خبرگزاری شبستان- سرویس فرهنگی، محمد پورعلم : جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در شرایطی آغاز شد که کشورمان به خاطر شرایط پس از انقلاب به هیچ وجه آمادگی ورود به جنگ را نداشت. حال آن که دشمن بعثی از مدت ها قبل خواب حمله به ایران و دسترسی به آب های خلیج فارس را در سرداشت. در این شرایط بود که صدام با اطمینان از بنیه نظامی خود و عدم انسجام موجود در نیروهای مسلح ایران، وعده ای پیروزی قریب الوقوع می داد. او به ظن خود همه مولفه های پیروزی در جنگ را در نظر گرفته بود اما آن طور که بعدها مشخص شد، یک مولفه را از قلم انداخته بود. انسجام ملی که در عزم راسخ جوانان ایرانی نمایان شد. جوان هایی که با پیروزی انقلاب، گسترش آرمان عدالت و آزادی را در دل داشتند و برای تحقق آن جان خود را هم فدا می کردند.
همین جوان ها بودند که حداقل در ماه های نخست جنگ، اگر سلاحی در دست داشتند با آن و اگر نداشتند با تن های بی دفاع خود سد متجاوزان شدند و هلهله دشمن تا دندان مسلح را مدتی به تاخیر انداختند. خرمشهر در کنار چندین شهر دیگر خوزستان صحنه این مقاومت تمام عیار بود. نهایتا اما مقاومت جوان های بی دفاع این شهر درهم شکست تا خرمشهر به خونین شهر تغییر نام دهد.
سقوط خرمشهر ضربه سنگینی برای جوان های ایران به خصوص جنوب بود. درست است که آن ها با دست خالی جنگیده بودند و شهادت تنها سلاح شان در برابر پیشروی دشمن بود اما هیچ یک از این بهانه ها آرام بخش نبود. آن ها تکه ای از وطن شان، پاره تن شان را به تلخ ترین شکل ممکن از دست داده بودند. پس آرام و قرار نداشتند تا آن را بازپس بگیرند. اما ماجرا به این سادگی نبود. از حصارهای چند لایه دفاعی عراق برای شهر که بگذریم، روحیه دشمن با این پیروزی تقویت شده بود. آن ها واقعا «آمده بودند که بمانند» و همه چیز را برای آن فراهم می دیدند.
سوم خرداد سال شصت و یک اما روز دیگری بود. روز پایان عملیات گسترده بیت المقدس که نهایتا با آزادسازی خرمشهر به پایان رسید. بیش از بیست روز عملیات سنگین که تلفات گسترده دشمن را به همراه داشت. خون پاک جوان های این مرز و بوم معجزه آفرید و آسمان و زمین از این رشادت متحیر ماند. خرمشهر آزاد شد و نوای «ممد نبودی» با آن گره خورد تا برای همیشه یادآور حماسه آفرینان باشد.
امروز نزدیک به چهل سال از آن روز می گذرد و این نوای «ممد نبودی» است که هر بار خاطره جهان آرا و یاران بی بدیلش را برایمان زنده می کند. جزئیات واقعه از خاطرمان رفته اما شنیدن «ممد نبودی» تلخ و شیرین ماجرا را برایمان زنده می کند. شاید عجیب به نظر برسد اما نوایی ساده و خودمانی می تواند مخاطبانش را به رخدادی در چهل سال قبل بازگرداند و متاثر کند. مخاطبانی که بسیاری از آن ها حتی در آن زمان به دنیا نیامده بودند.
تاثیر عجیب «ممد نبودی» با صداهایی که از دل تاریخ عبور کرده و به ما رسیده اند، نکاتی تکان دهنده را نمایان می سازد. اول این که «آن چه از دل براید، بر دل نشیند». غم نبودن محمد جهان آرا و شادی آزادی خرمشهر، هر دو از این نوا برمی خیزد و بر دل می نشیند. دومی هم تاثیر شعر و ریتم و صداها(عناصر ادبی و هنری) در خلق اثری ماندگار. شاعر در جایگاه رفیق پابه راه محمدجهان آرا او را به زبان خودمانی «ممد» صدا می کند و از تحقق آرزویش می گوید: «شهر آزاد گشته/ خون یارانت پرثمر گشته ». و ادامه می دهد: «آه و واویلا/ کو جهان آرا». حالا این نوحه در فقدان رفیق با لهجه گرم جنوبی، ریتمی برگرفته از نوحه قدیمی عاشورایی و صدای سینه زنی مردم همراه می شود تا ملغمه ای جذاب و گیرا بیافریند.
با این حساب، تولید چنین آثاری به نظر ساده می رسد، اما به هیچ عنوان این گونه نیست، که اگر بود امروز به تعداد حماسه های فرزندان این مرز و بوم در طول تاریخ، اثر فرهنگی هنری ماندگار خلق شده بود.
فرهنگ و هنر ایران در طول تاریخ، قطعا مشحون از آثاری ماندگار در وصف دلاوری مردمان این سرزمین است. تا آن جا که از قرن ها قبل تا دوران معاصر می توان ردپای آن ها را دنبال کرد. اما این نکته در کنار مباهات، حسرت هایی به همراه دارد. چگونه می شود کشوری با بهره از ادبیات و هنر، از تاریخ نداشته حماسه می سازد و گنجینه تاریخی ما در گوشه ای خاک می خورد!؟
سوم خرداد خود به تنهایی محمل تولید آثار ادبی و هنری در مدیوم های متنوع و از دیدگاه های متفاوت است. تاریخی که تاکنون مورد توجه اهالی ادبیات و هنرمندان عرصه های مختلف قرار گرفته و آثار ارزشمندی را به خود دیده است اما با این وجود، هنوز دین یاران جهان آرا بر دوش ما سنگینی می کند.
نظر شما