« قرارگاه محمود» تبلور زندگی شهید شاخص دانشجو مدافع حرم البرز

شهید محمود نریمانی از شهداء شاخص دانشجو مدافع حرم استان البرز است که در ۱۰ مرداد سال ۹۵ در حماء سوریه به فیض شهادت نائل آمد و امروز یاد و خاطره او قرارگاهی از عشق به شهادت را در دل دوستانش بارور ساخته است.

خبرگزاری شبستان – البرز: شهداء شمع محفل بشریت هستند؛ واژه ای که تنها تفکر کوتاهی نسبت به آن می تواند راهبردی برای درک جایگاه عالی شهداء تلقی شود و در این بین شهداء مدافع حرم، آنانی که همچون شهداء دوران دفاع مقدس، جانانه در برابر زورگویی و بدصفتی نیروهای تکفیری فراتر از مرزهای ایران ایستادند.

 

و اینک، پس از گذشت پنج سال سالروز شهادت شهید محمود نریمانی 10 تیرماه سال 95 در حماء سوریه است، روزی که محمدهادی با رنج و فراق نبود پدر آشنا شد در حالی که تنها سه سال بیشتر نداشت.

 

دغدغه شهادت محمود را ندارم، من با خدای خودم معامله کردم

 

« غلامرضا نریمانی» در خصوص فرزند شهید خود به خبرنگار خبرگزاری شبستان در البرز گفت: محمود فرزندی متواضع، خونگرم و با ادب بود، همواره با دیگران سازش داشت،  از سن سیزده یا چهارده سالگی در خانه برای بچه های دیگر مشاور بود، اگر جایی اختلافی بین بچه ها پیش می آمد بلافاصله می رفت آشتی می داد.

 

پدر شهید محمود نریمانی در خصوص حضور فرزندش در مناطق جنگی سوریه و مأموریت هایی که از طرف سپاه اعزام می شد افزود: تا مدت ها از حضور او در منطقه اصلا اطلاع نداشتیم، خودش حتی به خانمش هم نگفته بود. وقتی می پرسیدیم مامویت کجا؟ می گفت، همین دورو بر.  بعد از یک مدت فکر کنم چهل و پنج روز این طورها اگر فراموش نکرده باشم آمد کجا رفته بودی؟ گفت، همین نزدیکی ها. 

 

 

وی ادامه داد: تا اینکه یکی از روزها، یکی از دوستانش آمد پیش من گفت من محمود را سوریه دیدم. گفتم مگر محمود سوریه بود ؟گفت: بله. وقتی از خودش سوال کردیم خندید گفت: نه بابا شوخی می کند. گفتم اقلا به من بگو باز نگفت اهل دروغ نبود و با یک تبسمی مرا سرگرم کرد و نگفت. یواش یواش پیگیر شدم، دیدم بله آنچه من اطلاع داشتم این بود که 2سال بود می رفت و یکی از دوستان که ارتباط نزدیک باهاش داشت خدمتشان بودیم گفت شما اطلاع دارید محمود چند مدت است سوریه می رود گفتم آنطور که من اطلاع دارم دوسال است لبخند زد گفت چهارسال است محمود می رود و می آید.

 

نریمانی در خصوص خبر شهادت فرزندش اظهار کرد: 10 مرداد سال 95 بود، زنگ زدند که بیایید شما را کار داریم،آمدم دیدم خواهر زاده و پسر و داداشم آمدن گفتند چه خبر است ؟ گفت خبری نیست گفتم چرا به من بگید گفتن محمود زخمی شده گفتم محمود زخمی نشده محمود شهید شده انا لله و انا علیه راجعون [با گریه]می دانستم محمود شهید می شود برای من واضح بود ولی خدا را شکر می کنم محمود آن چیزی که دلش می خواست آنچه که آرمان و آرزویش بود درست تا اینجا هر یک انجام شده خدا را شاکرم و امیدوارم خداوند این قربانی ضعیف را از من قبول کند.

