ماجرای مباهات خداوند به حضرت امیر(ع) در «لیله المبیت»

آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند می فروشد و خدا بر بندگان مهربان است» در لیله المبیت در شان حضرت امیر(ع) نازل شد.

خبرگزاری شبستان؛‌ گروه قرآن و معارف: شب اول ماه ربیع الاول پیامبر صل الله علیه وآله از شر کفار از مکه به مدینه هجرت کردند. در آن شب آقا و مولایمان امیرالمومنین علیه السلام جان نثاری فرموده به جای رسول گرامی اسلام صل الله علیه آله در بستر ایشان خوابیدند.(1) چه این که کفار قریش قصد کشتن حضرتش را داشتند.

 

به این مناسبت آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند می فروشد و خدا بر بندگان مهربان است» در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد. (2)

 

در شبی که امیرالمومنین علیه السلام به جای پیامبر صل الله علیه وآله خوابید به جبرئیل و میکائیل خطاب رسید که من بین شما دو نفر برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را بیش از دیگری قرار دادم. کدامیک از شما ایثار می کند که عمر طولانی از آن دیگری باشد؟ هر دو عمر طولانی را اختیار کردند.

 

خطاب آمد: «به زمین نگاه کنید و ببینید که چگونه علی علیه السلام حیات خود را به برادرش پیامبر صل الله علیه وآله ایثار نموده و به جای او خوابیده و جان خود را فدای جان او نموده است. به زمین بروید و او را از دشمنان حفظ کنید.»

 

آنان آمدند و جبرئیل بالای سر امیرالمومنین علیه السلام و میکائیل سمت پاهای آن حضرت(ع) نشست و ندا کرد: «بخ بخ لك يا بن ابى طالب، من مثلك يباهى الله بك ملائكة سبع سماوات، به به تو را اى پسر ابو طالب كيست مانند تو؟ خدا بواسطه تو بر ملائكه هفت آسمان مباهات مى‌نمايد.» اینجا بود که آیه شریفه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» نازل شد. (3) ليلة المبيت شبی است که حضرت علی علیه السلام به جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بستر آن حضرت(ص) خوابید تا رسول خدا(ص) از توطئه قتلی که مشرکان مکه برای او ریخته بودند بتواند جان سالم به در ببرد و از مكه به مدينه هجرت نماید.

 

عمل حضرت علی علیه السلام در لیله المبیت یکی از فضائل امام علی علیه السلام است و در شان آن آیه 207 سوره بقره نازل شد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ‌ بِالْعِبَادِ؛ و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‌فروشد، و خدا نسبت به [اين‌] بندگان مهربان است.»

 

توطئه دارالندوه؛

اشراف قريش در دار الندوه گرد هم آمدند و احدى از آنان غايب نبود. حاضران از خاندان‌هاى بنى عبد شمس، نوفل، عبد الدار، جمح، سهم، اسد، مخزوم و ديگر خانواده‌هاى مكّه بودند و اجازه ندادند كه احدى از تهامه وارد شود، زيرا تهامى‌ها هوادار محمّد صل الله علیه و اله و سلم بودند. همچنان كه مواظب بودند  تا احدى از خاندان هاشم يا كسانى كه به گونه‌اى با آن‌ها ارتباط دارند، از اين جريان باخبر نشود.

 

آن‌ها با هم مشورت و رايزنى كردند كه با محمّد صلی الله علیه و آله و سلم چه كنند؟ پيشنهادهايى مطرح شد، از جمله كسى گفت: او را به زنجير آهنى بسته حبس نمايند، امّا احتمال دادند كه با يارانش ارتباط برقرار كند و آنان، او را آزاد كنند. پيشنهاد شد او را به سرزمين ‌هاى ديگر تبعيد كنند؛ چنان ديدند كه اين كار به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم امكان مى ‌دهد تا به نشر و ترويج دين خود همّت گمارد. در نهايت رأى آنان بر پيشنهاد ابوجهل يا شيطان قرار گرفت كه از هر قبيله يك جوان دلير و نسب‌دار و گيرنده انتخاب كنند و آنگاه به هر كدام از جوانان يك شمشير برّنده بدهند و آنان با شمشيرهاى خود بر پيامبر(ص) وارد شوند و دسته‌ جمعى او را بكشند و خون او در ميان همه قبايل پراكنده شود و بنى عبد مناف نتوانند با همه طوايف قريش بجنگند و ناچار به گرفتن ديه تن در دهند و آنان هم ديه مى‌دهند. بدين ترتيب كار پايان مى ‌يابد.

 

آگاهی رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم از نقشه شوم قریشیان

خداوند متعال از طريق وحى پيامبرش را از اين توطئه آگاه كرد: «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ. [۴].مكر الهى در اينجا، تدبير سرّى براى شكست اقدامى است كه ديگران بر انجام آن هم داستان شده بودند.»

 

فرشته وحى پيامبر(ص) را از نقشه شوم مشركان آگاه ساخت و دستور الهى را به او ابلاغ كرد كه بايد هر چه زودتر مكه را به عزم يثرب ترك كند.

 

اين واقعه در اول ماه ربيع‌الاول سال چهاردهم بعثت رخ داد؛ شب مقرر فرا رسيد. مكه و محيط خانه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در تاريكى شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قريش هر يك از سويى به جانب خانه رسول خدا(ص) روى آوردند.

 

اكنون پيامبر(ص) بايد با استفاده از شيوه غافل گيرى خانه را ترك كرده، در عين حال، چنين وانمود كند كه در خانه است و در بستر خود آرميده است. براى اجراى اين نقشه لازم بود كه فردی در بستر او بخوابد و روانداز سبز پيامبر(ص) را به خود بپيچد تا افرادى كه نقشه قتل او را كشيده اند تصور كنند كه او هنوز خانه را ترگ نگفته است و لذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود و از راه عبور و مرور افراد در كوچه و بيرون مكه جلوگيرى نكنند.

 

على علیه السلام در بستر رسول خدا صل الله علیه وآله

رسول خدا صل اله علیه وآله على علیه السلام را از توطئه قريش خبر داد و او را فرمود كه در بسترش بخوابد. على علیه السلام گفت: اى پيامبر خدا، آيا با خوابيدن من در آنجا تو سالم مى‌ مانى؟ پيامبر فرمود: بلى، على علیه السلام خنده‌اى تبسّم‌ آميز كرد و به شكرانه اين افتخار، سر به سجده گذاشت. سپس در بستر پيامبر خوابيد و برد خصوصى حضرت را روى خود كشيد.

 

پيامبر در حالى از خانه خارج شد كه قريش خانه را در محاصره داشتند و انتظار مى ‌كشيدند تا بخوابد. رسول خدا صل الله علیه و آله به هنگام بيرون شدن از خانه، اين‌ آيه را تلاوت مى ‌كرد:وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ.[5]و ما فراروى آن‌ها سدّى و پشت سرشان سدّى نهاده و پرده‌اى بر (چشمان) آنان فروگسترده‌ ايم؛ در نتيجه نمى ‌توانند ببينند.

 

آنگاه مشت خاكى برگرفت و بر سر آنان پاشيد و بى‌آنكه او را ببينند، از ميان ايشان گذشت و راهى غار ثور شد.

 

برخى نيز مى گويند هنگامى كه پيامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود و پيامبر از غفلت آنان استفاده كرد. ولى اين نظر دور از حقيقت است و هرگز شخص عاقل باور نمى كند كه چهل آدم كش كه خانه را براى اين محاصره كرده بودند كه پيامبر(ص) از خانه بيرون نرود تا در وقت مناسب او را بكشند، ماموريت خود را آن چنان سرسرى بگيرند كه همگى با خيال آسوده بخوابند! ولى بعيد نيست، همان طور كه برخى نوشته اند، پيامبر(ص) پيش از گرد آمدن تروريست ها، خانه را ترك گفته بود.[6]

 

گويند: مشركان قريش، على(ع) را همچون پيامبر (ص) سنگ‌باران كردند و او به خود مى ‌پيچيد، و سرش را زير پارچه كرده بود و تا صبح بيرون نياورد.

 

یعقوبی می نویسد: خداى عز و جل در آن شب به جبرئيل و ميكائيل وحى كرد كه من يكى از شما دو نفر را محكوم به مرگ كرده‌ ام، كداميك حاضر است در راه رفيقش از خود بگذرد؟ پس هر دو زندگى را برگزيدند و خداى به آن دو وحى كرد كه چرا مانند على بن ابى طالب(ع) نبوديد؟

 

من ميان او و محمد(ص) برادرى انداختم و عمر يكى از آن دو را بيشتر قرار دادم پس على(ع) مرگ را برگزيد و زندگى را براى محمد(ص) خواست و در بستر او خوابيد، اكنون به زمين فرود آييد و او را از دشمنش نگهدارى كنيد. پس جبرئيل و ميكائيل فرود آمدند و يكى از آن دو بالاى سر و ديگرى در پايين پاى على(ع) نشستند تا او را از دشمنش پاسبانى كنند و سنگها را از او به دور دارند و جبرئيل مي گفت: «بخ بخ لك يا بن ابى طالب، من مثلك يباهى الله بك ملائكة سبع سماوات؛ به به تو را اى پسر ابو طالب كيست مانند تو؟ خدا بواسطه تو بر ملائكه هفت آسمان مباهات مى‌نمايد."[7]

 

يورش به خانه وحى

ماموران قريش، در حالى كه دست هايشان بر قبضه شمشير بود، منتظر لحظه اى بودند كه همگى به خانه وحى يورش آورند و خون پيامبر را كه در بسترش آرميده است بريزند. آنان از شكاف در به خواب گاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى نگريستند و از فرط فرح در پوست نمى گنجيدند و تصور مى كردند كه به زودى به آخرين آرزوى خود خواهند رسيد. ولى على عليه السلام، با قلبى مطمئن و خاطرى آرام، در خواب گاه پيامبر(ص) دراز كشيده بود، زيرا مى دانست كه خداوند پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم خود را نجات داده است.

 

دشمنان، نخست تصميم گرفته بودند كه نيمه شب به خانه پيامبر(ص) هجوم آورند، ولى به عللى از اين تصميم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و ماموريت خود را انجام دهند. قريش صبحگاهان به على (ع) يورش بردند و تا او چشم خود را به آنان باز كند، با شمشيرهاى كشيده به او حمله آوردند. خالد بن وليد از همه جلوتر بود، على(ع) پريد و با تردستى و چالاكى، دستش را گرفت و به هم پيچاند. خالد چون بچه شتر به هوا مى‌ رفت و به سان شتر كف كرده بود. على (ع) شمشير را از دست خالد گرفت و با آن به قريش سخت گرفت. مشركان از جلوى او به بيرون‌ خانه گريختند، چنان كه گوسفند مى‌رمد. چون به او نگريستند، دريافتند كه على(ع) است. پرسيدند: تو على هستى؟ گفت: من على هستم. گفتند: هدف ما تو نبودى. يارت چه كرد؟ فرمود: از او چيزى نمى ‌دانم.[8]

 

در روایات دیگری آمده است در اين موقع، از فرط عصبانيت به سوى حضرت على عليه السلام حمله بردند و او را به سوى مسجدالحرام كشيدند، ولى پس از بازداشت مختصرى ناگزير آزادش ساختند و در حالى كه خشم گلوى آنان را مى فشرد تصميم گرفتند كه از پاى ننشينند تا جايگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را كشف كنند.[9]

 

نزول آیه ای از قرآن در شان عمل حضرت علی علیه السلام

خداوند متعال براى تحسين و تقدير از فداکاری اميرمؤمنان علیه‌السلام آيه ‌اى بر پيامبرش نازل كرد و جان نثارى، فداكارى، تعهد و ايمان حضرت علي علیه‌السلام را ستود. خداوند متعال در اين آيه مباركه فرمود: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ، وَاللّهُ رَئوُفٌ بِالْعِباد؛[10] و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‌فروشد، و خدا نسبت به [اين‌] بندگان مهربان است.».

 

تمامى مفسران شيعه و اكثر مفسران اهل سنت، معتقدند كه شأن نزول اين آيه فداكارى حضرت علي علیه‌السلام در ليلة المبيت و در بيان فضيلت و مقام آن حضرت(ع) است. طبرسی صاحب تفسير "مجمع البيان" گوید: اين آيه در ميان راه مكه و مدينه، به هنگام هجرت پيامبر صلی الله علیه و آله بر آن حضرت(ع) نازل گرديد.[11}

 

در همین تفسیر آمده است: هنگامى كه حضرت علي علیه‌السلام در بستر پيامبر صلی الله علیه و آله خوابيد تا پيامبر صلی الله علیه و آله از دسيسه مشركان بگريزد، جبرئيل در بالاى سر حضرت علي علیه‌السلام و ميكائيل در پايين پاهايش قرار گرفته (و او را محافظت مى‌ نمودند) و جبرئيل به آن حضرت(ع)، مى‌ گفت: آفرين و خوشا به افرادى مانند تو، اى پسر ابى‌طالب كه خداوند متعال در ميان فرشتگانش به تو مباهات مى‌ كند و به تو مى‌ نازد.[12}

 

 پی نوشت ها:

1. مسارالشیعه، ص 27. فیض العلام، ص 201. زادالمعاد، ص 332. بحارالانوار، ج 97، ص 168. مصباح کفعمی، ج 2، ص 596.

2.سوره بقره، آیه 207

3.بحارالانوار: ج 19 : ص 39

4. سوره مبارکه انفال ، آیه 30

5. سوره يس : 9

6. سيره حلبى، ج 2، ص 32.

7.تاريخ ‌يعقوبى ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی،ج‌1،ص:398

8. امالى طوسى، 2/ 82- 83.

9تاريخ طبرى، ج 2، ص 97.

10. سوره بقره، آيه 207.

11. مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 1-2، ص 535؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 47.

12.مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 1-2، ص 535؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 46؛ تاريخ اليعقوبى، ج 1، ص 358

تقویم شیعه، صص ۷۲-۷۳

 

 

 

کد خبر 1102656

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha