این کتاب را هر عارف وارسته ای بخواند سر به بیابان می گذارد

عشق حاج قاسم به شهید یوسف الهی را آنجایی می شود بهتر درک کرد که می گوید حسودیم می شود کسی این کتاب(حسین پسر غلامحسین) را بخواند و حسین را بیشتر از من دوست داشته باشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان، شهید محمدحسین یوسف الهی در سال ۱۳۴۰ در شهر کرمان به دنیا آمد، پدرش فرهنگی بود و در خانواده فرهنگی رشد کرد و با شروع جنگ عراق علیه ایران به جبهه اعزام شد و در لشکر ۴۱ ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد.

 

 

 

این شهید عزیز در طول جنگ ۵ مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر ۸ به دلیل مصدومیت حاصل از بمب های شیمیایی در ۲۷ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید.

 

 

 

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی درباره نحوه شهادت شهید حسین یوسف الهی گفته است هنگامی که آن ها در اتاق عملیات بودند دشمن در عملیات والفجر ۸ دست به حمله شیمیایی می‌زند، او یاران خود را از سنگر خارج کرد و خود به شهادت رسید.

 

 

 

کتاب «حسین پسر غلامحسین» در مورد زندگینامه و خاطراتی از شهید محمد حسین یوسف الهی است که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در مورد این کتاب اینگونه گفته است «حسودیم می شود این کتاب را کسی دیگر بخواند و حسین را بیشتر از من دوست داشته باشد. می خواهم او تنها در قلب من باشد، همه سرمایه ام دوستی اوست. حسین عزیز من، عشق حسین فاطمه در قلب من ابدی است، مطمئنم هر عارف وارسته پیر مورد احترامی که این کتاب را بخواند سر به بیایان می گذارد

 

 برادرتان قاسم سلیمانی».

 

شهید سلیمانی در خاطره ای از شهید محمدحسین یوسف الهی گفته است:

 

یک روز با حسین به سمت آبادان می‌رفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم...

 

من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم اما هیچ کدام آنطور که باید موفقیت‌آمیز نبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمی‌دهد. گفت: برای چی؟ گفتم: چون این عملیات خیلی سخته و بعید می‌دانم موفق بشویم. گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم: حسین دیوانه شده‌ای. در عملیات‌هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت در این یکی که کلا وضع فرق می‌کنه واز همه سخت‌تر است. موفق می‌شویم!حسین خنده‌ای کرد و با همان تکه‌کلام همیشگی‌اش گفت: حسین پسر غلامحسین به تو می‌گویم که ما در این عملیات پیروزیم.

 

می‌دانستم که او بی‌حساب حرفی را نمی‌زند. حتما از طریقی چیزی که می‌گوید ایمان و اطمینان دارد.گفتم: یعنی چه از کجا می‌گویی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب(س). دوباره سوال کردم در خواب گفت یا در بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چه‌کار داری. فقط بدان بی بی گفت که شما دراین عملیات پیروزخواهید شد و من به همین دلیل می‌گویم که قطعا موفق می‌شویم...

 

کد خبر 1027731

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha