پای در آب سر به آفتاب/ «بجارسرخوندگی» به وقت نشا

در گیلان به ترانه های شالیزار «بجارسرخوندگی» می گویند و همانند دیگر ترانه های کار از دل فرهنگ عامه جوشیده است. بزودی کار نشای برنج آغاز می شود.

خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ زن، پای در باتلاق شالیزار، دانه های جو خیس خورده را در خزانه می پاشید و مرد پلاستیک را بر خزانه ای که از نی های خیزران در گوشه شالیزار فراهم آورده بود، می کشید و زن آهی می کشید که امثال هم باید به وقت نشا بخواند:« زیارت خو بشوم ایمام رضا/ هردو دس بیتیم قوفل طلا را/ خواستم بهار ببوم زوار ایمام/ بیجارکاری دارم فرصت ندارم».

 

هرسال توم بجارها در آب قد می کشند و نشاهای سبز شده در باتلاقی بنام شالیزار رج به رج فرو می رود. پای در آب و سر به آفتاب قد می کشد. گیله زنان به وقت نشا، به وقت وجین و به وقت برداشت،«بجارسرخوندگی» می کنند. گاه دست جمعی و گاه سرخوان می خواند و بندهای پایانی را بقیه تکرار می کنند.می خوانند از آرزوهای بربادرفته شان، می خوانند از رنج هایشان و تقسیم می کنند شادی هایشان را به شکل آو و ترانه هایی که خود در دل گل و لای بجار ساخته اند و نسل به نسل از مادر روایت می شود و دختر تکرار می کند برای دخترش.

 

به‌زودی، نشای زمین های برنج در گیلان آغاز می شود. شاید خیلی از گردشگران زنان شالیکار را موقع نشا و وجین زنی دیده اند و تعجب می کنند که چگونه در حین انجام چنین کار سخت و طاقت فرسایی، آواز می خوانند و دسته جمعی کِل می کشند و سینی خزانه برنج را با ضرب آهنگی منظم، به صدا در می آورند و پایکوبان بر مرز شالیزار، پایان نشای خود را جشن می گیرند. اما این همخوانی و هم آوایی، نوعی یاوری در کار سخت بجارکاری است که در گیلان بخش اعظم آن بر دوش زنان نهاده شده است. به گفته یک جامعه شناس، در گیلان به ترانه های شالیزار «بجارسرخوندگی» می گویند و همانند دیگر ترانه های کار از دل فرهنگ عامه طی قرن ها و نسل ها جوشیده و حیات خود را حفظ کرده است

 

«عباس ایمانی» می افزاید: «بج» یا «بیج»، در زبان گیلکی به معنی برنج و «ار» پسوند مجاورت است. «بجارسرخوندگی» همان شعر شالیکاری است. یعنی ترانه هایی که به وقت کار در زمین شالیزار خوانده می شودو مانند همه ترانه های کارآوا در دیگر نقاط ایران، در زمان کار و فعالیت خوانده می شود و به این دلیل که بخش عمده کار در گیلان در حوزه تولید برنج بود، عمده ترانه ها هم در شالیزار سروده می شود و «بجارسرخوندگی» بود.

 

وی، با اشاره به جمع آوری ترانه های کار توسط برخی از اساتید مردم شناسی گیلان، اضافه می کند: چون بخش اعظم کار شالیزار در گیلان برعهده بانوان است، از این رو بیشتر ترانه های کار توسط زنان خوانده می شود. این کارآواها تأثیر زیادی در تلاش بیشتر آنها دارد. بررسی مضمون این ترانه ها، بیانگر احساسات، رنج ها و آرزوهای خوانندگان آن است. بر همین اساس ترانه هایی همچون؛ «لیلا دیری وقت کاره»، «بگرانان بگردان»، «کونوس کوله» و... در شالیزار زاده می شود.

 

ایمانی می گوید: در این گونه اشعار، عشق، غم، آرزو، حسرت، تلخی و شیرینی زندگی و مهمتر از همه یاوری در کار کشاورزی قابل بررسی است. مثلا در ترانه «کونوس کله»، کشاورزان در مسیر خود تا مزرعه آن را می خوانند تا اگر کسی صدای آنها را شنید، برای کمک و یاوری به آنها ملحق شود و با تکرار به نوعی اعلام می کنند که ما در حال آمدنیم.

 

به گفته استاد ناصر وحدتی، نویسنده «آوازها و ترانه های فولکلور گیلان»، «یاوری یک واژه اسطوره ای است.آنچنان که در سرتاسرگیلان یاوری یک رسم پایدار و شرافتمندانه بود که ظرفیت و پتانسیل آن شاید بین کشاورزان هیچ نقطه ای از ایران وجود نداشت.» ناصر وحدتی که علاوه بر پژوهش، خواننده آوازهای بومی گیلان نیز هست، درباره اهمیت کارآواها در این بخش از ایران گفته است: «امکان نداشت هنگامی که کشاورزی با گاجمه (گاوآهن و ورزا گاو نر) شالیزار را شخم می‌زد با ترکه‌ای که به دست داشت برای هی کردن گاو نر، ترکه را بدون ریتم و پیاپی به پشت حیوان بکوبد. بلکه بسیار به آرامی و ریتم می‌گفت: «هه... هه... هه» و نمی‌گفت «هه هه هه هه». و هنگامی که می‌خواست درختی را با تبر قطع کند تبر را متوالی و پشت سر هم به تنه درخت فرود نمی‌آورد بلکه به آرامی تبر را می‌زد. »

 

وحدتی درباره مقام‌های موجود در موسیقی گیلان هم می نویسد:« عزیز و نگار، غوربتی، شرف‌شاهی، پهلوی دشکن و ریزه‌خوندگی، مقام‌هایی هستند که زنان در شالیزار و هنگام کار وجین می‌خوانند.» وی، که ترانه های فولکوریک شالیکاری و بجورسرخوندگی را جمع آوری کرده، ترانه معروف «بگردانا بگردان» را یکی از معروفترین ترانه های یاوری می داند؛ «بگردانا، بگردان، بگردانا، بگردان ایپچه اطو بگردان، ایپچه اوطوبگردان امرد که بی یاوره، بگردانا، بگردان بازم بجار کار داره، بگردانا، بگردان».

 

این ترانه ها و آواهای کار،اما در همان بجار سینه به سینه منتقل می شود. بقول وحدتی:« هر وقت به زنی سالخورده مراجعه کردم تا آواز بخواند و ضبط کنم، می گفت: اینجا وسط اتاق و یا روی ایوان چیزی به یادم نمی آید، باید بروم شالیزار، علف هرز را چنگ بزنم تا یک عالم شعر و آواز به یادم بیاید.»

 

دشواری‏‌های برنج‏کاری سبب شده تا ترانه‌‏های کار کاشت، داشت و برداشت برنج در میان مردم گیلان، باقی بماند. آواهایی که گاه دسته جمعی و گاه بصورت سرخوان و تکرار بند پایانی توسط گروه خوانده می شد. در سال های اخیر، بخشی از میراث ناملموس گیلان همچون عروس گولی، ورزا مشته و کترا گیشه ثبت ملی شده و گاه در مناسبت هایی همچون نوروز، اجرا و بازتولید شده اند.

 

ترانه های شالیکاری، بخشی از فرهنگ شفاهی سرزمینی است که در سال های اخیر بسیاری از زمین های شالیکاری اش تغییرکاربر یافته است.کمبود آب و کاهش بارندگی ها نیز بر سرعت بلعیده شدن شالیزارها توسط ویلاسازان، افزوده است. وقت آن رسیده این آواها نیز ثبت شده و در روزهایی که نشاکاری آغاز می شود، تورهای گردشگری با رویکرد کشاورزی و حفظ بجارسرخوندگی در محل شالیزارها برگزار شود. تا مسافران درک کنند «مادر رنج برنج» یعنی چه.

کد خبر 1165558

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha