«رعنا» ترانه فولکوریکی برآمده از اشکورات

ترانه فولکوریک رعنا، به ۱۵شکل خوانده می شود. این افسانه که بن مایه حقیقی دارد، در کوه های اشکورات رخ داده است. درباره این ترانه استاد ناصروحدتی، پژوهشگر و خواننده ترانه های فولکوریک گیلان، نظر متفاوتی دارد.

خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ به ییلاق «اشکور» می‌روم، در شرقی‌ترین بخش گیلان واقع در کوه‌های شهرستان رودسر. کوه‌های سربه فلک کشیده با باغ‌های «فندوق» و مزارع «گل گاو زبان». سرزمینی با چشمه‌های آب معدنی، دریاچه‌های طبیعی و آبشارهای مرتفعی همچون «میلاش» و «زیاز»، با بلندترین قله گیلان در کوه های «سماموس» و دره‌هایی شگفت انگیز همچون دره «لیارود و چاکرود» و غارهایی که هنوز ناشناخته مانده است و از همه مهمتر رودخانه «پلورود» با پل های خشتی که پیش از صفویه بر روی آن ساخته شده است.

 

پلورود، پر آب ترین رودخانه گیلان، پس از سپیدرود است که از کوه های اشکورات سرچشمه می‌گیرد. بی‌دلیل نبود که این سرزمین پر رمز و راز، تحتگاه کیائیان، حاکمان محلی شرق گیلان بود. می‌خواهم دمی با چوپان‌ها و گالش‌هایی که در ییلاق اشکورات ماه‌ها با گوسفندان خود سپری می‌کنند، بمانم تا از افسانه‌ها و قصه‌های محلی‌شان برایم بگویند و همنوا شوم با نی لبک مرد چوپان و موسیقی گالشی که با سرنای سرگالش دمیده می شود و در کوه‌های سترگ منعکس می‌شود.

 

در دل جنگل‌های این سرزمین پر رمز و راز، افسانه‌ها و داستان‌هایی شکل گرفته که عمده آنها بن مایه حقیقی دارد. برخی از این افسانه چنان در دل مردم جا گرفته که غیر واقعی بودن آن را منتفی می‌دانند. مانند کوهی که مردم می‌گویند عروس و دامادی بودند که بی اذن خانواده ازدواج کردند، نفرین شده و تبدیل به سنگ می‌شوند. داستان دیگر، افسانه «رعنا» است. دختری زیبارویی که برخلاف سنت و عرف اجتماعی، دل در گرو چوپانی می‌بندند. این افسانه چنان در تمام گیلان فراگیراست که در قالب ترانه‌های عاشقانه به اشکال مختلف بازخوانی می‌شود.

 

امکان ندارد، جشن عروسی در گیلان برگزار شود و در میان هلهله و شادی شرکت کنندگان، ترانه رعنا بازخوانی نشود. به محض اینکه موسیقی گالشی متناسب با رعنا نواخته می‌شود، ناخودآگاه مهمان‌ها می‌خوانند: «رعنای گُله ی رعنای! گل سنبله ی رعنای رعنای تی تومان گله ی کشی، رعنای تی غصه آخر مره کوشی رعنای دیل دبستی کردآجانی رعنای حنا بِنی تی دستانه رعنای آی روسیا، رعنا! برگرد بیا رعنای رعنای می شی رعنا، سیا کشمیش رعنای...»

 

ترانه فولکوریک رعنا، همچون داستان لیلی و مجنون که در ادبیات فارسی، مثنوی های زیادی از آن ساخته شده است، به ۱۵ شکل روایت می‌شود. جوهره هر ۱۵روایت، قصه دلدادگی دختری از منطقه اشکورات به نام رعناست به گالشی به نام هادی و ماجرای این عشق همچون بسیاری از مثنوی‌های عاشقانه در ادب پارسی، سرانجام غم انگیزی دارد.

 

گفته شده، «هادی» گالشی که خواهان رعنا بود، به طرز فجیعی کشته می‌شود و رعنا موقع فرار از کوه پرت می‌شود. این ترانه چنان از دل و جان مردم عامه جوشیده است که پس از گذشت حدود ۱۰۰سال از سرگذشت رعنا و هادی، بازهم ترانه فولکوریک رعنا در هر فرصت و مجلسی بازخوانی و تکرار می‌شود. حتی گروه‌های موسیقی محلی نیز هر کدام به سبک و ریتم خود رعنا را خوانده و می‌خوانند. از استاد «فریدون پوررضا» گرفته تا «احمد عاشورپور». اگرچه این دو عزیز به رحمت خدا رفته اند، اما استاد «ناصر وحدتی»، ضمن گفتگویی مفصل پیرامون ترانه‌های کار و ترانه های فولکوریک گیلان، روایت‌های مختلفی از رعنا را هم حلاجی می‌کند و در نهایت آن شکل از ترانه‌ای را که با گروه موسیقی‌اش اجرا می‌کند، برای نگارنده می‌خواند.

 

نویسنده کتاب «آوازها و ترانه های فولکوریک گیلان» درباره خواستگاه و زندگی و زمانه رعنا اینگونه می‌گوید: « رعنا یک زن روستایی بود در دهی به نام کشایه در منطقه اشکورات رودسر و شوهری داشت به نام نوروز ولی او را دوست نمی‌داشت. آن زمان شناسنامه گرفتن رسم نبود و عقد و عروسی ها هم در یک مرکز رسمی ثبت نمی‌شد. شکل رسمی شدن عروسی‌ها در گیلان، نواختن سُرنا بود. به این شکل که وقتی دختری و پسری خواهان هم می‌شدند و یا از طرف دیگران معرفی می‌شدند، عاقله زنی که زن غازی می‌گفتند، به خانه عروس می‌رفت و دختر را از خانواده اش خواستگاری می‌کرد. وقتی خواستگاری رسمی انجام می‌شد و خانواده دختر جواب مثبت می‌داد، پس از آن دنبال مطرب می رفتند.

در منطقه سیاهکل، حدود هشت گروه موسیقی فعال بودند. یک روز را انتخاب می‌کردند و گروه موسیقی می‌رفت خانه داماد مستقر می‌شد و وقتی سرنای گالشی به صدا در می‌آمد، به منزله این بود که این دو نفر زن و شوهر هستند. بدون اینکه این ازدواج در دفترخانه‌ای ثبت شود. بعدها که ثبت محضری یا نماینده دولت برای ثبت ازدواج و تولد و مرگ و میر به روستاها می‌رفت، مردم پافشاری می‌کردند و مخالف حضور آنها در دهات می‌شدند. مثلا ترانه‌ای فولکوریکی داریم که از زبان عاشق گفته می‌شود که مخالف حضور نماینده دولت در مجلس عروسی است: «امی حیاط محضر ببوی، جان بی‌جان ژاندارم ببوی.» عقیده داشتند وقتی ژاندارم بیاید دیگر جشنی در کار نیست.

در هرحال مردم در روستاهای گیلان یک عمر اینگونه ازدواج کرده و زندگی کردند بدون اینکه ازدواجشان ثبت شود تا اینکه از دنیا بروند. کسی نمی‌دانست طلاق چیست. اصلا طلاق در کار نبود. وقتی عقد محضری آمد، طلاق معنا پیدا کرد. اکنون هم اگر در کوه‌های دامنه البرز در روستاها بگردید، طلاق بسیار نادر است. طلاق زاییده زندگی شهری است.

