به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، یکی از مهمترین اهداف قیام امام حسین (ع) تشکیل حکومت اسلامی بود. امام حسین (ع) برای اینکه صرفا به شهادت برسد به کربلا نیامد بلکه در پی اهدافی از جمله تشکیل حکومت اسلامی عزم کربلا کرد؛ هر چند که می دانست در پایان شهید می شود. در جملهای از آن حضرت میخوانیم:" بار خدایا! تو خوب می دانی که انقلاب و نهضت من به خاطر حکومت و سلطنت بر مردم و دستیابی به زرق و برق دنیا نبوده بلکه هدف من از حکومت، ارائه معالم و نشانههای دینت به مردم ، و اصلاح بلاد و شهرها و ایجاد امنیت برای بندگانت و عمل به فرایض و سنتها و احکام توست.لذا در این خصوص با حجت الاسلام «علی کرمی فریتنی» نویسنده و مدرس حوزه و دانشگاه گفتگویی انجام دادیدیم که در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
فلسفه قیام امام حسین (ع) چه بود؟
فلسفه هجرت اعتراضی امام حسین (ع) از مدینه تا شهادت گاهش، همان فلسفه بعثت پیامبر اکرم (ص) یعنی عدالت، آزادی، آزادگی و تامین حقوق انسان ها بوده است، خدارند در قرآن کریم می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» (همانا ما پیامبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند، و آهن (و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است (نیز برای حفظ عدالت) آفریدیم، و تا معلوم شود که خدا و رسولش را با ایمان قلبی که یاری خواهد کرد؟ (هر چند) که خدا بسیار قوی و مقتدر (و از یاری خلق بی نیاز) است.) بنابراین راه ابا عبدالله الحسین (ع) ادامه همان راه پیامبر اسلام (ص) بود. امام حسین (ع) می فرمایند: من نه سرکشم، نه قانون ستیزم و نه می خواهم جنگ و جدل به پا کنم، من می خواهم همان قانون، سیره و روش جدم پیامبر اکرم(ص) و پدرم امیر المومنین (ع) را که در جامعه ترک شده است را به پا دارم.
در مجموع می توان گفت: امام حسین (ع) برای آزادی، عدالت، دادگری و دادگستری قیام کردند و هدفشان دستیابی انسان ها به حقوق، حق حیات، حق اشتغال و حق رفاه مشروع آنها بود. امام می خواستند همان حقوق بشری که امروزه منشور جهانی به آن دست یافته، برای مردم فراهم کنند، امام در جایی دیگر فرمودند: «ان الحق لایقیموا» نمی بینید به حق و حقوق مردم در استبداد خلافت بها داده نمی شود و به کسی هم اجازه نهی و جلوگیری نمی دهند لذا یکی دیگر از اهداف قیام امام حسین (ع) آزادی مردم در تصمیم گیری های سیاسی و اجتماعی جامعه بود، بر همین اساس وقتی حکومت بنی امیه از امام حسین (ع) خواستند بیعت کنند، ایشان فرمودند: من هم یکی از مردم هستم، در صورتی رای می دهم که از مردم هم دعوت کنید آنها در پاسخ گفتند ما با مردم کاری نداریم ،امام هم فرمودند: من هم چنین رایی نمی دهم، تا روز عاشورا که اباعبدالله حسین (ع) را در سر دو راهی قرار دادند و گفتند یا شمشیر و کشته شدن به ناحق یا رای اجباری که امام فرمودند: «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» (محال است تن به ذلت دهیم) چون پیامبر اکرم (ص) زیر بار زور و اجبار نمی رفتند و هدف من آزادی و آزادگی انسان ها است.
مساله مهم دیگر در قیام عاشورا این بود که حضرت می فرمودند: چرا به جای معیارها و ملاک های تصدی پست های مدیریتی و امتیازهای افراد ( دانش، تخصص و امانتداری) روابط شخصی و باند بازی حاکم شده است، اسلام دانش، تخصص و امانتداری را ملاک تصدی گری می داند، فردی که این ویژگی ها را نداشته باشد صلاحیت گماردن در امور حکومتی را ندارد در حالی که در دستگاه های استبدادی از جمله بنی امیه این امتیازها مورد توجه قرار نمی گرفت و هر فردی که دنباله رو تر و متملق بود شانس بیشتری در بکارگیری مناصب حکومتی داشت. ولید بن عقبه فرماندار مدینه بود، یزید او را موظف کرد تا از امام حسین (ع) بیعت بگیرد اما، امام (ع) در جواب ولید بدون هیچ ترس و تردیدی فرمود: «إنّا اهل بیت النُبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و بنا فتح الله و بنا ختم الله و یزید رجلُ فاسق، شاربُ الخَمر، قاتل النَفس المُحرّمة، مُعلنُ بالفِسق و «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»(ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم، ما مکان آمد و شد فرشتگانیم. اسلام به واسطۀ ما آغاز شد و به دست ما به انجام می رسد. اما، یزید فاسق و شرابخوار است، قاتل انسان های محترم است. آشکارا فسق و فجور می کند و حد و مرز الهی را می شکند، و «کسی مثل من با مثل یزید بیعت نمی کند).
