به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از ستاد خبری سیاُمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، تولد هر کتابفروشی تازه، یعنی هنوز فرهنگ میدان را به اقتصاد نباخته. حالا خیابان کریمخان، میزبان «بنفشه» است؛ یک کتابفروشی جدید با گنجینهای از منابع تازه. خیابانی که بیسروصداتر از خیابان انقلاب، دومین گذر کتابی مهم کشور بوده و ناشران سرشناس آن را خانه خود میدانند. اینجا همه دست به دست هم دادهاند تا گذری لذتبخش برای خانوادهها و علاقهمندان عام کتاب فراهم کنند.
کتابفروشی بنفشه، جدیدترین نمونه از همین ترکیب است که از بیستویکم آبانماه ۱۴۰۱، کارش را آغاز کرده و بهزودی بهطور رسمی نیز افتتاح خواهد شد؛ اما کتابفروشهای همسایه میگویند که این کتابفروشی در همین مدت هم با استقبال زیادی روبهرو شده است. میرویم تا نگاهی به شمایل کتابفروشیهای مدرن پایتخت بیندازیم؛ شمایلی که انتظار میرود در سالهای آینده مثل تغییر سینماهای تکسالنه به مجتمعهای تجاری-سینمایی، بازار کتاب کلانشهرهای کشور را بهدست بگیرد.
«بنفشه» با نورپردازی بنفش و لوگوی صمیمی بزرگش از همان بالای پل کریمخان از بقیه خیابان متمایز میشود. پیدا کردنش اصلا سخت نیست؛ سخت این است که از مقابل آن عبور کنی، بیآنکه وسوسه دور زدن در طبقاتش را اجابت کرده باشی!
محیط داخلی کتابفروشی همچون اسمش، بنفش است و پر از رنگ و نور. از همان ابتدای ورودی، گل و گیاهها با گلدانهای خندان و بانمک به مشتریها خوشآمد میگویند. همین منظره، ناخودآگاه انسان را به سمت چپ سالن میکشد. قفسهها با قفسه دفاع مقدس شروع میشوند. آثار پرفروش این سالها از همه ناشران را در قفسهها گنجاندهاند؛ از سروش گرفته تا سوره مهر و کتابستان و البته خود انتشارات قدیانی.
ناشری پیشکسوت که حال با ظاهری کودکانه و شاداب خود را بهروز کرده تا بدانیم کتاب با پیر شدن ناشران نهتنها پیر نمیشود، بلکه میتواند طراوت کودکانی را داشته باشد که هر روز میآیند تا بیشتر در جهان کتابها جستوجو کنند.
قفسه بعدی، تاریخ ایران است که خود را با چهره امیرکبیر در طرح جلد کتابی از انتشارات نگاه به رُخ میکشد؛ سمت راست امیرکبیر، کتاب «روسها در ایران» قرار گرفته و سمت چپش «ایران بین دو انقلاب» یرواند ابراهمیان. خیلی زود میرسم به «تاریخ جهان» و بهنظرم میآید مسیر را اشتباهی از چپ آغاز کردهام. تقصیر گلها بود. کتابهای قرمز نشر ثالث از استالین تا هیتلر وزن قفسه را سنگین کرده است.
چهار قفسه بعدی به ادبیات اختصاص دارند. کتابها از ادبیات خارجی شروع میشوند، بعد شعر معاصر و بعدترش هم نقد ادبی. «کلیله و دمنه» مجتبی مینوی چشمم را میگیرد و «منشآت قائم مقام فراهانی». رنگ جلدهای شادابشان هم بیتاثیر نیست. قفسه شعر معاصر را هم با مرکز قرار دادن نیما و شهریار معرفی کردهاند. فروغ هم هست و عارف قزوینی و احمد شاملو و اخوان ثالث؛ جمعشان جمع است و اما پایینتر، معاصرتر؛ یداللهی حضور دارد. بلافاصله یک دوره هشت جلدی «تاریخ نقد جدید» رنه ولک چشمم را میگیرد. کتاب را گذاشتهاند آن بالا که استعارهای باشد از اینکه دست هر کسی نه به اقتصادش میرسد و شاید نه به محتوایش!
در قفسه ادیان، ژان ژاک روسو و مولانا و کافکا را گذاشتهاند کنار هم. فکر میکنم شبها که همه میروند اینها مینشینند به بحث و تا صبح رها نمیکنند. خصوصا که کنارشان قفسه فلسفه و جامعهشناسی و سیاست را هم نشاندهاند و بعد هم هنر و نمایشنامه و سینما. اینجا رسیدهایم به دیوار انتهایی سالن، جایی که صندلی گذاشتهاند چون خوب میدانند مخاطبان کتابهای هنری، بیشتر میل دارند چند صفحهای را تورق کنند.
دری که دیوار انتهای سالن را نصف کرده، توجهم را جلب میکند؛ نامش را گذاشتهاند «بالکن کتابخوانی». از فروشنده میپرسم و توضیح میدهد در بالکن پشتی جایی است که بدون نیاز به خریدن کتاب، مشتریها میتوانند بنشینند و کتابی را که دوست دارند، بخوانند.
دیوار بعد از در را کتابهای عامهپسند حوزه مدیریت و کسبکار که اینجا هم مثل همهجا بازار خوبی دارد، پر کرده و بعد دوباره پنج قفسه پر و پیمان از داستان فارسی بهچشم میخورد؛ از «هزار و یک شب» گرفته تا «نون نوشتن» دولتآبادی، «شاه بیشین» کاظممزینانی و «پاییز فصل آخر سال است» اثر نسیم مرعشی.
قفسههای داستان جهان را با کشورها تفکیک کردهاند. اول روسیه و ترکیه، بعد آلمان و پس از آن هم فرانسه و جهان عرب؛ در آخر هم آمریکا و آمریکای لاتین. تماشای رمانهایی که خواندهام، بیشتر از آنها که دوست داشتم بخوانم، خوشحالم میکنند. اینجا که میرسید، برمیگردید سر نقطه اول؛ ولی اتفاقا کتابفروشی تازه شروع میشود.
میز قدکوتاه کنار ورودی که از چشم افتاده بود در واقع هویت کتابفروشی بنفشه است. همقد بچههاست؛ جایی که در پنج طبقه میتوانند لوازمالتحریر، کتاب و اسباببازی را یکجا داشته باشند.
بالای پلهها، طبقه اول، طبقه لوازمالتحریر است، اما از بس همهچیز رنگی رنگی است، قدم زدن در آن از جنبه تفریح و لذت چیزی کمتر از پارک ندارد. قفسههای کناری اما از کتابهای روانشناسی عامهپسند پر است؛ از «تئوری انتخاب» گرفته تا «خجالت نکش دختر». در بخش لوازمالتحریر باید جلوی خودتان را بگیرید که مبادا بیش از اندازه کودک درونتان، جیبتان را خالی کند! در حال صعود به طبقه دوم هستم که روی طبقات کوچک کتاب متصل به دیواره راهپله، «پیر پرنیاناندیش» را میبینم و سایه با شعرهایش از کنارم عبور میکند.
قفسههای کنار دیوار در طبقه دوم کاملا مختص کتاب کودک است از هر موضوعی در هر سنی. برای رفع خستگی روی نیمکتهای بنفش کناری تکیه میزنم. یک نفر از آدمبزرگهایی که اینجا قدم میزنند در حال خواندن یک کتاب کودک به نام «دستی که بوسه میزند» است؛ حتی این طبقه هم برای بزرگسالان جذابیت دارد. رمانهای نوجوان هم هستند؛ از همین سریالیهای ترسناک. به این فکر میکنم چطور خواندن ایندست کتابها تا این اندازه در میان نوجوانان محبوب شد.
طبقه سوم با فروش صنایع دستی و یک کافه کوچک اما جذاب و خوشرنگ و نور از کل ساختمان متمایز شده و نشان میدهد به کارکرد طبقات برای خانوادهها خوب اندیشیده شده است.
دو طبقه آخر را نمیشود با پله رفت. آسانسور ابزار خوبی است تا کودکان خسته از گشت و گذار در سه طبقه اول را به طبقه محبوبشان برای خرید اسباببازی و البته تجربه بازیهای ویدیویی برساند. قفسههای متنوع این طبقه، انواع اسباببازیها را از عروسک کنترلی و آناتومیهای عروسکی گرفته تا لگو، ست سربازی، گیمبورد و کالاهای دیگر در اختیار علاقهمندان قرار میدهد. بازیهای ایرانی هم جای خودشان را در میان جورچینها، عروسکها، خمیرها و پازلها پیدا کردهاند.
فروشندههای مجموعه معتقدند ساعت کار ۹ صبح تا ۹ شب مجموعه و محل کتابفروشی در خیابان کریمخان، به این دلیل که مسیر گذر خانوادههاست به افزایش بازدید آن حتی پیش از افتتاح رسمی کمک زیادی کرده است. این همان کاری است که هویتسازی یا برندینگ حتی برای یک خیابان هم میتواند انجام دهد و شاید برای افزایش کتابخوانی به همین چیزهای ساده بیشتر نیاز داشته باشیم. آنها میگویند که یک مجتمع به این شکل، همه نیازهای مخاطبان را یکجا برطرف میکند و برای همه سنین، اوقات فراغتی را همراه با کتاب فراهم میآورد که وجه ممیزه دیگر این مجتمع است.
انتشارات قدیانی حالا با کتابفروشی «بنفشه» یکی از انگشتشمار ناشران سرشناس کشور است که وارد رقابت در عرصه شمایل جدید بازار کتاب شده است.
سیاُمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران با شعار «ما همانیم که میخوانیم» از ۲۱ آبانماه آغاز شده و تا ۲۷ آبانماه ۱۴۰۱ ادامه خواهد داشت.
نظر شما