به گزارش خبرگزاری شبستان، علی جوادی جورتانی در یادداشتی به تبیین جایگاه تحول فرهنگی در دانشگاه با رویکرد اسلامی ایرانی پرداخت و گفت:
«امروزه فرهنگ و نحوه تکامل و تحولات آن یکی از مقولههای با اهمیت هر جامعه برای پیشرفت است. حال نوع فرهنگ و چگونگی تاثیرات آن بر پیشرفت جامعه بستگی به رویکردهای برنامهریزان و متولیان امور اجرایی آن جامعه دارد.
این مهم باعث شده است تا در سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به مقوله فرهنگ توجه ویژهای داشته باشد. براین اساس مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به دلیل اهمیت فرهنگ و تاثیرات آن، یکی از پژوهشهای مرتبط با فرهنگ با عنوان "مدلسازی سیاستی تحول فرهنگی در دانشگاه با رویکرد بومی (اسلامی- ایرانی) " مورد بررسی قرارداده است.
از نظر محقق این پژوهش، پرداختن به موضوع «دانشگاه اسلامی» در بستر مطالعه تاریخ علم جدید میسر است. لذا شناخت نقطۀ آغاز تولد مفهوم امروزین دانشگاه در ایران و همچنین کشف ایدۀ اصلی تحقق آن در بدو امر از مقدمات و الزامات بحث پیرامون دانشگاه اسلامی است.
البته ترکیب دانشگاه اسلامی را با اغماض به جای مفهوم دقیقتری تحت عنوان «دانشگاه مطلوب از منظر دین اسلام» به کار خواهیم برد.
اگر ایده اصلی تشکیلات و هویتیابی مفهوم دانشگاه در جامعه ایرانی ایده پیادهسازی و تسهیل تحقق دولت مدرن در جامعه ایران باشد و یا حتی اگر ایده اصلی، جعل و آموزش روایتهای جدید و معنابخش به زندگی انسان در جامعه ایرانی باشد که قصد دارد خود را به الگوهای سبک زندگی جهان متجدد نزدیک سازد، در هر صورت تشکیل دانشگاه در ایران، بدون اتکاء به سنتهای علمی زیستبوم فرهنگ ایرانی صورت گرفته است. تفاوتهای محدود در ظاهر روابط انسانی، شکلگیری فضاهای کالبدی مبتنی بر میراث فرهنگی- تمدنی ایران و حتی برخی تغییرات ساختاری و محتوایی که پس از ورود دانشگاه به ایران رخ داده نیز کفایت از تحول بنیادین در ماهیت و معنای وارداتی مفهوم دانشگاه به ایران نداشته است و دانشگاه همچنان تبادرهایی از جنس عالم مدرن در ذهن و اندیشه فرد ایرانی ایجاد میکند.
عالم انقلاب اسلامی در فرایند تحقق انقلاب فرهنگی همچنان با چالش مفهومی دانشگاه دست و پنجه نرم میکند. ایجاد تحول بنیادین در ماهیت و غایت و کارکردهای دانشگاه در گرو تحول در نظام ارزشها و معانی نهاد علم در جامعه ایرانی است. بنابراین اگر به دنبال سیاستگذاری فرهنگی در محیط علم باشیم و نیل به وضع مطلوب در محیط علم را تمنا کنیم، لازم است تا پیش از هر چیز فهم از فرهنگ در عالم انقلاب اسلامی را صورتبندی کنیم؛ یعنی در گام اول نظریه محض فرهنگ در این عالم را تقریر کرده و متناظر با آن در گام دوم و در مقام تجویز نیز نظریه فرهنگی متناسب با ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی ایران را تبیین کنیم.
پس از اجماع بر سر این صورتبندی جدید نظری و پس از نقد و نظرهای فراوان در باب نسبت مفهوم علم و نسبت آن با مفهوم فرهنگ میتوان امید داشت تا الگویی بومی از سیاستگذاری فرهنگی در محیط علم شکل گیرد.
البته این به آن معنا نیست که تا تحقق کامل این فرایند دست روی دست بگذاریم.
از این رو در این پژوهش سعی خواهد شد تا مبتنی بر تقریری جدید از مفهوم فرهنگ از منظر حکمت متعالیه- که در اینجا پیش فرض تحقق عالم انقلاب اسلامی در نظر گرفته شده است- مدلی نظری برای توصیف و تحلیل و ارزیابی امر فرهنگی در محیط علم ارائه شود. بنابراین در این پژوهش نه امکان تقریر نظریه فرهنگی متناسب با عالم انقلاب اسلامی و نه امکان تدوین نظریه سیاستی جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با محیط علم وجود دارد. اما در حد بضاعت تقریری از نظریه محض فرهنگ در عالم انقلاب اسلامی و مدلی نظری برای نظم بخشیدن به نظریه سیاستی جمهوری اسلامی ایران در موضوع پیشرفت و تحول در محیط علم ارائه شده است.
پژوهش حاضر با هدف مدلسازی تحول فرهنگی در محیطهای علمی به ارائه مدلی بومی برای زمینهسازی سیاستگذاری فرهنگی در دانشگاه پرداخته است. این پژوهش با روش نظریۀ مبنایی که یکی از انواع روش تحقیق کیفی است، انجام شده. تمرکز مطالعه بر فرایندی بوده که ابتدا نظرات خبرگی برخی صاحبنظران محقق را به سمت مطالعه هدفمند ادبیات تخصصی بحث و اسناد قابل تحلیل برای مدلسازی نهایی کشانیده و سپس با کدگذاری نظری و ارائه مدل نهایی به انجام رسیده است.
این مطالعه تلفیقی از مباحث حوزههای مطالعاتی چون مطالعات مدیریت، علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی است. از این رو مفهوم سیاستگذاری، فرهنگ و قدرت را در چارچوب سنتها و رهیافتهای گوناگون این حوزههای مطالعاتی و با رویکردی بومی و انتقادی درک میکند.
سیاستگذاری فرهنگی (Cultural Policy) در این رهیافتهای نظری از مطالعه نسبت دو مفهوم فرهنگ و قدرت هویت مییابد و فرهنگ در آنها عرصه تعارضات معنایی و تلقیهای متعارض از جهانهای اجتماعی متفاوتی در نظر گرفته میشود.
اما در این پژوهش سیاستگذاری فرهنگی که بر حسب بازنمائی زیست جهان بومی فهم میشود، مبنای تحقیق قرار گرفته است. به گونهای که تمامی الگوهای فرهنگی در حوزه سیاستگذاری و اشکال بازنمائی فرهنگی مرور و بعضا نقد میشود و مفاهیم دارای ظرفیت آن به نفع عالم بومی فهم فرهنگ، باز تولید میگردد. مطالعه سیاستگذاری فرهنگی از منظر حکمت متعالیه و از دیدگاه و مشرب نوصدرایی، که بخش قابل توجه مباحث نظری را به خود اختصاص می دهد به این معنا با مفهوم وجود گره خورده است و برخی از اشکال و انواع معرفت و هویت در مطالعات رایج سیاستگذاری فرهنگی را پدیدار و امضاء نموده و برخی را پنهان میسازد.
نتیجه پژوهش مدلی بومی است که قابلیت توصیف، تحلیل و ارزیابی وضع کنونی سیاستگذاری فرهنگی محیطهای علمی و همچنین قابلیت مسئلهیابی و ترسیم الگوی مطلوب اخذ تصمیمهای درست با احتساب شرایط فرهنگی محیطهای علمی در دانشگاههای کشور را میسر میکند.
به عبارت دیگر، این مدل در مقام تصمیمسازی و تصمیمگیری راهگشای مدیران آموزش عالی و پژوهشگران خواهد بود. این مدل از منطق و مبنای نظری مستحکم برخوردار بوده و جامعیت و مانعیت لازم برای احصاء دقیق نظام موضوعات و نظام مسائل آموزش عالی را برای زمینهسازی تصمیمهای خرد و کلان در این حوزه فراهم میکند.
با این حال، کارکرد اصلی این مدل زمینهسازی نظری برای تدوین نظریه سیاستی جمهوری اسلامی ایران در محیطهای علمی اعم از حوزه و دانشگاه و متکای نظری شکلگیری ایدهای نوین در باب وحدت حوزه و دانشگاه میباشد.»
نظر شما