 

پدر شهید در پایان بیان کرد: مرا سر معراج دعوت کردند گفتم چون من پیمان با خدا بستم و بچه ام را به خدا دادم پیکرش را کار ندارم محمود در قلب من است، کاری با محمود ندارم من با خدای خودم معامله کردم فقط خدا لطف کند قطره ای از خون امام حسین به من ببخشد.

 

او برای حضرت زینب(س) است مال من نیست

 

« کبری سرحدی» نیز در خصوص شهید محمود نریمانی و یاد و خاطره آن شهید به خبرنگار خبرگزاری شبستان از البرز گفت: محمود سرتا پا خاطره است. همان روز رفتن که آمد، محمدهادی سه ساله را در آغوش داشت. آمد از زیر قرآن ردش کنم. گفت مامان هوای بچه را داشته باش گفتم. خدا هوایشان را داشته باشد. یک مقدار که رفت من گفتم « والله خیرالحافظ و هو الرحمن الراحمین » یکدفعه خانمش برگشت گفت محمود مامان را نگاه کن! برگشت .گفت: مامان تو که دست دادی. چیزی نگفتم و پشیمان نیستم گفت: پس چرا!؟ گفتم چیزی نیست. فقط سپردم به خدا من همه سربازان اسلام را می گویم، نه فقط شما خدا پشت و پناهتان همون خاطره آخرین بار بود.

 

این مادر شهید اظهار کرد: از زمان هایی که به سوریه می رفت به ما اطلاعی نمی داد. یکبار گفتم محمودجان آنجا می روی من را یاد می کنی؟ من هم از کودکی حضرت زینب را خیلی دوست داشتم ،ولی تا حالا قسمت ام نشد خیلی دوست داشتم بروم حرم حضرت زینب. پسرم آنجا مرا مرا یاد می کنی؟ گفت: بله. هر وقت آنجا می روم می گویم مادرم شما را خیلی دوست دارد.

 

سرحدی ادامه داد: این آخرین بار که رفته بود گفتم می خواهی بروی ماه رمضان بود پیشش افطاری بودیم بچه بغلش بود میخواست بخواباند گفت مامان بیا کمک کن کاری کن من راحت برم تو کاری می کنی که کارم درست نمی شود، گفتم من کاری ندارم گفت تو رضایت بده از من دل بکن، کار من درست شود.

 

مادر شهید خاطرنشان کرد: همان زمان به او گفتم، اگر تو مردی باشی که نوکر حضرت زینب باشی من از خدایم است حرفی ندارم گفت دست بده دست دادم گفت: یادت باشد دست دادی گفتم: یادم هست خدا پشت و پناهت من راضی ام به رضای خدا دیگه خیالش راحت شد که از من رضایت گرفته است من هم راضی بودم خاله و عمه هایش که می پرسیدند چی شده محمود کجاست می گفتم کاری نداشته باشید او برای حضرت زینب است مال من نیست الان هم پشیمان نیستم راضی به رضای خدا هستم.

 

« اکرم نریمانی» در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از البرز در خصوص شهید محمود نریمانی گفت: مهمترین منش و شاخصه رفتاری شهید محمود نریمانی باورهای دینی و ایمانی بود.

 

 

خواهر شهید مدافع حرم محمود نریمانی افزود: زمان شناسی و تعهد به وعده از دیگر صفت های وی بود که همواره نسبت به آن توجه ویژه داشت و خود را ملزم به آن می دانست.

 

وی با اشاره به اهمیت جایگاه و مقام عالی شهداء بیان کرد: برادرم هشتمین فرزند خانه بود، همواره محبت، تواضع و ادب اخلاقی او زبانزد بود، همه خواهران و برادرم او را دوست داشتیم و حرف و نظرش برایمان حجت بود.

 

 

کد خبر 1080906

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha