خبرگزاری شبستان_ گیلان، نوشین کریمی، آنگونه که در آثار مکتوب و مستندات تاریخی مشاهده میشود، گیلان همواره به عنوان یکی از استانهای پیشگام در عرصه تحولات سیاسی تاریخ معاصر مطرح بوده است. این نقشآفرینی پردامنه شامل طیفهای گستردهای از گیلانیان بوده است. از مجاهدتهای آیت الله شهید خمامی در احیای «مشروطه حقیقی» گرفته تا فعالیت مطبوعات و انجمنهای صنفی مختلف که به حضور در فتح تهران منجر شد، مشعل مبارزات سیاسی هرگز در گیلان خاموش نشد. قیام مردم گیلان به رهبری میرزاکوچک خان ـ که مقام معظم رهبری از آن به عنوان مینیاتوری از جمهوری اسامی یادکردهاند ـ پرده دیگری از طومار مجاهدتهای گیلانیان است. قیام آیت الله رسولی در سال ۱۳۰۵ مجاهدتهای مرحوم شیخ یوسف نجفی جیانی ـ نویسنده کتاب طومار عفت ـ در دفاع از ساحت فرهنگ دینی، نمونههای ماندگار دیگری از سوابق مبارزاتی مردم گیلان است.
گیلانیان با چنین پیشینه مبارزاتی و سیاسی، در بدو شکلگیری نهضت امام خمینی(ره)، به حمایت از ایشان برخاستند و علمای طراز اول گیلان، خصوصاً حضرات آیات «بحرالعلوم» و «ضیابری»، در دوران غربت امام و نهضت نوپای اسلامی، ندای رهبرکبیر انقلاب را لبیک گفتند و تا آخر پای این عهد دینی ماندگار شدند.
یکی از وقایع مهم دیگری که در قضایای سال ۱۳۴۲ اتفاق افتاد حمایت این دو مجتهد از حرکت امام خمینی در ماجرای حمله نیروهای رژیم به مدرسه فیضیه بود که به شهادت «سیدیونس رودباری» منتهی شده و زمینه ای برای ایجاد قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را مهیا کرد. همچنین امام خمینی در دیداری که در ۷ اسفند ۱۳۴۱ با عدهای از متدینین تهران داشتند به مجاهدت دو مجتهد رشتی اشاره کرده و از ایشان به عنوان «بهترین و ارزندهترین مردان دانشمند و روحانیت» ایران یاد می کند:
البته نباید فراموش کرد که بنا بر گزارشات ساواک آیت الله بحرالعلوم رشتی و حاج محمدتقی دیبایی رشتی، از بزرگترین مبادی ارسال پول و وجوهات به سوی امام خمینی در دوران غربت امام خمینی در تبعید به نجف بودند تا مبارزه از رونق نیفتد و دست امام خمینی برای فعالیت های انقلابی باز باشد.
نقش آیت الله«بحرالعلوم» و آیت الله «ضیابری» در حمایت از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ تا زمان آزادی امام خمینی در اوایل سال ۱۳۴۳ در پژوهشی توسط «میثم عبدالهی» مورد بررسی قرار گرفته است که با نگاهی به این پژوهش در می یابیم؛
در قیام ۱۵ خرداد این دو عالم گیلانی، به قصد حمایت از حضرت امام به تهران سفر کرده و به همراه عده ای دیگر از علمای برجسته بلاد، «علمای مهاجر» لقب گرفتند. و بعد از آن این علما در قضایای کاپیتولاسیون و نیز تبعید امام خمینی، نقش حمایتی پررنگی را ایفا کردند.
در پى انتشار خبر دستگیرى امام، یکى از روحانیان شهر به نام ضیابرى در مسجد کاسه فروشان به منبر رفت و از کسبه شهر خواست تا استخلاص آقاى خمینى از بازکردن بازار خودداری کنند.. از رشت سه نفر از علمای طراز اول یعنی حضرات آیات سیدحسن بحرالعلوم، سید محمود ضیابری و سیدحسین رودباری راهی تهران شدند تا خشم خود را از دستگیری امام خمینی ابراز کنند...
علمای مهاجر اعلامیه ای را امضا کردند و بر «مرجعیت» امام تاکید کردند و در این اعلامیه هم آیت الله بحرالعلوم پیشگام از بقیه بود. در این اعلامیه که به تاریخ ۲ مرداد ۴۲ صادر شده اشاره شده که «حضرت آیت الله العظمی خمینی ـ مد ظله العالی ـ از مراجع مسلم التقلید هستند و … طبق آیین مذهب شیعه، فتوای ایشان مانند فتوای سایر مراجع تقلید از قبیل فتاوای مرحوم آیت الله بروجردی ـ قدس سره ـ و فتوای حضرات آیات عظام مراجع تقلید فعلی ـ مد ظلهم ـ لازم الاتباع [بوده] و هدف نظریات حضرت آیت الله خمینی مطابق هدف و نظریات کلیه مراجع و آیات عظام است.»
رژیم طاغوت تلاش زیادی برای بازگرداندن علمای مهاجر به شهرهایشان انجام داد تا هر صدای مخالفی را خاموش کند اما علمای مهاجر مقاومت می کردند. رژیم به علمای مهاجر، به صورت رسمی اخطار داد که هر چه زودتر تهران را ترک کنند و تنها تا روز پنجشنبه ۳ مرداد ۴۲ فرصت دارند تا خودشان از پایتخت خارج شوند. آیت الله بحرالعلوم و سایر علما به این اخطاریه دولت چنین پاسخ دادند که ما برای روشن شدن وضع آیت الله خمینی و سایر علمای زندانی، به تهران آمده ایم و تا آزادی آنها محقق نشود تهران را ترک نخواهیم کرد و در صورت فشار دولت حاضر خواهیم بود زندانی شویم.
حضور اعتراض آمیز علمای مهاجر چون آیت الله بحرالعلوم در تهران باعث عصبانیت رژیم شده بود چون رژیم در تلاش بود اینگونه القا کند که امام خمینی آزاد است ولی حضور این علما، بزرگترین دلیل بر عدم آزادی امام بود که می توانست بسیج توده ها را هم به همراه داشته باشد.
رژیم علی رغم فشارهایی که به آنها وارد کرد کسانی چون آیت الله بحرالعلوم و آیت الله ضیابری بر روی موضعشان ایستاده بودند و مقهور رژیم نشدند. در نهایت رژیم در اواخر شهریور و اوایل مهر بدون ایجاد سر و صدا، بقیه علما را با فشار از پایتخت راند. این بار آیت الله ضیابری را تنها و به صورت تحت الحفظ به رشت فرستادند و ایشان در ۱ مهر ۴۲ بدون هیچگونه استقبالی وارد رشت شد.
آخرین گروه از این علما، در روز ۱۵ مهر تحت الحفظ به مشهد و قم اعزام شدند و جالب است که آیت الله بحرالعلوم در ۱۸ مهر به همان صورت و بدون هیچ گونه تشریفات و استقبالی وارد رشت شد! این به معنای آن است که آیت الله بحرالعلوم ۳ روز بعد از آخرین گروه علمایی که به شهرهایشان فرستاده شدند، به رشت بازگشت و بیش از همه علمای مهاجر در تهران به امید آزادی امام ایستاد و در مقابل رژیم نیز تسلیم نشد.
امام خمینی در ۱۸ فروردین سال ۴۳ از زندان آزاد و وارد قم شدند و سیل تلگراف های تبریک به سوی ایشان سرازیر شد. آیت الله بحرالعلوم تلگراف تبریکی را به این شرح برای امام ارسال کرد که امضای آیت الله ضیابری هم بر آن بود:
حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی ـ مد ظله العالی ـ !
با تقدیم سلام. مراجعت شرافتمندانه را در این سال جدید تفال به خیر [زده] و به عموم مسلمین جوانمرد و عرض تبریک و امید داریم همیشه در ادای وظایف، آزادانه موفق باشید.
الحاج بحرالعلوم، الحاج ضیابری
امام خمینی نیز در ۱۹ فروردین ۴۳ پاسخ آیت الله بحرالعلوم را چنین داد:
خدمت حجت الاسلام و المسلمین آقاى بحرالعلوم!
از عواطف کریمه متشکر. توفیق علماى اسلام را در احقاق حق و ابطال باطل خواستار است.
امام خمینی در خلال وقایع قیام ۱۵ خرداد، در روز ۶ آبان ۱۳۴۲ نامه ای به علمای یکی از استان ها نوشته و آنها را به خاطر کوتاهی در موضع گیری و محکوم کردن جنایات رژیم توبیخ کرد.
امام برای الگودهی، به معرفی مناطق فعال در قضایای ۱۵ خرداد پرداخته و به مناطق فعال مثل قم و تهران اشاره کرده و سپس به ذکر اجتماعاتی که توسط مجتهدین رشت به وجود آمده و نیز تلگراف های متعددی که در محکومیت جنایات رژیم از گیلان ارسال شده بود اشاره کرده و می نویسند: «از گیلانات نیز تلگرافات [فرستاده اند] و در آنجا اجتماعاتى بوده» است.
امام خمینی(ره) گیلان را در زمره فعال ترین مناطق ایران بعد از تهران و قم ذکر کرده اند که برای الگودهی به مناطق غیرفعال مورد معرفی از سوی امام خمینی قرار گرفت. و البته این پیشتازی در عرصه مبارزه، این مسئله بدون هدایت و رهبری آیت الله بحرالعلوم محقق نمیشد.
منبع: «نقش روحانیت گیلان در وقایع مربوط به قیام ۱۵ خرداد»، میثم عبداللهی، فصلنامه پانزده خرداد، دوره۳، س۱۳، ش۴۷، بهار۱۳۹۵، ص۵۳۹ـ۵۵۳
نظر شما