از قیام عاشورا تحلیل های گوناگونای شده یکی این است که عاشورا از اسرار الهی و تکلیفی ویژه برای امام حسین(ع) بوده و هیچ فرد دیگری چنبن وظیه ای نداشت، است چرا توضیح بفرمایید؟
در گذر تاریخ تا به امروز نگاه های متفاوت و متنوعی نسبت به واقعه عاشورا وجود داشته است. یکی از این نگاه ها، نگاه فرا طبیعی، فراعقلی یا نگاه قدسی است، این نگاه معتقد است، کار امام حسین (ع) به قدری بزرگ، مقدس و آسمانی است که فقط خود امام می داند و خدای خودش، ولی این نگاه از نظر بنده مردود می باشد چون اگر این گونه بود سید الشهدا(ع) نمی فرمودند: سیره، روش، و رفتار من برای شما حجت است، پس کاری که از ما ساخته نیس چگونه می توانیم از آن الگوبرداری کنیم لذا این برداشت فرا طبیعی و قدسی از قیام عاشورا که ما چیزی از ان متوجه نمی شویم درست نیست.
نگاه دیگر به قیام امام حسین (ع) نگاه عاطفی است. متاسفانه برخی از مداحان، منبری های کم سواد و قصه گوها با احادیث و روایات جعلی و دروغین که فاقد هر گونه پایه و اساس موثق می باشند فقط به دنبال گریاندن مردم هستند، حتی اگر حدیثی هم وجود داشته باشدکه بنده بعید می دانم آن حدیث باید بر اساس شرایطی باشد، به طور مثال گفته می شود: هر کس یک قطره اشک بر امام حسین (ع) بریز به بهشت می رود این اشک در صورتی که همراه با رعایت حقوق مردم باشد، می تواند تاثیر گذار باشد نه اینکه تا می توانی حق کشی کنی، تا می توانی خیانت و جنایت کنی ، تا می توانی ظلم ستیزی کنی بعد با یک قطره اشک بر حضرت به بهشت بروی در حالی که این مساله ضد مکتب پیامبر اکرم (ص) است.
امام حسین (ع) در روز عاشورا به مردم اعلام کردنند، اگر هر کدام از شما حق الناسی (حتی یک دینار یا یک سکه ) به گردن دارید ادا کنید، چون من فردا نمی توانم جوابگوی شما باشم . پس گریه برامام حسین(ع) به شرط رعایت حقوق مردم و حق التاس است که باعث بخشش گناهان می شود نه اینکه هر جنایتی را انجام دهیم، سپس با یک گریه بخشیده شویم، بنابراین این نگاه عاطفی به قیام عاشورا مردود است. اشک عزاداران باید همراه با بصیرت و آگاهی باشد، بین بصیرت و عزاداری امام حسین(ع) یک رابطه دو طرفه برقرار است،اگر عزاداری در مسیر صحیح خود قرار گیرد، یعنی مبتنی بر دستورات اهل بیت(ع) باشد، منجربه بصیرت و آگاهی می شود بنابراین فقط صرف عزاداری ارزش ندارد بلکه زمانی که بصیرت و شور ایجاد کند و این شور همراه با شعور باشد، ارزشمند می شود.
همان اندازه که به گریه و عزاداری بر اهل بیت(ع) سفارش شده در مقابل به بیان و ارائه صحیح ذکر مصائب نیز تأکید شده است و حتی این نوع عزاداری غلط فقط احساسی، اثر تخریبی نیز به همراه دارد بنابراین وظیفه کسانی که چنین مسؤولیی دارند بسیار سنگین بوده و باید براساس اسنادی که در مقاتل آمده و کمک از افراد مجرب به بیان مصائب کربلا بپردازند تا تحریفی در واقعه عاشورا ایجاد نشود.
یک نگاه دیگر به قیام امام حسین(ع) نگاه حماسی است، در طول تاریخ هر گاه گروهی می خواستند با گروه دیگری بجگند و قدرت را در دست بگیرند یا ظالمی را کنار بزنند یا حق کسی را بگیرند با نگاه حماسی به اقدامات اباعبدالله حسین (ع) آن هم فقط به دلاوری ها، برزگی ها و شجاعت حضرت توجه می کردند و فقط این جنبه از ویژگی های ایشان را برجسته می کردنند و هیچ توجهی به صداقت، عدالت، و حق گویی امام نداشتند در حالی که نمی دانند، حضرت برای رسیدن به اهداف خود حتی یک دروغ هم نگفتند، بنابراین نگاه حماسی ما باید همراه با صداقت و رعایت حقوق مردم باشد که مهمترین فلسفه قیام عاشورا بود.
ضمن اینکه نگاه تقدیری هم از جمله نگاه هایی است که در طول تاریخ نسبت به واقعه عاشورا وجود داشته است، نگاه تقدیری نگاهی بود که خود بنی امیه در ذهن مردم ایجاد کرده بودند، آنها می گفتند این تقدیر خداوند بود که ما حاکم باشیم و هر کسی را که معترض خلافت ما بود، کشته شود بر همین اساس وقتی ابن زیاد به امام سجاد (ع) می گوید: برادرت کو؟ حضرت می فرمایند: برادرم را لشکریان تو کشتند او می گوید: تقدیر این بود که کشته شود، بنابراین می بینیم آنها برای فریب مردم، ظلم و جنایت خود را به تقدیر خداوند نسبت می دادنند.
نگاه دیگر نگاه خرافی مردم به واقعه عاشورا است که متاسفانه امروزه بیداد می کند، واقعا معلوم نیست بعضی از این مداحان و منبری های کم سواد و مردم چه می کنند به قدری حرف های ضد مکتب و ضد آرمان های امام حسین(ع) می زنند که مایه تاسف است، آنها به جای اینکه عدالت، اخلاق ، بزرگواری و بشر دوستی امام حسین(ع) را مورد توجه قرار دهند به خرافات دامن می زنند، جای تعجب است، چرا مردم به گذشت و بزرگواری حضرت که حتی در حق دشمنان خود که راه بر وی بستند ولی امام درقبالش به آنها آب دادند، کسی توجهی نمی کند. لذا اگر ما با بینش، دانش و بصیرت به اهداف و آرمان های امام توجه کنیم و بدانیم وی به دنبال چه بوده و ازچه چیزی بیزاری می جستند، بهتر می توانیم به راهش ادامه دهیم، همان گونه که اباعبدالله حسین (ع) در وصیت نامه خود فرمودند: از ظلم، نقض حقوق انسان ها، اختلاس، و حق کشی بیزار بودند ولی متاسفانه همه این موارد در آن دوران رواج داشت و امام به دنبال اخلاق، آزادگی و بشر دوستی بودند، بنابراین نیاز است که ما هم خردمندانه از سخنان امام حسین(ع) آن چرا که وی جستند، بجوییم و آن چه راکه او نهی می کردند را از هیچ قدرتی نپذیریم.
خواص جامعه زمان امام حسین (ع) چرا نتوانستند ان گونه که باید در جامعه بصیرت افزایی کنند؟ خواص این زمان چه اشتباهاتی داشتند؟
در آن دوران هم خواص و هم توده مردم دچار اشکلات شکننده و سهمگینی شدند که مهمترین آنها طمع، قدرت، دنیاطلبی، جاه و مقام و شهرت بودند. عمر بن سعد(فرمانده سپاه یزید) که پدرش فرمانده کل سپاه اسلام بود، فرد موجهی بود، اینها افراد پیش پا افتاده ای نبودند بلکه به خاطر قدرت و ریاست طلبی به رسوایی کشیده شدند با توجه به اینکه دستگاه استبداد ضعف این افراد را شناخته بود لذا ابتدا گفتند باید مساله امام حسین (ع) حل شود، عمر بن سعد ابتدا فکر می کرد بدون کشته شدن امام می تواند به مقام و منصبی برسد ولی هر چه جلوتر رفت، بیشتر فرو رفت تا اینکه روز عاشورا گفت: نگاه کنید من اولین تیر را به سوی حسین پرتاب می کنم، چون قدرت و جاه طلبی چشمانش را کور کرده بود به ویژه اگر قدرت نظارت ناپذیر و ناپاسخگو باشد و اجازه محاسبه به فرد قدرت طلب را ندهد این بیشترین آسیب را متوجه افراد می کند لذا تمام خلفای بنی امیه، بنی عباس و دستگاه های دیکتاتوری تاریخ قربانی همین ویژگی شدند.
دومین مساله ترس بود. ترس باعث ضعف و زبونی مردم جامعه و مقامات می شود مانند مقامات افغانستان که به خاطر ترس، کشور خود را ترک کردند. بنابراین وقتی ترس جای شجاعت و دفاع از حق گویی و حق طلبی را بگیرد، همین اتفاقات هم رخ می دهد، نتیجه این ترس و زبونی انسان هم فساد و لقمه حرام است. امام حسین(ع) فرمودند:ای دریغ و ای درد که مردم برده دنیا هستند و دین بر سر زبانشان است، هر کس را می دیدم به دنبال پول و قدرت بود و کم هستند افرادی که بر اساس حق راه را انتخاب کنند. در روز عاشورا هم امام به آنهایی که حتی حاضر نبودند سخنانش را گوش کنند تا چه رسد به اینکه بخواهند حق را یاری کنند فرمودند: شما حق دارید، استبداد مذهبی بنی امیه شکم های شما را از حرام پر کرده است، حرام و حرام خوارگی شما را چنان کرده که پسر پیامبر را بی دلیل می کشید، بنابراین وقتی سران یک جامعه به این بلاها گرفتار می شدند از عوام چه انتظاری می رفت.
نظر شما