به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، خداوند در قرآن کریم می فرمایند: لَقَدْ مَنَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ (آل عمران 164)
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ در اين آيه، سخن از بزرگترين نعمت الهى يعنى نعمت" بعثت پيامبر اسلام" به ميان آمده است. خداوند در بیان علت اینکه چرا بعثت پییامبر (ص) بزرگترین نعمت است، می فرماید دلیل آن این است که این پيامبر(ص) شما را تربيت مىكند، و از گمراهي هاى آشكار باز مي دارد.
جالب توجه اينكه ذكر اين نعمت با جمله" لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ": (خداوند بر مؤمنان منت گذارد) شروع شده است كه شايد در بدو نظر تصور شود نازيبا است، ولى هنگامى كه به ريشه اصلى لغت" منت" باز مىگرديم مطلب كاملا روشن مىشود، توضيح اينكه همانطور كه راغب در كتاب مفردات مىگويد: اين كلمه در اصل از" من" به معنى سنگ هايى است كه با آن وزن مىكنند و به همين دليل هر نعمت سنگين و گرانبهايى را" منت" مىگويند كه اگر جنبه عملى داشته باشد يعنى كسى عملا نعمت بزرگى به ديگرى بدهد كاملا زيبا و ارزنده است و اما اگر كسى كار كوچك خود را با سخن، بزرگ كند و برخ افراد بكشد كارى است بسيار زشت، بنا بر اين منتى كه نكوهيده است به معنى بزرگ شمردن نعمتها در گفتار است اما منتى كه زيبنده است همان بخشيدن نعمتهاى بزرگ است.
خداوند در آيه فوق مىگويد: پروردگار بر مؤمنان منت گذارد يعنى نعمت بزرگى عملا در اختيار آنها نهاد.
اما اينكه چرا تنها نام مؤمنان برده شده در حالى كه بعثت پيامبر ص براى هدايت عموم بشر است، بخاطر اين است كه از نظر نتيجه و تاثير، تنها مؤمنان هستند كه از اين نعمت بزرگ استفاده مىكنند و آن را عملا بخود اختصاص مي دهند.
سپس مىفرمايد: يكى از مزاياى اين پيامبر ص اين است كه او از جنسخود آنها و از نوع بشر است (مِنْ أَنْفُسِهِمْ) نه از جنس فرشتگان و مانند آنها تا احتياجات و نيازمندىهاى بشر را دقيقا درك كنند و دردها و مشكلات و مصائب و مسائل زندگى آنها را لمس نمايند و با توجه به آن به تربيت آنها اقدام كنند، بعلاوه مهمترين قسمت برنامه تربيتى انبياء تبليغات عملى آنها است به اين معنى كه اعمال آنها بهترين سرمشق و وسيله تربيت است زيرا با" زبان عمل"، بهتر از هر زبانى ميتوان تبليغ كرد و اين در صورتى امكانپذير است كه تبليغ كننده از جنس تبليغ شونده باشد با همان خصائص جسمى و با همان غرائز و ساختمان روحى اگر پيامبران مثلا از جنس فرشتگان بودند اين سؤال براى مردم باقى مىماند كه اگر آنها گناه نمىكنند آيا بخاطر اين نيست كه شهوت و غضب و نيازها و غرائز گوناگون بشرى ندارند و به اين ترتيب برنامه تبليغات عملى آنها تعطيل مىشد لذا پيامبران از جنس بشر انتخاب شدند با همان نيازها و غرائز تا بتوانند سرمشقى براى همگان باشند. يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ سپس مىگويد: اين پيامبر ص سه برنامه مهم را در باره آنها اجرا مىكند نخست خواندن آيات پروردگار بر آنها و آشنا ساختن گوشها و افكار با اين آيات، و ديگر تعليم، يعنى وارد ساختن اين حقايق در درون جان آنها و به دنبال آن، تزكيه نفوس و تربيت ملكات اخلاقى و انسانى، اما از آنجا كه هدف اصلى و نهايى تربيت است، در آيه، قبل از تعليم ذكر شده، در حالى كه از نظر تربيت طبيعى، تعليم بر تربيت مقدم است.
جمعيتى كه از حقايق انسانى بكلى دورند به آسانى تحت تربيت قرار نمىگيرند بلكه بايد مدتى گوشهاى آنها را با سخنان الهى آشنا ساخت و وحشتى را كه قبلا از آن داشتند از آنها دور كرد، سپس وارد مرحله تعليم اصولى شد و به دنبال آن محصول تربيتى آن را گرفت.
اين احتمال نيز در تفسير آيه وجود دارد كه منظور از تزكيه، پاك ساختن آنها از پليدىهاى شرك و عقائد باطل و خرافى و خوهاى زشت حيوانى بوده، زيرا ما دام كه نهاد آدمى از اين آلودگيها پاك نشود، ممكن نيست كه آماده تعليم كتاب الهى و حكمت و دانش واقعى شود، همانطور كه اگر لوحى را از نقوش زشت، پاك نكنى هرگز آماده پذيرش نقوش زيبا نخواهد شد و بهمين جهت تزكيه در آيه فوق بر تعليم كتاب و حكمت يعنى معارف بلند و عالى اسلامى، مقدم شده است. وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ اهميت يك نعمت بزرگ آن گاه روشن مىشود كه زمان برخوردارى از آن را با زمانهاى قبل مقايسه كنيم و فاصله آن دو را بيابيم، قرآن در جمله فوق مىگويد نگاهى به دوران قبل از اسلام بكنيد و ببينيد در چه حال و چه روزى بوديد و از كجا به كجا رسيديد.
جالب توجه اينكه قرآن از وضع دوران جاهليت به" ضَلالٍ مُبِينٍ":" گمراهى آشكار" تعبير كرده است زيرا: ضلال و گمراهى انواع و اقسامى دارد، بعضى از وسائل گمراهى طورى است كه انسان به آسانى نمىتواند باطل بودن آنها را بفهمد و گاهى چنان است كه هر كس مختصر عقل و شعورى داشته باشد، فورى پى به آن ميبرد.
مردم دنيا بويژه مردم جزيرة العرب در زمان بعثت پيامبر اسلام ص در ضلالت و گمراهى روشنى بودند، سيهروزى و بدبختى، جهل و نادانى، و آلودگيهاى گوناگون معنوى در آن عصر، تمام نقاط جهان را فرا گرفته بود، و اين وضع نابسامان بر كسى پوشيده نبود. (تفسير نمونه :ج3 ص157)
نظر شما