غار درفک  و  چاروادارهایی که یخ را به رشت می آوردند

غار و یخچال طبیعی درفک به عنوان یک اثر ملی ثبت شده است. یخچال درفک تامین کننده آب شرب عشایر رودبار است و در گذشته تامین کننده یخ بهداشتی جلگه گیلان بود. پیرامون درفک و یخچال طبیعی آن افسانه ها و مثل های زیادی رایج است.

خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ نام مصطلح آن «درفک» باشد یا بقول محلی‌ها «دالفک» چه اهمیتی دارد؟ مهم این است که کوهی که جایگاه عقاب‌ها نامیده شده، همچون الماسی بر کوه‌های جنوب گیلان می‌درخشد. غار و یخچال طبیعی درفک در ۳۱ فروردین ماه ۱۳۹۵به عنوان یک اثر ملی ثبت شده و تحت حفاظت شورای عالی محیط زیست قرار دارد. هرودت مورخ یونان باستان، سرزمین «دربیکه» را ولایتی مجزا دانسته است. دربیکه‌ها یکی از اقوام باستانی گیلان بودند که نام خود را بر یکی از قله‌های مرتفع گیلان گذاشتند.

 

 

اصطلاح محلی «دروک» و یا «دلفک»، ترکیبی است از دال+ فک و به معنی «آشیانه عقاب» است. برخی از زمین شناسان، معتقدند قله درفک دهانه خاموش یک آتش فشان بوده که به صورت آشیانه عقاب درآمده است. درفک همچون کوهی مقدس از کیلومترها دورتر قابل رویت است و نشانه آن قله‌ای است که در گرم‌ترین ماه‌های سال هم پربرف است. کسانی که به درفک رفته اند، حتما از یخچال طبیعی و یا چاه برف درفک آب سرد و گوارا نوشیده‌اند. برف و یخی که در گذشته های نه چندان دور، «چارودارها» با مشقت تمام و در یک پیاده روی شبانه به شهرها می‌آوردند تا اعیان و اشرف در تابستان‌ها آب خنک بنوشند.

 

محلی‌ها این کوه را مقدس می‌دانند و از گذشته‌های دور تاکنون افسانه‌ها و مثل‌های زیادی پیرامون این کوه و یخچال طبیعی آن در میان مردم ساری است. چالرز فرانسیس مکنزی، نخستین سفیر انگلیس در رشت، در کتاب سفرنامه شمال خود، از غار درفک دیدن می‌کند و می‌نویسد که مردم محلی معتقدند استالاگمیت‌های ایجاد شده در غار (نوچاه) - که به اشکال ترسناکی هستند- گله گوسفندان چوپانی است که نفرین پیامبری به او رسیده و سنگ شده‌اند. زیرا او نخواست کاسه‌ای شیر به او بدهد. بعدها، لوئی رابینو، نایب کنسول انگلیس در رشت در اوایل قرن بیستم و همچنین الکساندرخودچکو، شاعر و اسلام شناس لهستانی که در زمان محمد شاه قاجار (۱۸۳۰تا۱۸۴۴)کنسول روسیه در رشت بود نیز به درفک سفر کرده و درباره آن مطالبی می‌نویسند.

 

 

تابستان‌ها که دامداران شهرستان رودبار به ییلاق می‌روند، تنها منبع آب شرب آنها و دام‌هایشان، همین یخچال طبیعی است. زیرا در آن ارتفاع، چشمه‌ای نیست. زنان و دختران درفک، تکه‌های یخ را با تبرهای کوچک تکه می‌کنند و همراه خود به آبشخور دام‌ها می‌آورند. بخشی از این یخ‌ها نیز آب شده و به‌عنوان آب آشامیدنی عشایر منطقه استفاده می‌شود.

 

به گفته «ایرج هدایتی شهیدانی»، در گذشته قبرستان مردم محلی نزدیک به همان برف چال بود و شب‌های جمعه در آنجا چراغی روشن می‌کردند. محلی‌ها عقیده دارند درفک مدفن چهل امام است و بالاترین سوگند آنها قسم به چهل امام بود. اگر کسی حرف کسی را باور نمی‌کرد این ضرب المثل را می‌گفتند؛« تره چهل امام درفک قسم بخورم» یعنی برای تو به چهل امام درفک سوگند بخورم.

 

از نظر اهالی،«درفک» جایگاه سیاگالش است. سیاگالش، بازتاب اسطوره ایزد نگهبان چهارپایان است که به دامداران در زمان سختی کمک کرده و از دام‌هایشان مراقبت می‌کند. پیرامون سیاگالش افسانه‌های زیادی در بین اهالی درفک رواج دارد. ولی ناراحتی جامعه محلی در سال‌های اخیر هر روز افزایش می‌یابد. از وقتی راه‌های دسترسی به درفک سهل گردید، پای طبیعتگردان غیرمسئول هم به درفک باز شد. گلایه اهالی ازدیاد زباله‌های برجای مانده در طبیعت درفک است.

 

آنها می‌گویند گردشگران با برپاکردن چادر در طبیعت و ایجاد هیاهو سکوت کوهستان را می‌شکنند. انباشتن انواع زباله به‌ویژه قوطی‌های کنسرو، پرتاب کردن سنگ برای سگ‌های گله و گوسفندان و از همه بدتر، آلوده کردن برف چالی که منبع آب آشامیدنی دامداران است، حیات درفک را به‌خطر انداخته است. اهالی می‌گویند اگر قرار است هرکسی براحتی به درفک سفر کند، دیگر نه برف چالی باقی می‌ماند و نه طبیعت بکری.

 

 

غار طبیعی درفک، خود داستان‌های ناگفته زیادی در دل خود دارد. روایت‌هایی از رنج چارودارها که با مشقت یخ‌های درفک را به جلگه می‌آوردند. بین مردم ضرب المثلی بدین شکل رایج است: «بیشه از درفک مریض ره یخ بیاره» یعنی رفته از درفک برای مریض یخ بیارود. چون مریض‌های تب دار عطش داشتند و کسی که از جلگه می‌رفت برای بیمار یخ بیاورد، رفت و برگشت لااقل چهار روز طول می‌کشید و مریض در انتظار بود و ممکن بود در این انتظار جان دهد. بنابراین برای کسی که وعده را طول می‌داد و بدقولی می‌کرد، این ضرب المثل را بکار می‌بردند.

 

در گذشته نه چندان دور، آب‌های آلوده جلگه از یک سو و انواع پشه، بیماری را در جلگه تشدید می‌کرد. در طب سنتی گیلان، برای بهبود بیماران تب دار، توصیه می‌شد آب خنک و پاکیزه بخورند و این آب چیزی نبود بجز یخ‌های یخچال طبیعی درفک. اگرچه در جلگه نیز برف چال‌هایی احداث می‌شد، ولی چون این گودال‌های پر از برف را در زمستان با گیاه کرف و سبوس برنج فشرده می‌کردند، حاوی انواع آلودگی‌ها بود.

 

ایرج هدایتی درباره حمل یخ‌های درفک می‌نویسد: «حمل این یخ با این مسافت راه و گرمای تابستان با اسب و قاطر بسیار مشکل بود، حتما باید چاروادار شبانه بار را حرکت می‌داد، اطراف بار را با کرف و گیاهان همیشه جوان دیگر می‌پوشانید، در هرجا که آفتاب در حال طلوع کردن بود، بار را درکنار رودخانه و یا دل جنگل که خنک بود جای می‌داد تا نور آفتاب بر آن نتابد و خودش نیز در آن منزلگاه می‌خوابید. آنجا هم مجاز نبود یخ را به هرکسی بفروشد، چون اختصاصی بود، دلال‌های مخصوصی داشت باید آن دلال‌ها می‌خریدند و برای افراد صاحب نفوذ می‌بردند و از مرحمت و الطاف، حکومتی و اداری نیز بهره مند می‌شدند. اما چاروادار که ۸۰ کیلو یخ را درفک بار می‌کرد تا مقصد مورد نظر ۴۰کیلو آب می‌شد. ۲ قران هم در درفک به گماشتگان ارباب‌ها مالیات می‌دادند. می‌گویند یکی از این ارباب‌ها که به نام او در درفک مالیات می‌گرفته‌اند طالش خان بوده چاروادار یخ را ۱۲ قران در رشت می‌فروخت.»

کد خبر 1197790

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha