شهید کاظمی؛ فرمانده ای که مدیر و مدبر بود

شهید کاظمی با مهربانی، ابتکار و خلاقیت در هر جایی که خدمت می کرد، مدیریتی بی نظیر و جهادی داشت.

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی، مریم داوری: کتاب «حاج احمد» خاطرات سردار شهید حاج احمد کاظمی نوشته محمدحسین علی جانزاده روشن مشتمل بر 344 صفحه در شمارگان هزار نسخه با قیمت 40 هزار تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی چاپ شده است. این کتاب مشتمل بر سه فصل است که از تولد تا شهادت شهید احمد کاظمی را در بر گرفته است و به زودی چاپ چهارم آن منتشر می شود.

 

تولد در شهر نجف آباد، ورود به هنرستان شریعتی، زندانی شدن در شهربانی و ساواک اصفهان، عزیمت به لبنان و سوریه و شرکت در دوره های چریکی ساتجا، عزیمت به کردستان و شرکت در درگیری های آنجا، عضویت در سپاه پاسداران، عزیمت دوباره به کردستان و مجروحیت به مدت دو ماه به عنوان فرمانده دسته، اعزام به جبهه نساره و فارسیات به عنوان جانشین گردان، اعزام مجدد به جبهه آبادان و مسئولیت محور فیاضیه، شرکت در علمیات ثامن الائمه به عنوان مسئول محور فیاضیه با استعداد سه گردان، اعزام به جبهه مریوان به عنوان فرمانده گردان با حکم رحیم صفوی، شرکت در عملیات طریق القدس و حماسه آزادسازی پل سابله، مامور به تشکیل تیپ 8 نجف اشرف، شرکت در عملیات عظیم فتح المبین، شرکت در عملیات بیت المقدس، ورود به شهر خونین شهر به عنوان اولین فرمانده لشکرهای پیش رو، شرکت در عملیات رمضان، شرکت در عملیات محرم و ارتقای تیپ نجف به لشکر زرهی 8 نجف اشرف از جمله مباحثی است که در کتاب حاج احمد به آن اشاره شده است.

 

از دیگر مباحث این کتاب می توان به این عناوین اشاره کرد: فرماندهی سپاه هفتم حدید، شرکت در عملیات های والفجر مقدماتی، والفجر یک در غرب فکه، والفجر 2 در منطقه حاج عمران، والفجر 4 در منطقه پنج وین عراق، خیبر و بدر، طراحی و شرکت در عملیات قادر، ازدواج با سرکار خانم ایزدی در محضر امام، شرکت در مرحله دوم عملیات والفجر 8، رسیدن به اهداف و تثبیت و تصرف محور فاو –بصره، شرکت در عملیات کربلای 4 و 5، فرماندهی قرارگاه تاکتیکی عملیات والفجر 10، شرکت در عملیات بیت المقدس 7 با حفظ سمت فرماندهی لشکر 8 نجف به عنوان معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه، با حفظ سمت فرماندهی لشکر 8 نجف به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا شمال غرب، اتمام فرماندهی لشکر 8 نجف اشرف، فرماندهی لشکر 14 امام حسین (ع) با حفظ سمت در فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدای شمال غرب، انتصاب به فرماندهی نیروی هوایی سپاه و ارتقا و توسعه کمی و کیفی آن، حضور جهادی در کمک رسانی در زلزله بم به عنوان اولین نیروهای جمهوری اسلامی در منطقه، شرکت در امتحانات دکتری دانشگاه دفاع ملی و قبولی در آن، فرماندهی نیروی زمینی سپاه، شهادت با جمعی از فرماندهان ارشد سپاه از جمله مباحثی است که در کتاب حاج احمد به آن اشاره شده است.

 

شهید احمد کاظمی، فرمانده‌ نیروی زمینی سپاه در سال 1337 در شهرستان نجف‌آباد به دنیا آمد. کاظمی یار صادق و راستین سرداران شهید باکری، زین‌الدین، خرازی، همت و بقایی بود و تمام  عمر و وجود خود را وقف حضور در جبهه‌های نبرد کرده بود. وی بی‌شک یکی از برجسته‌ترین و مقتدرترین فرماندهان دفاع مقدس محسوب می‌شود .احمد کاظمی نوزدهم دی‌ماه  1384 بر اثر سقوط هواپیما در نزدیکی ارومیه به یاران شهیدش پیوست.

«محمدحسین علی‌جانزاده»، نویسنده کتاب حاج احمد کتابهایی همچون تا ثریا راهی نیست، حاج عماد، فاتح قدس، تمدن اسلامی نگاهی اجمالی به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره تمدن اسلامی و از تبار آسمان را به رشته تحریر در آورده است.

 

محمدحسین علی‌ جانزاده علاقه شخصی  به شهید احمد کاظمی را یکی از دلایل نوشتن کتاب حاج احمد دانست و گفت: این مساله باعث شد پیشنهاد نوشتن این اثر را به حمید خلیلی، مدیر نشر شهید کاظمی بدهم. شهید کاظمی بسیار مبتکر و خلاق و به فکر مردم  بود. همه فرماندهان جنگ، انسان های بزرگی بودند. آنها با استراتژی، هوش و ذکاوتی که داشتند اسلام و  مرزهای ما را حفظ کردند .  متاسفانه ما برای معرفی شهدا کار مهمی انجام ندادیم. شهید کاظمی همه عمرش را صرف انقلاب و دفاع از کشور  کرد اما  برای معرفی این شهید بزرگ و  مقتدر کاری در خور و قابل توجه انجام نداده ایم به جز نوشتن چند کتاب.

