بود، «علوم انسانی اسلامی» تبیین، ترسیم و ترویج تحقق سبک زندگی اسلامی ایرانی است و «علوم و فنون انسانی و اجتماعی اسلامی»، تبیین علمی نظری (فلسفی و کلامی، دانش انسانی و اجتماعی و فقهی و حقوقی )، ترسیم علمی عملی (راهبردی سازی) و ترویج علمی عمومی (گفتمان سازی نخبگانی، مردمی و مدیریتی) در تحقق علمی عینی (کاربردیسازی و اجرایسازی) از مهندسی راهبردی، مدیریت راهبردی و آسیب شناسی و آسیب زدایی راهبردی اهم موارد پیش گفته و بلکه کارامدسازی، دولت سازی اسلامی، جامعه سازی اسلامی تا امت سازی اسلامی معطوف به تمدن سازی اسلامی را عهده دار هستند.

 

بین علوم انسانی و تمدن سازی نوین اسلامی چه تعامل و ارتباطی بر قرار است؟

رابطه تعاملی یعنی تاثیر و تاثری متقابل و متزاید یا هم افزا برقرار باشد. علوم انسانی اسلامی با تمدن سازی نوین اسلامی نیز رابطه علی و معلولی دارند. به ویژه دارای رابطه سبب فاعلی و مادی علمی با سبب صوری و غایی تمدنی می باشند. نسب این دو نیز مثبت و همسو است. علوم انسانی، تمدن سازی را ایجاد کرده و تمدن سازی، علوم انسانی اسلامی را طلبیده و زمینه سازی می کندتمدن پیشین ایرانی، مرهون تفکر، علم و حکمت جاویدان شرقی و ایرانی به اعتبار وجوه تمدن سازی بوده که جامع عقلانیت، وحیانیت و تجربه و در پی توسعه اقتصادی، تعادل سیاسی و تعالی فرهنگی به شمار می رفت. چیزی که سنت گران معاصر از «رنه گنون» تا «شوان و نصر»، امروزه نیز آنرا راه حل جهان معاصر می دانند. نظام علمی نظری و عملی تألیفی ارسطویی، به اعتبار ذهن و عمل انسانی متناسب تمدن آتنی، یونانی و غربی آن زمان بود. نظام علمی فارابی به اعتبار معلومات انسانی جامع علوم و فنون زبان، منطق، ریاضی، طبیعی و مدنی نیز در اوان تمدن سازی پیشین اسلامی تاسیس شد.

 

 تجزیه علوم به طبیعی و انسانی در دوران مدرنیسم از «بیکن و آمپر» به اعتبار توسعه مادی و ابزاری به ویژه از علم طبیعی انسانی سیاسی «ماکیاولیستی» و «هابسی ملهم» از فیزیک نیوتنی که متناسب تمدن سازی مادی مدرن بوده و همچنان می باشد. اوج آن در دانش نمودشناسی پوزیتیویسم اگوست کنتی بوده که خود وی در تقویم علوم، ابن سینا و خواجه نصیر الدین طوسی را پایه گذاران و پیشتازان موج علوم تجربی و آزمایشگاهی دانسته و خود را اوج آن می خواند. نگاه، نظریه و نظام طبیعی نگر علوم حتی انسانی و اجتماعی تا سیاسی پس از حرکت های ضد جبرگرایی طبیعت گرایی پوزیتیویستی اگزیستانسیالیستی کی کیگاردی، پدیدار شناسی هوسرلی، بودشناسی و معناکاوی هایدگری و تفسیرگرایی هرمنیوتیسم تا نظریه گفتمان که جز برخورد سلبی، قادر نبوده طرح جایگزین ارایه دهند، امروزه به نیهیلیسم معرفتی، روشی و علمی بدبینانه پسی میست (بدگمان)، پسا مدرنیستی فایرابندی تا خوش باورانه پلورالیستی فرامدرنیستی کشیده شده است.  به ترتیبی که امثال «آلن چالمرز» در مقدمه و نتیجه کتاب و گفتمان چیستی علم، در خصوص معرفت شناسی مدعی می شود، «پریشان آغاز کردیم و پریشان تر به پایان رسانیدیم». «دانیل لیتل» نیز در کتاب تبیین در علوم اجتماعی به التقاط و در همین روانشناسی علمی کشیده می شود. «دیوید مارش» و «جری استوکر» نیز در روش و نظریه در علوم سیاسی به تقارب معرفتی، روشی و علمی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و به ویژه سیاسی نزدیک می شود. پیش تر نیز «میشل فوکو» فرانسوی، چهره های شاخص «پست مدرنیسم» که مدعی شالوده شکنی علم و تمدن مدرنیسم بوده بعد از چندین بار حضور به عنوان فیلسوف گزارشگر در جریان انقلاب اسلامی و چه ملهم از حکمت متعالی از طریق هم میهن خود «هانری کربن» به گفتمان علم حکمت متعالی نزدیک شده و در آخرین مقاله خود تقلیل علم انسانی و اجتماعی و سیاسی از جمله علم قدرت را به دانش چگونگی شناسی در دوران مدرن، مورد نقادی قرار داده و ضرورت علم هستی شناسی، چیستی شناسی و چگونگی شناسی را باهم مطرح می سازد.

 

 بدین ترتیب نه تنها ایران و انقلاب اسلامی در چالش کارآمدسازی ملی، راهبرد الگوسازی اسلامی ایرانی، پیشرفت و چشم انداز تمدن سازی نوین بلکه جهان آینده، ضرورت نگاه، نظریه و نظام راهبردی علم به اعتبار پیشرفت دو ساحتی مادی و معنوی و دو بعدی باطنی و ظاهری انسانی و اجتماعی فراهم آمده  و از مراتب و وجوه سه گانه پیش گفته، ایجاب کرده ، ساخته و می سازد. نظام علمی، علوم و علم و فن توسعه ابزاری و تامین آسایش بدنی که همان علوم طبیعی پایه، مهندسی وس لامت (پزشکی) هستند، توأمان علم و فن توسعه و تعادل مدنی و کارآمدسازی که علوم حقوقی، مدیریتی و سیاسی می باشند و در جهت علم و فن توسعه و تعالی فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی و آرامش مدنی است. در این صورت علوم و فنون انسانی و اجتماعی را که برخلاف مدرنیسم ابزار توسعه بوده، علوم و فنون تعالی فرهنگی، معنوی و اخلاقی یا به صورت خلاصه علوم فرهنگی بوده و محسوب می شوند. گفتمان علمی، فکری و مدنی این چنین، رابطه علی با تمدن سازی نوین اسلامی داشته و خواهد داشت.

 

همان گونه که برخلاف جانوران که نوعن هستند، انسان به سبب ارادی بودن، انواع بوده و می توان مدعی شد که علوم انسانی و به تناظر آن علوم اجتماعی و به تناسب آنها علوم سیاسی نیز انواع هستند. چه بسا بتوان ادعا نمود که حداقل دو علم بشری غریزی طبیعی تکساحتی نارسا و تنازعی ناسازوار و یک بعدی ظاهری نگری مدرنیستی و نیهیلیستی پست مدرنیستی غربی و علم انسانی فطری دو ساحتی مادی و معنوی و دو بعدی باطنی نگری و ظاهرگرایی اسلامی وجود داشته که از حیث معرفت شناسی، روش شناسی و پدیده شناسی در قبال و حتی در مقابل هم می باشند. در غیر این صورت علم بشری مدرنیسم، غربی و مقطعی تاریخی جدید بوده و علم انسانی اسلامی، جهانی و جاویدان است.  

  

این چنین پارادایم و گفتمان علمی انقلابی، نگاه و نظریه و نظام علمی، علوم و علم توحید و توحیدی، دوساحتی، مادی و معنوی، دو بعدی، باطنی (ارزش، بینش و منش درونی) و ظاهری (کنش شناسی و رفتارشناسی ظاهری)، متعادل و متعالی بوده و به شمار می آید. برترین جایگزین بهینه و بسامان بهره ور و اثربخش گفتمان دانش غیر و ضد توحیدی، تکساحتی و تنازعی، مادی، ظاهری، کنش شناسی پراگماتیسم و نموشناسی یا رفتارشناسی پوزیتیویسیم و نامتعادل می باشد. ظرفیت لایزال، ضرورت فزاینده و زمینه رو به گسترش آن وجود دارد.

 

 

 

 

 

کد خبر 1024978

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha