خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ آخرین روزهای اسفند بود، پامچال های سفید، در باغچه حیاط روییده بود که به دیدن عمارت رفتم. خانه ای که سال هاست مشاطه گری دستی بر درب و پنجره های چوبی و سفال های کوزه ای سقف نکشیده و باغبانی درختانش را هرس نکرده است. بزرگ خاندان «حجتمند » که رفت، دیگر کسی کلون در چوبی را به صدا درنیاورد.
از مقابل «مسجد سفید» واقع در محله «مسجد صفی» به سمت «بن بست دادگر» می روم. بن بستی که روزگاری دو ملک اعیانی در جوار هم ابهتی به محله می داد. در انتهای بن بست، طاق چوبی کم ارتفاعی است و در مجاورت «عمارت اشکوری»، درب چوبی سبز رنگی که شماره پلاک آن با یک کاشی سفید رنگ و با حاشیه سبز، عدد ۹ به رنگ آبی نقش بسته است. یادگار اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی که بلدیه رشت، خانه های مسکونی را پلاک کوبی می کرد.
درب چوبی بنا، تنها یک کلون کوچک شبیه کلید دارد. کلون آهنی را به صدا درمی آورم ولی صدایی از آن سوی در شنیده نمی شود. روزگار کلون گذشته است و پیرنشینی جلوی در نیست تا اندکی بیاسایم. زنگ آیفون که به صدا در می آید، درب چوبی باز می شود، رو به باغی که عطر بهار از لای شاخه های انار و انبه پیچیده است. پامچال های کرم رنگ، همان قاصدان بهاری در باغچه حیاط شکفته شده و گلهای وحشی، لای علف های هرز نوید بهار می دادند. بالای سردر چوبی از سمت حیاط، کاشی آبی رنگی نصب شده است. نشانی به وقت تلاش کاشی پزهایی در رشت همچون؛ کارگاه مشهدی یوسف کاشیساز و پسرانش و دیگری کارگاه کاشیسازی فتوت. روی این قطعه کاشی، آیات «وان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم ...» نقش بسته است و در انتهای آیه،عدد ۱۳۱۲ در وسط دو گل جاخوش کرده است.
درب دولنگه و چوبی سبز رنگ که باز میشود، قلابهای پشت در توجهام را جلب میکند. نوعی قفل در قدیم که میلههایی در دیوار جداره فرورفته و این قلابها در چوبی را از پشت چفت و محکم نگه میداشت. عمارتی دو طبقه در وسط باغ قرار گرفته است. چندمین روز است که باران ممتد میبارد و از ناودان های بلندی که از سقفهای سفال پوش هدایت شده، باران بر سنگفرش حیاط میریزد. بوی سبزی محلی «چوچاق» و «وارنگ بو» با آمدن باران در حیاط می پیچید. طبقه اول، زیرزمینی با سقف کوتاه و پنجرههای متعدد و درهای چوبی رو به باغ دارد و طبقه دوم با همان الگوی قرینه تکرار شده است، با پنجره های چوبی و ایوانی پشت به عمارت و دیواری آجری که آن سوی دیوار عمارت اشکوری قرار دارد.
نمای اصلی ساختمان رو به باغ جنوبی است و زیبایی نمای اصلی، دو سری ارسی های بلند، چهار دری است. از دو راه پله ای که به راهروی عمارت می رسد، بالا میروم. از بالای ایوان، پایه تیرکهای چراغ برق، چاه آب و تلمبه دستی را میتوان لای درختان باغ دید. داخل ۲ تالار اصلی میروم تا از پشت شیشههای رنگی ارسی، باغ را بنگرم. قابهای سبز و آبی با اشکال هندسی زرد و قرمز و لاجورد. شیشههای شکسته یکی از پنجرههای ارسی سالنها نیاز به مرمت دارد و طاقچههای گچبری شده تالار و درهای چوبی که به اتاقهای جانبی باز میشود و کمدهای دیواری که لای دیوارهای قطور جا خوش کردهاند و من از پشت هر شیشه رنگی یک بار دیگر باغچه حیاط را مینگرم. میتوان از پشت پنجرهای که ارسیهای چهار دری اش به باغ باز می شود، زندگی را به یک رنگ دید؛ یک بار سبز، یک بار آبی، بار دیگر قرمز. و من در نقش و نگار ارسیهای اندک خانههای تاریخی رشت، میدیدم که چگونه حس حیات از حیاط این خانهها رخت بربسته است.
در افکار خود غوطه ور بودم که صدای بارانی که از سقف به داخل عمارت میچکید، حسم را میخراشد. از راهرو به اتاق انتهای ساختمان میروم، پادری هر اتاق، کاشیهای فیروزهای ساده و بینقشی دارد که به کاشیهای «استخری» موسوم است. بخشی از لمبههای سقف پوسیده شده است. از لای سوراخ لمبهها میتوان نیهای سقف خیزران را دید و بارانی که راه خود را به داخل بنا پیدا کرده است. جای خوشحالی است که مالک جدید، بنا دارد بهزودی مرمت عمارت را آغاز کند، همچون ملک مجاور.
یک سالی می شود که «حامد آهکی» عمارت اشکوری را به قصد احیا و مرمت خریداری نموده و از همان زمان تصمیم گرفت، ملک مجاور را هم ضمیمه کند. به گفته حامد آهکی، از ساختار این خانه با خانه مجاور یعنی عمارت اشکوری میتوان احتمال داد این بخش جزو حیاط خانه اشکوری بوده و بعدها تفکیک شده و دیواری بین آنها کشیده شده است. آهکی این بنا را از وراث شخصی بهنام «حجتمند» خریده است. گویا آخرین ساکن این خانه سرایداری بود که ۱۵سال پس از فوت حجتمند در این خانه زندگی میکرده است. سرایدار، پیش از آن پرستار دوران کهنسالی صاحبخانه بوده و با فوت حجتمند، به عنوان سرایدار در همان خانه میماند.
آهکی، عمارت را از ورثه حجتمند خریداری کرده و به زودی پروژه احیا و مرمت این عمارت نیز همچون عمارت اشکوری آغاز می شود. حامد آهکی، با اشاره به پرونده ثبتی عمارت اشکوری میگوید: ابتدا عمارت اشکوری با قدمت ۱۵۰سال پیش ساخته شده و سپس عمارت دوم در حیاط عمارت اشکوری ساخته میشود و بعدها بین دو بنا دیوار میکشند.
وی درباره سال درج شده بر کتیبه سردر هم میگوید: آنگونه که وراث گفتهاند، این کاشی مربوط به زمانی است که صاحبخانه به مکه رفته بود و بنا بر رسم قدیم، هر وقت کسی از زیارت خانه خدا باز میگشت، کتیبهای بالای سردر نصب میکردند. حالا مالک جدید در نظر دارد، با ایجاد دربی در میان دیوار حائل میان دو حیاط، این دو بنا را بههم اتصال دهد.
حامد آهکی میگوید: عمارت اشکوری اقامتگاه و هتل میشود و ساختمان حجتمند به عنوان کافه و گالری تغییر کاربری مییابد و هر دو عمارت به مسافران و گردشگران خدمات میدهند.
نظر شما