 

وی با بیان اینکه حاج قاسم سلیمانی پیگیر کتابم در مورد شهید کاظمی بود، افزود: در دیداری که با حاج قاسم سلیمانی در قم داشتم، روند نوشتن کتاب را به ایشان گزارش دادم. اسفند ۹۷ کار را خدمت حاج قاسم ارائه دادیم و ایشان گفتند: «بروید کار را قرص و محکم انجام بدهید.» قراربود در سالروز شهادت حاج احمد کاظمی در ۱۹ دی  سال۹۸ با حضور حاج قاسم سلیمانی مراسم رونمایی این کتاب برگزار شود اما متاسفانه سردار دل‌ها در ۱۳ دی ماه ۹۸ در ترور فرودگاه بغداد شهید شدند و این رونمایی انجام نشد.

 

این نویسنده با اشاره به اینکه حدود 6 سال در حال تحقیق روی آثار چاپ شده و مستندات بودم، بیان کرد: بیشتر از ۱۵۰ ساعت در مورد شهید کاظمی مصاحبه گرفتم از رزمندگان نجف‌آباد و لشکر ۸، اعضای خانواده تا دوستان، هم‌رزمان، برادران و برادرزاده‌های شهید کاظمی. همه این عزیزان اذعان کردنمد که شهید کاظمی بسیار مهربان بود. من بیشتر خاطرات اصلی را در کتاب  بازگو کردم.  شیوه روایت کتاب «حاج احمد»، مستند روایی است.

علی جانزاده با بیان اینکه شهید کاظمی در زمان جنگ به مقتصد معروف بود، عنوان کرد: شهید کاظمی در زمان فرماندهی در پادگان، به نیروهایش برای تردد در پادگان دوچرخه داده بود تا با ماشین بیت المال رفت و آمد نکنند. پیرمردها برای جبهه ثبت نام کرده بودند و شهید کاظمی آنها را در زمین‌های اطراف پادگان انبیای شوشتر، مشغول به کار کشاورزی می‌کرد. در حقیقت او پیرمردها را به جبهه و خط مقدم نمی فرستاد و از محصولات کشاورزی کشت پیرمردها برای غذای ارتشی ها استفاده می‌کرد. شهید کاظمی گوسفندان اهدایی مردم به جبهه‌ها را نمی‌کشت و آن‌ها را با تولید مثل تبدیل به گله می کرد. به طوری که لشگر ۸ نجف‌آباد، گله گوسفند داشت.

 

در بخش از این کتاب می خوانیم: احمد در رفت و آمد دایمی بین قرارگاه حمزه و تهران و نجف آباد بود. بیش از هر چیزی رفت و آمدهایش همه را نگران کرده بود. محسن رضایی پیشنهاد داد که خانواده اش را منتقل کند به تهران اما قبول نکرد و گفت«همون نجف آباد می مونند». از لشکر در قرارگاه خیلی استفاده می کرد، به نوعی لشکر برایش حکم بازویی داشت که می توانست کارها را پیش ببرد از مهندسی گرفته تا آماد و پشتیبانی رزمی، نیروها هر دو هفته رفت و آمد داشتند بیش از همه هم خودش در رفت و آمد بود. یک بار حسن شاطری به حاج احمد پیشنهاد کرد تا از نیروهای لشکر 8 تقدیر شود، گفت «نمی توانیم تشویق کنم چون نیروهای همشهری خودم هستن، نیروهای دیگه هم میگن بچه های لشکر خودش را تشویق کرده، من همین طور زبانی ازشون تشکر می کنم».

 

در قسمتی از  این کتاب آمده است: وقتی باخبر شدیم به همراه پدرم رفتیم شهربانی اما هرچه خبر گرفتیم، گفتند چنین کسی با این نشانی نداریم. تا چند روز از احمد خبری نبود. یکی از همسایه هایمان در ساواک آشنایی به نام میرزا حسین داشت، پدرم به او گفت این احمد ما را گرفتند می تونی کمکی بکنی، آن خدا بنده هم قبول کرد. تا 12 روز منکر بودند که احمد را گرفته اند تا اینکه باخبر شدیم او را به زندان دستجرد اصفهان بردند. ساواک تا یک ماه نگذاشت که او را ببینیم. بعد از چند وقت که برای دیدنش به زندان دستجرد اصفهان رفتیم من جلوتر از پدر و مادرم رفتم داخل، گوشی را برداشتم و شروع کردم به صحبت کردن از دیدنش هم خوشحال بودم هم ناراحت، گریه امانم نمی داد و اشک می ریختم اما احمد با صورتی زخم و زیلی و کبود که معلوم بود بسیار وی را شکنجه و کتک زده اند با من سلام و علیک کرد و دلداری ام داد گفت« دادا زودی اشکهایت را پاک کن مرد که نباید گریه کند».

 

گفتنی است، چاپ چهارم  کتاب «حاج احمد» روایتی مستند از زندگی و خاطرات سردار شهید حاج احمد کاظمی به قلم محمد حسین علیجانزاده در قطع رقعی و 336 صفحه به زودی از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر می شود.

 

 

کد خبر 1193094

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha