خبرگزاری شبستان: روز عرفه، روز دعا و نیایش، و عید قربان، عید عبادت و بندگی است. این دو درّ گرانبها، در سلوک معنوی انسان تأثیر بسزا دارند. به خصوص دعای عرفه امام حسین«علیه السلام»، علاوه بر اینکه از جاذبیّت خاصّی برخوردار است، سازندگی روحی دارد.
* انسان، در تکاپوی رسیدن به خداوند
امام حسین«سلام الله علیه» قافله سالار مردان الهی است. دعای شریف عرفه که از آن حضرت به یادگار مانده است، مفاهیم عرفانی فراوانی را القا می کند. سراسر آن دعای نورانی، آموزش رسیدن به یابیدنی هاست. حضرت سیدالشهداء«سلام الله علیه» در دعای عرفه با سوز و گداز خاصی می فرمایند:
«مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک...» [1]
آن کسی که تو را ندارد، چه دارد؟ و آن کسی که تو را یافته است، چه ندارد؟
همه انسان ها به صورت فطری به دنبال خدا می گردند و می خواهند به او برسند. هر کسی به نحوی برای رسیدن به گمشده خود تلاش می کند. ولی متأسفانه بسیاری از انسان ها نمی دانند باید به خدا برسند و گمشدۀ خود را در غیر او جستجو می کنند.
بعضی تصور می کنند با کسب مال و افزایش دارایی به هدف خود می رسند و آرامش می گیرند. برخی گمشدۀ خود را در ازدواج و تشکیل خانواده می یابند. گروهی تخیّل می کنند گمشدۀ آنان مدرک تحصیلی و ارتقای سطح علمی است. دانشجو، فراغت از تحصیل را هدف نهایی خود قرار می دهد و طلبۀ علوم دینی، درجۀ اجتهاد را گمشدۀ خود می پندارد.
همۀ این افراد وقتی به هدفی که برای خود ترسیم کرده اند، می رسند، در می یابند که گمشدۀ آنان فراتر از این اهداف جزئی و کوچک است و اگر مسیر را به درستی طی کرده باشند، اهداف غایی آنان، مقدمه ای برای رسیدن به هدف اصلی است.
لذا برخی راه را می یابند و از طریق دعا و راز و نیاز باخدا به همراه انجام واجبات و ترک محرمات، گمشدۀ خود را پیدا می کنند.
* لذّت حقیقی
بالاترین لذت برای کسانی که گمشدۀ خود را می یابند، ارتباط عاطفی و صمیمانه با خداوند متعال است.
در بخش دیگری از دعای عرفه، لذت و حلاوت مناجات و مکالمۀ عاطفی و مملو از محبت با خداوند سبحان، به انسان چشانده می شود.
«یَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَةَ الْمُؤَانَسَة» [2]
ای آن که شیرینی انس خود را به دوستان چشاندی.
خوشا به حال افرادی که عمق معانی این جملات سراسر نور و برکت را می یابند و لذّت حقیقی آن را درک می کنند. ادعیه ای که از اهل بیت«سلام الله علیهم» به یادگار مانده است، مملوّ از همین مکالمات عارفانه و عاطفی است. چه کسی جز امیرالمؤمنین علی«سلام الله علیه» می تواند آن جملات عاشقانه را دعای کمیل بر زبان جاری سازد؟ آیا دعای ابو حمزۀ ثمالی امکان دارد از سوی کسی با مقامی کمتر امام سجاد«سلام الله علیه» باشد؟ اگر در روز عرفه ای که امام حسین«سلام الله علیه» دعای عرفه را قرائت فرمودند، وقت نمی گذشت، به همین صورت به بیان جملاتی که هم از حیث محتوا و هم از حیث شیوۀ بیان، بی نظیر بود، ادامه می دادند و سخنان لذت بخش و روح افزای آن حضرت پایان نمی یافت.
تصور اینکه لذات مادی و دنیوی لذت است، تصور بسیار غلطی است. لذاتی که در دنیا وجود دارد، رفع نیاز و دفع الم است. وقتی انسان بهترین غذاها را می خورد، در واقع نیاز گرسنگی را برطرف کرده است و اهل دل، رفع احتیاجات مادی را لذت نمی دانند. بلکه لذت آنان در مناجات با خداوند تبارک و تعالی است.
اهل معرفت اگر یک شب توفیق نماز شب را از دست بدهند، روز آنان به عزا تبدیل می شود و چنان می گریند که گویی فرزند جوان از دست داده اند. زیرا در دل شب، معاشقه ها و مکالمه ها با معشوق خویش دارند و نمی توانند از لذّت آن غافل شوند.
امام علی«سلام الله علیه» در مناجات ماه شعبان خود می فر مایند:
«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ بِجَلَالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا» [3]
یعنی خداوندا، به من حالتی عطا فرما که علاوه بر آنکه من با تو مناجات می کنم، تو هم با من حرف بزنی و مناجات کنی.
افرادی هستند که در دل شب نماز می خوانند، حمد و سوره می خوانند، ولی نظیر آدم تشنه که آب می خورد و سیراب شدن را می یابد، خدا را می یابند و نمی توانند نماز خویش را تمام کنند. مرتب بهانه ای می جویند تا کلمات نورانی سورۀ حمد تمام نشود. «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین » را تکرار می کنند و از آن لذّت می برند. گفتن هر جمله ای به اندازۀ تمام دنیا نزد آنان ارزش دارد. بالاخره حمد و سوره تمام می شود، به رکوع می روند و خداوند را تسبیح می کنند. «سبحان ربی العظیم و بحمده» و پس از آن «سبحان ربی الاعلی و بحمده».
در اینجا نوبت به حرف زدن بنده با خدا می رسد. خدا را به گونه ای می یابند که توجّه به ذکر بنده دارد و از مناجات بنده اش لذّت می برد.
اولیای الهی چنین نمازی را با دنیا و آنچه در آن است، معاوضه نمی کنند. پیامبر اکرم «صلّی الله علیه وآله وسلّم» می فرمایند:
«الَرَکْعَتَانِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا» [4]
* مقام عنداللّهی
کسانی که گمشدۀ خود را پیدا کرده اند، در واقع علَم و پرچم حق تعالی را یافته و خود را به او سپرده اند. ایمان این افراد شهودی می شود و به نفس مطمئنّه دست می یابند که به آن مقام عنداللّهی گفته می شود. این مقام در همین دنیا و در دل شب آغاز می شود و پس از آن، لیاقت رسیدن به بهشت عدن و بهشت رضوان و مقامات والاتر را به انسان عطا می نماید.
«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً، فَادْخُلی فی عِبادی، وَ ادْخُلی جَنَّتی » [5]
در این آیۀ شریفه نمی فرماید به سوی بهشت من بیا، بلکه می فرماید به سوی خودم بیا و این همان مقام عنداللّهی است.
وقتی هدف انسان رسیدن به چنین مقاماتی باشد، دنیا و آنچه در آن است، در نظر او ارزشی نخواهد داشت. امام علی«سلام الله علیه» در روایت شیرینی در وصف دنیا و تعلّقات دنیوی می فرمایند:
«فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ کَفَیْ ءِ الظِّلِّ بَیْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّی قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّی نَقَص» [6]
دنیا در نظر خردمندان چونان سایه ای است که هنوز گسترش نیافته، کوتاه می گردد، و هنوز فزونی نیافته کاهش می یابد.
شیطان برون و درون، نمی تواند بر صاحب نفس مطمئنّه اثر گذار باشد. از شرّ هوی و هوس، نفس امّاره و حتی صفات رذیله در امان است. زیرا خود را به زیر پرچم الله تبارک و تعالی رسانده و به ذات کبریایی او پناه برده است.
«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ» [7]
چرا که او را بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگار خود توکل می کنند تسلطی نیست، جز این نیست که تسلط او بر کسانی است که او را به یاری و سرپرستی می گیرند.
* مقام خلیفة اللّهی
اساساً انسان خلق شده است که به مقام خلیفةاللّهی برسد.
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» [8]
خداوند متعال به ملائکه می فرماید: می خواهم انسان را خلق کنم تا به مقام خلیفةاللّهی برسد. مقامی که در آن، هرچه بخواهد ببیند و هرچه بخواهد بشنود. وقتی که انسان به خداوند سبحان وصل شود، قدرت او قدرت خدایی می شود. علم او علم خدایی می شود و صفات او نظیر علم و قدرت، مطلقه می شود. زیرا به علم و قدرت لایزال الهی وصل شده است.
خداوند متعال در حدیث قدسی می فرماید:
«وَ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْ ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ» [9]
اگر کسی به انجام واجبات اهمیت دهد و در به جا آوردن مستحبّات، خصوصاً نوافل، کوشا باشد، مورد محبّت خاص خداوند واقع می شود. در آن صورت، گوش او گوش خدا، چشم او چشم خدا، زبان او زبان خدا و دست او دست خدا می شود. و مهم تر اینکه، می فرماید: هر دعایی بکند، اجابت می کنم و هرچه بخواهد به او عطا می نمایم.
در دنیا مستجاب الدعوة می شود و هرکاری اراده کند می تواند انجام دهد و در آخرت، به مقامی می رسد که بهشت و نعمت های بهشتی برای او کوچک و ناچیز است و در نظر او جلوه ای ندارد. تنها و تنها عنایت حق تعالی برای او جلوه دارد و در هر نظری که از سوی ذات باری تعالی به وی می شود، او سعۀ وجودی پیدا می کند و کمال بیشتری می یابد. و تا خدا خدایی می کند، او در حال استکمال و ارتقاء درجه است.
مرحوم دیلمی در ارشاد روایتی به نام معراجیه نقل می کند. روایت مفصّل و عجیبی است و برخی مکالمات ردّ و بدل شده بین پروردگار متعال و پیامبراکرم«صلّی الله علیه وآله وسلّم» را بیان می فرماید. در بخشی از این روایت خداوند تبارک و تعالی به حبیب خود می فرماید: بنده هایی دارم که در بهشت حیران و سرگردان در ذات من هستند. در عالم ملکوت مدهوشند تا جایی که به نعمت های بهشتی که در اختیار آنان است توجّهی ندارند. بهشت و حورالعین ها از آنان نزد من شکایت می کنند، می گویند: خدایا تو ما را برای این بندگان خلق کرده ای اما آنان به ما اعتنا نمی کنند. خداوند به آنان پاسخ می دهد: بگذارید بنده ام در ذات من مدهوش باشد. لذّت این بندگان حرف زدن من با آن ها و حرف زدن آن ها با من است. بعد خداوند سبحان می فرماید: من روزی سیصد و شصت مرتبه به این بندگان نظر می افکنم و آنان در هر نظر سعۀ وجودی می یابند، استکمال پیدا می کنند. و این استکمال به دنیا و آنچه در دنیا است، ارزندگی دارد.
* مقام آدمیّت
انسان می تواند به مقاماتی برسد که هیچ مخلوقی قدرت رسیدن به آن مقامات را ندارد.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نداند
بنگر که تا چه حد است مقام آدمیّت
حتی جبرئیل امین هم که ملک مقرّب خدا است، صلاحیّت ورود به حریم ملکوتی انسان را ندارد.
گفت او را حین بیا اندر پیم
گفت رورو من حریف تو نیم
گفت بیرون زین حدای خوش فرّمن
گز زنم پرّی بسوزد پرّ من
هدف نهایی هر انسانی باید رسیدن به مقام لقاء و فانی شدن در ذات حق تعالی باشد. برای رسیدن به این مقام نیز باید حرکت پر رنجی را آغاز نماید و سیر پرمشقّتی را طی کند.
تمام توان آدمی باید به کار گرفته شود تا در این راه موفق گردد. وگرنه به جای صعود، سقوط می کند و به جای اینکه به ارزش های معنوی و عرفانی دست یابد، در مدّت عمر مثل کرم ابریشم به دور خود می تند و نتیجه ای نمی گیرد. به جای اینکه رو به خداوند و کمالات حرکت کند، با یک زندگی سراسر تکرار مکررات، به سمت هوی و هوس و رذائل نفسانی می شتابد.
دلبستگی به دنیا و انصراف از حق تعالی، چنین مقام پستی را برای انسان رقم می زند.
اگر انسان خلق شده باشد که هفتاد یا هشتاد سال، با یک زندگی تکرار مکرّرات بخورد و بخوابد و از لذّات دنیوی بهره مند شود و بعد هم بمیرد، خلقت او عبث و بیهوده است.
ولی ذات باری تعالی که حکیم، علیم، قادر، رئوف و جواد است، و صفات او عین ذات اوست، قطعاً خلقتی حکیمانه دارد و هدف بزرگی را دنبال می کند. چنان که می فرماید:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون » [10]
آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ایم، و بسوی ما باز نمی گردید؟
آیا تحمّل آن همه رنج و مشقّت که عموم مردم در زندگی دارند، صرفاً به خاطر تهیۀ خوراک و پوشاک و مسکن است؟ آیا به خاطر این است که ازدواجی بکنند و صاحب فرزند شوند و چند صباحی زندگی کنند و همۀ آنچه به دست آورده اند را بگذارند و بمیرند؟
اگر آدمی در مدت عمر، با قرآن، دعا و نماز، انس داشته باشد و در حالی که به انجام واجبات اهمیّت می دهد، از مطلق گناهان نیز دوری گزیند، هدف از خلقت را تأمین کرده است. چنین کسی مسیر حرکت به سوی خدا را در پیش گرفته و می تواند به مقام آدمیّت برسد و خداوند سبحان را با چشم دل بیابد. امیرالمؤمنین علی«سلام الله علیه» می فرماید:
«عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاک» [11]
کور باد آن چشمی که تو را نمی بیند.
در روایتی دیگر که منسوب به ایشان است می فرماید:
«ما رأیتُ شَیئاً إلا و قَد رأیتُ الله قََبلهُ و بعدهُ و معهُ و فیه »
یعنی ایشان به غیر خدای متعال هیچ جیز در این جهان نمی بیند. اگر هم ببیند، آن را وابستۀ به خدای سبحان می داند. این مقام یعنی مقام آدمیّت که همه باید به آن برسند.
طیران مرغ دیدی، تو ز پایبند شهوت
بدرآی تا ببینی طیران آدمیّت
اگر این درنده خویی زطبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیّت
اگر انسان به مقام آدمیّت برسد، ملائکه در مقابل او تواضع می کنند و مشکلات او را حل می نمایند. و اگر غم و غصه و نگرانی داشته باشد، او را دلداری می دهند.
«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُون» [12]
بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما اللَّه است، سپس پایداری نمودند، فرشتگان بر آنها فرود آیند (و گویند) که هرگزمترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتی که (در دنیا) وعده داده می شدید.
غم، غصه، اضطراب و پریشانی نباید وارد دلی شود که جایگاه خداوند متعال است. از این رو ملائکه مأموریت دارند ناملایمات را از چنین کسی دور کنند. همۀ این الطاف به خاطر این است که جنبۀ ملکوتی و معنوی در وجود کسی که به مقام آدمیّت دست می یابد، بر جنبۀ مادی او غلبه یافته و بعد انسانی جایگزین بعد حیوانی شده است.
مرحوم صدرالمتألّهین«رحمة الله علیه» می فرماید: «انسان وقتی به دنیا می آید، یک حیوان بالفعل و یک انسان بالقوه است.»
بنابراین هر انسانی وظیفه دارد، بعد انسانی خود را به فعلیّت برساند. اما متأسفانه برخی، از ابتدا تا انتهای عمر خویش در همان بعد حیوانی می مانند و آخرالامر به صورت یک حیوان می میرند.
اگر بعد انسانی و جنبۀ ملکوتی وجود انسان در او زنده شود، علاوه بر اینکه لحظه به لحظه به مقام قرب الهی نزدیک می شود، سجده گاه ملائکه می شود. زیرا دستور خداوند به سجدۀ ملائکه به انسان به خاطر بعد ملکوتی او و پس از دمیدن روح الهی در وی بود.
«فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ، فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ، إِلاَّ إِبْلیسَ أَبی أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدینَ» [13]
پس چون آن را درست کردم و در آن از روح خود دمیدم، همگی برای (تعظیم) او سجده کنان به رو درافتید، پس فرشتگان همگی یکسره به سجده درافتادند، مگر ابلیس که سرباز زد از اینکه با سجده کنندگان باشد.
نتیجه بحث این که: اگر کسی بخواهد به مقامات عرفانی و معنوی دست یابد، باید از محرمات اجتناب کند، واجبات را به صورت دقیق انجام دهد و به مستحبّات نظیر خدمت به خلق خدا اهمیّت دهد. افزون براین، انس با دعا، قرآن و نماز برای رسیدن به مقامات عرفانی و درک لذت های معنوی ضروری است.
1. بحارالأنوار،ج 95،ص 226
2. بحارالأنوار،ج 95،ص 226
3. بحارالأنوار،ج 91،ص 98
4. علل الشرائع،ج 2،ص 363
5. فجر/30-27
6. نهج البلاغه، خطبه 63
7. نحل/100-99
8. بقره / 30
9. الکافی،ج 2،ص 352
10. مؤمنون / 115
11. بحارالأنوار،ج 95،ص 226
12. فصلت/30
13. حجر/31-29
نظر شما