در داستان رعنا هم خانواده‌ها برای رعنا تصمیم می‌گیرند تا رعنا زن فردی به نام نوروز شود. ولی رعنا نوروز را دوست ندارد و عاشق مرد دیگری به‌نام هادی است. در هرحال رعنا به قصد رسیدن به هادی از خانه فرار می‌کند و هادی دوستی داشته به نام کوردآقاجان که در برخی روایت‌ها گفته شده این دو را پناه می‌دهد. خانواده دنبال رعنا می‌روند تا او را برگردانند و هادی نیز تاوان این عشق را می‌پردازد و به طرز فجیعی کشته می شود.

ما روایت‌های دیگری هم از رعنا داریم. مثلا گفته اند رعنا را برای پسر ارباب می‌گیرند. هادی مخالف ارباب‌ها بود و با دوستش کورد آقاجان، از ارباب‌ها می‌دزدید و به مردم فقیر می‌داد و رعنا عاشق عیاری هادی بود. ولی اینها افسانه است. متاسفانه زوایای مختلف این افسانه شکافته نشد و یک داستان عاشقانه مانند صدها عشق و دلدادگی را به مبارزه با ظلام ارباب‌ها نسبت دادند.

رعنا زن مستقلی بود و دوست نداشت با نوروز ازدواج کند و مرد دیگری را دوست داشت. وقتی فرار می‌کند، خانواده وی را باز می‌گرداند و رعنا دوباره فرار می‌کند. دوست هادی، کودرآقاجان، کُتام یا همان کلبه کوچکی داشت که آن دو را پناه می‌دهد. این است که در همه ترانه‌های رعنا می‌گویند:« آی روسیا، رعنا! برگرد بیا رعنای» ولی من در کنسرت‌هایم نمی‌خوانم آی روسیاه رعنای. به‌نظرم این توهین به جامعه زنان است. رعنا نمی خواست با نوروز زندگی کند و به ندای دلش گوش داد و هادی هم تاوان این عشق را داد. هم هادی کشته شد و هم کوردآقاجان. اینها که گفته اند قزاق ها آمدند و این دو را کشتند و هادی ضد حکومت و ارباب ها بود و... همه افسانه است و آقای «کامران باباخانی» هم در کتابش داستان رعنا را خوب بازکرده است. تمام داستان، یک ماجرای عشقی است بعدها چاشنی سیاسی و مقابله با ارباب‌ها اضافه شد.

قبلا هم ترانه رعنا ریتمیک نبود. اول بار در سال ۱۳۲۰ خورشیدی، ترانه رعنا ریتیمک خوانده می‌شود و در سال ۱۳۴۴ استاد پوررضا براساس ریتیم مرضیه، ترانه را بازخوانی کرده و چیزهای دیگری به آن می‌افزاید و تغییر می‌دهد. این ترانه ریتیمیک همان است که در عروسی‌ها خوانده می‌شود.

یکی از چیزهایی که پوررضا تغییر داد، این است که می‌گوید: «راه اسپیلی سربجیره» در صورتیکه خاستگاه ترانه در کوه‌های اشکورات است و نه «اسپیلی» دیلمان. من شکل دیگری از این ترانه را هم در یکی از روستاهای لشت نشا شنیدم که با کوه‌های اشکورات فاصله زیادی دارد.

 

ترانه رعنا به ۱۵شکل خوانده می شود که ربطی به اصل داستان رعنا ندارد. مثلا مازندرانی‌ها هم ترانه‌ای به نام رعنا دارند و با این ریتیم شروع می شود: «اندک اندک بر سرچشمه می‌آیی». تقریبا ۲ترانه از رعنا، بازتاب همان افسانه رعناست که بن مایه حقیقی آن در کوه‌های اشکورات رخ داده است. آنگونه که من تحقیق کرده ام، هادی حوالی سال های ۱۳۱۰ کشته می شود. ترانه رعنا هم مانند دیگر ترانه‌های فولکوریک، از دل فرهنگ عامه جوشیده و با تغییراتی در گذر زمان و جغرافیا، به حیات خود ادامه داده است.

کد خبر 1176148

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha